بهمناسبت درگذشت شاعر برنده نوبل
لوئیز گلوک؛ راویِ زندگی از دل اساطیر
مصطفی رفعت
«لوئیز الیزابت گلوک»؛ شاعر و مقالهنویس آمریکایی بود. او برنده جایزه نوبل ادبیات 2020 شد که داوران آنرا با تعبیرِ «صدای شاعرانه بینظیری که با زیبایی، وجود فردی را جهانی میکند» ستایش کردند. افتخارات دیگر او شامل «پولیتزر»، «مدال ملی علوم انسانی»، «جایزه ملی کتاب»، «حلقه ملی منتقدان کتاب» و «بولینگن» است. او از سال 2003 تا 2004 برنده «جایزه شاعر ایالاتمتحده» بود. او در «کالج سارا لارنس» و «دانشگاه کلمبیا» تحصیل کرد؛ اما مدرک نگرفت. علاوهبر نویسندگی، در چندین مؤسسه دانشگاهی نیز به تدریس شعر پرداخت. او اغلب بهعنوان «شاعر اتوبیوگرافیک» توصیف میشود؛ یعنی شاعری که شرحی از زندگی خود و خودآگاهی، خودکاوی و سفرهای درونی خویش را ارائه میدهد و درایناشعار، راوی یک شخصیت نیست؛ بلکه خودِ شاعر است. آثار او بهدلیل شدت عاطفی و استفاده مکرر از اساطیر یا تصاویر طبیعت، گونهای مراقبه برای زندگی مدرن شناخته شده است. ازلحاظ مضمونی نیز اشعار او جنبههایی از آسیب، اشتیاق و طبیعت را نشان میدهد؛ و ازاینرو، «اِبراز صریح غم و انزوا» تعبیر شدهاند. محققان همچنین بر ساخت شخصیتهای شاعرانه او و رابطه بین زیستجهان شاعر و اسطورههای کلاسیک در آثارش، تمرکز کردهاند. او بهعنوانِ دارنده کرسیِ استادی The Frederick Iseman در «دانشگاه ییل» به تدریس شعر پرداخته و بهعنوان استاد زبان انگلیسی نیز در «دانشگاه استنفورد» خدمت کرد. او برای فعالیت حرفهای، حضورش را بین سه شهر «کمبریج»، «مونپلیه» و «برکلی» (همگی در آمریکا) تقسیم کرده بود. مرگ او در 80سالگیاش باعث شد تا چهره اینهفته را به او اختصاص دهیم.
خواهرزاده «گلوک» بازیگری بهنامِ «ابیگیل ساویج» (متولد 1984) است که او را عمدتاً با بازی در نقش «مورفی» در سریال «نارنجی مُد جدید است» میشناسیم. خواهر بزرگش در سن پایین و قبل از تولدِ او درگذشت. خواهر کوچکترش «تِرِز» نیز در سال 2018 از دنیا رفت. او که در «سیتیبانک» بهعنوان معاون رئیس کار میکرد، یک نویسنده بود و در سال 1995 «جایزه داستان کوتاه آیووا» را برای نگارش کتاب «تو احتمالاً در روزگاری جالب زندگی میکنی» برنده شد.
«گلوک» در 22 آوریل 1943 در «نیویورک» متولد شد. والدینش «دنیل» (تاجر) و «بئاتریس» (خانهدار) بوده و او دختر بزرگ خانواده بهشمار میرفت. مادرش از نژاد یهودی-روسی بود. پدربزرگ و مادربزرگ پدری او، «ترزیا» (متخلص بهنام «موسکوویتز») و «هنریک گلوک» نیز از یهودیان مجارستانیِ اهل شهر «وله لویی میهی» (واقع در رومانی کنونی) بودند؛ و پدربزرگش، شرکت چوب Feldmann és Glück را اداره میکرد. آنها در دسامبر 1900 به «ایالاتمتحده» مهاجرت کردند و درنهایت، صاحب یک فروشگاه مواد غذایی در «نیویورک» شدند. پدر «گلوک» که در «ایالاتمتحده» بهدنیا آمد، آرزوی نویسندهشدن داشت؛ اما با برادرشوهرش وارد تجارت شد و برندِ موفقِ X-Acto را ایجاد کردند که به طراحی و تولیدِ انواع ابزارهای بُرِش و محصولات اداری میپرداخت. مادر «گلوک» فارغالتحصیل «کالج ولزلی» بود. در کودکی، والدینش اسطورهشناسیِ یونانی و داستانهای کلاسیک مانند زندگی «ژاندارک» را به او آموختند. او درواقع، از سنین پایین شروع به نوشتن شعر کرد. ابتلایش به «بیاشتهایی عصبی» به چالش تعیینکننده اواخر نوجوانی و جوانیاش تبدیل شد. او بعدها در یادداشتی رسانهای، این بیماری را نتیجه تلاش برای «اثبات استقلال خود از مادرش» توصیف کرد. البته جای دیگر، آنرا به مرگ خواهر بزرگترش مرتبط کرد؛ رویدادی که قبل از تولدِ او رخ داده بود. در پاییز سال آخر دوره دبیرستان بود که درمان روانکاوی را آغاز کرد. چندماهبعد، از مدرسه بیرون آمد تا بر توانبخشی تمرکز کند؛ بااینوجود، در سال 1961 فارغالتحصیل شد. او درباره آن تصمیم نوشت: «فهمیدم که در مقطعی قرار است بمیرم. آنچه واضحتر و عمیقتر میدانستم اینبودکه نمیخواستم بمیرم!» هفتسالِ بعد را در پروسه درمان گذراند که به او کمک کرد بر بیماری غلبه؛ و نیز به او یاد داد که چگونه اندیشه کند. «گلوک» بهدلیل شرایطش، بهعنوان دانشجوی تماموقت وارد کالج نشد. او تصمیم خود را برای کنارگذاشتن تحصیلات عالی بهنفع درمان ضروری توصیف کرد و گفت: «شرایط عاطفیام، سختگیری شدیدِ رفتار و وابستگی دیوانهوارم به انجام هرچیز طبق اصولش، دیگر اشکال آموزش را غیرممکن کرد». درعوض، او یک کلاس شعر در «کالج سارا لارنس» شرکت و از 1963 تا 1966، در کارگاههای شعر در «دانشکده مطالعات عمومی دانشگاه کلمبیا» ثبتنام کرد که دورههایی را برای علاقهمندانِ فاقدِ مدرک، ارائه میداد. آنجا از «لئونی آدامز» و «استنلی کونیتز» آموخت و از آنها بهعنوان مربیان مُهم در رشدِ خود بهعنوان یک شاعر، یاد کرد. «گلوک» هنگام شرکت در کارگاههای شعر، دست به انتشار اشعارش زد. اولین شعر انتشاریافته او در مجله زنانه Mademoiselle بود؛ پسازآن در Poetry، The Nation، The New Yorker، The Atlantic و ... نیز اشعاری از او بهچاپ رسید. پس از پایان دوره آموزشیاش، برای امرارمعاش به منشیگری پرداخت. در سال 1967 با «چارلز هرتز جونیور» ازدواج کرد. در سال 1968، اولینمجموعه اشعارش را بهنام «فرزند اول» منتشر کرد که موردتوجه منتقدان قرار گرفت. «رابرت هَس» (شاعر) در نقدی، این اثر را «دشوار، هنرمندانه و پُردرد» توصیف کرد. بااینحال، «استفانی برت» (منتقد و شاعر) در سال 2003، ادعا کرد که این اثر «شاعری نیرومند؛ اما مقلدِ مضطربِ رابرت لاول و سیلویا پلات» را نشان میدهد. پسازآن، «گلوک» دورهای طولانی از وضعیتِ «مانعِ نویسنده» (وضعیتی مرتبط با خلق اثر و نوشتن که طی آن، نویسنده، توانایی تولید اثرِ جدید را از دست میدهد) را تجربه کرد که بهگفته خودش؛ پس از 1971؛ سالی که شروع به تدریس شعر در «کالج گُدار» (در ورمونت) کرد، درمان شد. اشعاری که دراینمدت سرود را در قالب دومین کتابش (خانهای در لجنزار؛ 1975) جمعآوری کرد که بسیاری از منتقدان آنرا اثری «موفقیتآمیز» درنظر گرفتند که نشانه «کشف صدای متمایز» اوست. در سال 1973، «گلوک» پسری بهدنیا آورد؛ هرچند ازدواجش به طلاق انجامید. دوباره در سال 1977 با «جان درانو» ازدواج کرد؛ نویسندهای که برنامه نویسندگی تابستانی را در «کالج گُدار» آغاز کرده بود. در سال 1980، «درانو» و «فرانسیس وُیت» (همسر «آلن برایانت وُیتِ» شاعر) مرکز NECI را بهعنوان یک کالج خصوصی و انتفاعی تأسیس کردند. «گلوک» و «برایانت» سرمایهگذاران اولیه مؤسسه بودند و در هیئتمدیره آن نیز حضور داشتند. در سال 1980 سومین مجموعه «گلوک» بهنام «سِیرِ نزولی» منتشر شد؛ که بهدلیل لحن و موضوعش انتقادهایی دریافت کرد؛ مثلاً «گِرِگ کوزما» (شاعر) «گلوک» را بهواسطه انتشارِ شعرِ «کودکان غرقشده» به فردی «متنفر از کودکان» متهم کرد. درمجموع اما استقبال خوبی از این اثر شد. در مجله شعر The American Poetry Review، «مری کینزی» (شاعر) تصویرسازیِ اشعار از «موجودات محروم، آسیبدیده و دچارِ لکنت» را ستود. «جی دی مککِلَچی» (شاعر و منتقد) نیز مدعی شد که این کتاب «پیشرفت قابلتوجهی نسبت به آثار قبلی گلوک» دارد و «یکی از کُتبِ برجسته سال» است. درهمانسال، آتشسوزی باعث شد که نهتنها خانه «گلوک» (در ورمونت) ویران شود؛ بلکه بسیاری از داراییهایش نیز از بین برود. متعاقبِ این تراژدی، «گلوک» شروع به نوشتن اشعاری کرد که در اثرِ برنده جایزهاش (پیروزی آشیل؛ 1985) گردآوری شد. «لیز روزنبرگ» (منتقدِ نیویورکتایمز) آنرا «خالصتر و واضحتر» از کار قبلیِ «گلوک» خواند و «پیتر استیت» (منتقد جورجیاریویو) نیز اعلام کرد که این اثر، «گلوک» را در میان «شاعران مهمِ عصرِ ما» جا میدهد. از دلِ اینمجموعه، شعر «نرگس درختی» که به سرودی فمینیستی تشبیه شده؛ بهدلیل گنجاندنِ مکرر آن در گلچینهای شعر و دورههای دانشگاهی، «قطعه گلچین» نام گرفته است. در سال 1984، «گلوک» بهعنوان مدرس ارشدِ بخش انگلیسی، به هیئتعلمی «کالج ویلیامز» (ماساچوست) پیوست. پدرش یکسالبعد درگذشت و این ازدستدادن، او را برآنداشت تا خلق مجموعهشعر جدیدی بهنام «آرارات» (1990) را آغاز کند که عنوان آن، به «طوفان بزرگ افسانهای» در ادیان ابراهیمی اشاره دارد. «دوایت گارنر» (منتقد نیویورکتایمز) در 2012 آنرا «وحشیانهترین و غمانگیزترین کتاب شعر آمریکایی منتشره در 25سالگذشته» نامید. «گلوک» اینمجموعه را با یکی از تحسینشدهترین آثارش؛ «زنبق وحشی» (1992) دنبال کرد که گلهای باغ را درگفتوگوبا باغبان و خدایی درباره ماهیت زندگی، تصویر میکند. نشریه Publishers Weekly آنرا «کتابی مهم» نامید که «شعر بسیار زیبایی» را بهنمایش میگذارد و «الیزابت لاند» (منتقدِ کریستین ساینس مانیتور) آنرا «یک اثرِ مهم» نامید. او در سال 1993 سرانجام برنده جایزه «پولیتزر» شد و شهرتش را بهعنوان «یک شاعر برجسته آمریکایی» تثبیت کرد. درحالیکه دهه 1990، موفقیتی ادبی را برایش بهارمغان آورد، دورهای از مشکلاتِ شخصی نیز بود. ازدواجش با «درانو» در سال 1996 به طلاق انجامید و ماهیتِ آن، بر روابط تجاریشان نیز تأثیر گذاشت؛ درنتیجه، «درانو» از سِمَت خود در مؤسسه NECI برکنار شد. «گلوک» تجربیاتش را در نویسندگی هدایت کرد و قدم به دوره پرباری از حرفهاش گذاشت. در سال 1994 مجموعهای از مقالات را با نام «اثبات و نظریه: مقالاتی درباره شعر» منتشر کرد. سپس «پهنه یونجهزار» (1996) را به بازار شعر فرستاد؛ دیوانی درباره ماهیت عشق و زوال یک ازدواج! او این مجموعهشعر را با دو کتابِ دیگر دنبال کرد: Vita Nova (1999) و «هفت عصر» (2001). در سال 2004، درواکنشبه «11 سپتامبر 2001»، کتابی باعنوان «اکتبر» را بهچاپ رساند؛ شامل یک شعر که به شش بخش تقسیم شده و از اسطورهشناسیِ یونان باستان، برای کشف جنبههای تروما و رنج استفاده میکند. درهمانسال، بهعنوان عضو بنیاد وقفیِ «نویسنده رُزاری» در «دانشگاه ییل» انتخاب شد (نویسندگان، منتقدان، نمایشنامهنویسان، مفسران اجتماعی، روزنامهنگاران، فیلمنامهنویسان و مقالهنویسان برجسته را بهصورت موقت به ییل میروند تا بهعنوان همکار در یکی از 12 کالج مسکونی ییل زندگی میکنند و ازطریق سمینارها، سخنرانیها، مطالعهها و بازدیدهای اداری، با دانشجویان تعامل کنند). «گلوک» پس از پیوستن به «دانشکده ییل»، به انتشار اشعارش ادامه داد. کتابهای منتشره او درایندوره عبارتاند «جهنم» (2006)، «یک زندگی روستایی» (2009) و «شبی مؤمنانه و پرفضیلت» (2014). در سال 2012، مجموعهای از نیمقرن سرودههای او، باعنوان «شعر: 1962-2012» منتشر شد که آنرا «یک رویداد ادبی» نامیدند. مجموعه دیگری از مقالات او نیز باعنوان «اصالت آمریکایی» در سال 2017 ارائه شد. در اکتبر 2020، «نوبل» را دریافت کرد و شانزدهمین برنده زن حوزه ادبیات، از زمان تأسیس این جایزه در سال 1901 شد. بهدلیل محدودیتهای ناشی از همهگیری کووید-19، جایزهاش را در خانهاش دریافت کرد و در سخنرانی ویژه خود، از اینکه اولین مواجههاش با اشعار «ویلیام بلیک» و «امیلی دیکنسون» گفت و به بحث درمورد رابطه بین شاعران و مخاطبانشان پرداخت. در سال 2021، منتخبی از اشعار او در قالب کتابی بهنامِ Winter Recipes from the Collective منتشر شد. در سال 2023، بهعنوان استاد زبان انگلیسی در «دانشگاه استنفورد» به آموزش پرداخت و نویسندگی خلاق تدریس کرد. او طیِ زندگیاش با «کاترین دیویس» (رماننویس) دوست صمیمی بود. آنها اغلب برای بهاشتراکگذاشتن آثار درحالنگارششان مکاتبه داشتند و درطول دوستی طولانیشان، نقش مشاوری امین و خلاق برای یکدیگر را نیز برعهده گرفته بودند. «گلوک» سرانجام در 13 اکتبر 2023 (در سن 80سالگی) براثر ابتلابهسرطان، در خانهاش در «کمبریج» (ماساچوست) درگذشت.