نارضایتی از داشته‌ها؛ درد مشترک جامعه

سروناز بهبهانی

دنیای به‌هم‌ریخته‌ای شده. ورزشکاران دوست دارند هنرمند باشند، هنرمندان می‌خواهند اندام ورزشکاری خود را به رخ همکاران‌شان بکشند، سیاستمداران ادای فرهنگی‌بودن را درمی‌آورند و فرهنگی‌ها کارهای سیاسی می‌کنند. این‌گونه است که به‌طور مستقیم و غیرمستقیم، هیچ‌کس از جایگاهی که دارد، راضی نیست و کمتر کسی را می‌توان به‌واسطه‌ی تخصص‌اش در رشته‌ای خاص ارزیابی کرد. جالب اینجاست که گاهی این سردرگمی‌ها آن‌قدر زیاد می‌شود که خود افراد نیز داشته‌های‌شان را در انبوه فانتزی‌ها و نقاب‌هایی که برای تصویر اجتماعی خود ساخته‌اند، گم می‌کنند و در بسیاری از موارد آن‌قدر مشغول نقد ناراستی‌ها و قضاوت همسایه هستند که نه‌تنها مرغ همسایه را غاز نمی‌بینند؛ بلکه اساسا از یاد می‌برند در حیاط خانه‌ی خود مرغی هم دارند! در موارد دیگری نیز که معمولا در لایه‌های پنهان شخصیتی اتفاق می‌افتد، آن‌قدر در ذهن خود سرگرم نسبت‌دادن زیبایی‌های دیگران به خود می‌شوند که گاه در آینه هم تصویر دیگری را می‌بینند و سرخوش از این دوگانگی، تن به یک گیجی دنباله‌دار می‌دهند و گاهی نیز از دیدن داشته‌های دیگران شاکی می‌شوند؛ چرا‌که آن را حق مسلم خود می‌دانند که ناجوانمردانه از آنها سلب شده‌است و این درحالی‌ست که درست برعکس آنچه فکر می‌کنند، در پی خلق موقعیت هستند، به‌نوعی فرصت‌سوزی در بسیاری از حوزه‌ها بر اساس نادیده‌گرفتن توانمندی‌های واقعی‌شان رخ می‌دهد... و بخش عمده‌ی این معظلات از این مسئله ناشی می‌شود که نمی‌خواهیم بپذیریم قرار نیست نقش کسی را در زندگی بازی کنیم و کس دیگری هم برای دزدین نقش ما منتظر نایستاده است! نمی‌خواهیم باور کنیم هرآنچه از نظر ما زیباست، شاید تمام جهان نباشد و تمام جهان، آن‌گونه که ما می‌خواهیم، نیست. عبارت همه‌کاره‌های هیچ‌کاره را بارها و بارها شنیده‌ایم؛ اما درد این‌روزهای جامعه دیگر تنها تلاش برای انجام کارهای غیرضروری توسط افراد غیرمتخصص اما پرمدعا نیست؛ چراکه سال‌هاست عادت شده خوش به‌جای خویشتن نباشد تمام نشست‌های خسروانه در فعالیت‌های مختلف اجتماعی و سیاسی و فرهنگی! آنچه مدتی‌ست به این داستان اضافه شده یا بیشتر خود را نشان می‌دهد این است که نه‌تنها نسبت به توانایی‌ها و داشته‌های خود دچار توهم هستیم؛ بلکه با مشاهده‌ی هرآنچه که از ما نیست اما می‌خواستیم که باشد، آن ویژگی یا توانمندی را جزو اموال معنوی می‌بینیم که از ما به سرقت رفته‌است! دیگر حتی باور نمی‌کنیم که بعضی از زیبایی‌ها می‌تواند به ما تعلق نداشته‌باشد. باور نمی‌کنیم که مثلا ما کلام گیرایی داریم و قلم در دست‌های‌مان خوب می‌چرخد؛ اما اگر زور بازوی‌مان کم است، فلان قهرمان وزنه‌برداری، آن توانایی را از ما ندزدیده که بخواهیم به ضرب طعنه و کنایه یا سرکوب توانایی‌هایش، آن‌را از او پس بگیریم! باور نمی‌کنیم که یک صورت سفید روی تن برنزه ی ما جواب نمی دهد و منظره ای که خلق می شود نه تنها زیبا نیست؛ بلکه مثل وصله‌ای ناجور انگشت‌نمای‌مان خواهد کرد. همیشه به ما گفته شده که پسندیده است اینکه دیگران را از خودمان بدانیم اما انگار بسیاری از ما زیادی به این توصیه عمل کرده‌ایم! تاجایی‌که هیچ حیاط خلوتی برای روح خود در نظر گرفته‌ایم. یادمان باشد شاید نیازی نیست در تمام داشته‌های مالی و معنوی دیگران شریک شویم! گاهی باید جایی هم برای نفس‌کشیدن خودمان باقی بگذاریم. گاهی هم باید برای دیدن خودمان که مثل تمام انسان‌هایی دیگر نه خوب هستیم و نه بد، لحظه‌شماری کنیم و در اولین برخورد با آینه لبخند بزنیم. هرچند این درد تازه‌ای هم نیست؛ جامی در قرن نهم هجری، در حکایت طاووس و زاغ، آن را به زیباترین شکل ممکن بیان کرده‌است: «طاووسی و زاغی در صحن باغی فراهم رسیدند و عیب و هنر یكدیگر را دیدند. طاووس با زاغ گفت: این موزه‌ی سرخ كه در پای توست، لایق اطلس زركش و دیبای منقش من است. همانا آن‌وقت كه از شب تاریك عدم، به روز روشن وجود مى‌آمده‌ایم، در پوشیدن موزه غلط كرده‌ایم. من موزه‌ی كیمخت سیاه تو را پوشیده‌ام و تو موزه‌ی ادیم سرخ مرا. زاغ گفت: حال بر خلاف این است؛ اگر خطایی رفته است، در پوشش‌های دیگر رفته است، باقی خلعت‌های تو مناسب موزه‌ی من است؛ غالبا در آن خواب‌آلودگی، تو سر از گریبان من برزده‌ای و من سر از گریبان تو. در آن نزدیكی كشفی سربه‌جیب مراقبت فروبرده‌بود و آن مجادله و مقاوله را مى‌شنود. سر برآورد كه: ای یاران عزیز و دوستان صاحب تمیز! این مجادله‌های بی‌حاصل را بگذارید و از این مقاوله‌ی بلاطائل دست بدارید. خدای تعالی همه‌چیز را به یك كس نداده و زمام همه‌ی مرادات در كف یك كس ننهاده. هیچ‌كس نیست كه وی را خاصه‌ای داده كه دیگران را نداده‌است و در وی خاصیتی نهاده كه در دیگران ننهاده. هركس را به داده خود خرسند باید بود و به یافته خشنود».

 

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه