پنج فیلم خوب درباب «پدر» و «پدری»
پنجم بهمنماه امسال مصادف با «روز پدر» است؛ روز ولادت امامعلی(ع) در ایران بهنام پدر نامگذاری شده است. سالهاست اینروز برای ما با مفاهیمی همچون فداکاربودن، زحمتکشبودن، مهربانبودن، بیدریغبودن، بزرگی، مردانگی و بسیاریدیگر از واژههای اینچنینی همراه است. اینروز و این نقش همانطورکه در نگاه مردم ما اهمیت بسیار دارد؛ خودش را در سینما نیز نشان داده است؛ چه ایران و چه جهان. در سینما چهرههای مختلفی را از این نقش میبینیم؛ پدریکه کارگردان یک فیلم او را در کوچهپسکوچههای شهرِ خود دیده یا پدریکه عمری با او زندگی کرده است؛ و مهمترازآنکه خالق اثر، آن پدر را از کدام خاطره یا قصه یا افسانه یافته، شاید اینباشدکه مخاطب آن پدر را در کجای زندگیِ خود و جامعه خود میبیند. در فهرست پیشرو بعضی آثار صراحتاً و مستقیماً درباره یک «پدر» است و بعضی اما پدری دلنشین و دیدنی یا قابلتأمل را میان شخصیتهایشان دارند. بعضی آثار اینفهرست درباره شخصیت «پدر» هستند و بعضی درباره مفهوم «پدری».
آنچه «در جستجوی خوشبختی» را دراینفهرست قرار داده، آنی نیست که در بسیاری از مطالب مشابه یعنی «تسلیمنشدن» و «تلاش برای موفقیت» دیدهاید. این فیلم که ساخته «ویل اسمیت» است؛ یک عشق خاص را نمایش میدهد: عشق پدرانه و پسرانه! همین عشق است که محرکه اصلی «کریس گاردنر» برای تلاشهای بیوقفه است. او که نقش اصلی این فیلم است، با مشکلات بیشمار مالی دستوپنجه نرم میکند. او بارها شکست میخورد و حتی یکبار تمام موجودیاش بهعلت برداشتن مالیات از حسابش توسط دولت آمریکا، صفر میشود. همسرش او را ترک میکند و او میماند و پسرش! نکته جالب دراینفیلم ایناستکه پسرش نیز آینه عشق اوست. او با تمامی مشکلات کنار میآید و همان عشق را به پدرش بازمیگرداند و به او میگوید که پدر خوبیست. این فیلم، سرشار از لحظات غمناک و تکاندهنده است. حتی در پایان فیلم هم تلخیها پایان نمییابد؛ چون «گاردنر» و پسرش، نمایندهای از انسانهای دیگری هستند دراینجامعه که شاید حتی با تمام دویدنها مثل او شانس در خانهشان را نزند. قشنگترین سکانس فیلم آنجاییست که «گاردنر» و پسرش را از مسافرخانه بیرون میکنند و او در مترو، این بیخانمانی را تبدیل به بازیِ زیبایی میکند. پدر رنج میکشد؛ اما پسر چیزی نمیفهمد و باآرامش درون آغوش پدر میخوابد.
در «دزد دوچرخه» مثل فیلم قبلی، شاهد یک خانواده ازهمپاشیده نیستیم. دراینجا پدر، مادر و فرزندِ خانواده همه دستبهدستهم دادند تا از پس معضلات زندگی خود برآیند. بازهم شاهد فقر، بیکاری و معضلاتی ازایندستیم. «آنتونیو» (پدر خانواده) شغلی پیدا میکند که بهخاطرش باید دوچرخهاش را از گرو درآورد و پسازآن، دوچرخه ربوده میشود! این شروع ضربآهنگ تند فیلم است. ما علاوهبراینکه درگیر تم جستجومحور اثر خواهیم شد؛ شاهد رابطه پدر و پسری هستیم که رنگ نئورئالیسمی و واقعیت سرد فیلم را میشکند. پسر در همه مشکلات پدر همراه اوست؛ پابهپای او برای موفقیتش تلاش میکند. در همه جستجوها این رابطه است که محکم و سرشار از محبت پیش میرود. در سکانسی پدری را میبینیم که خسته از جستجوها و ناکام از گرداندن زندگی پسرش را به رستوران خوبی میبرد و غمگینانه شاهد غذاخوردن ساده و بیآلایش پسرش میشود. از همین سکانس میتوان فهمید که تمام این جستجوها و تلاشهای پدر برای پسرش است. این فیلم بهترین فیلم «ویتوریو دسیکا» است که تأثیر مهمی بر سینمای پسازخود دراینسبک گذاشت. این رابطه ساده و زیبا را دراینفهرست به شما پیشنهاد میکنیم.
«نبراسکا» درباره پدرهاییست که در زندگی نادیده گرفته شدهاند. دراینفیلم نیز باز پدر و پسری را میبینیم که طی یک سفر باهم همراه میشوند تا شاید رابطه گذشته خود را ترمیم کنند. پدریکه دراینفیلم هست، برخلاف ظاهر خود؛ پدری مهربان است که غمهای خود را پنهان کرده و میخواهد برای فرزندانش کاری کند. پدر این فیلم نقصهایی دارد اما درکنارآن خوبیها، فداکاریهای زیادی هم دارد اما شخصیت او انگار بهکلی نادیده گرفته شده است. درطول این سفر که بهدنبال برندهشدن پدر در یک جایزه لاتاریست، ما نیز با این پدر و پسر همراه میشویم و این روابط و اتفاقات و اشتباهات را درون خود بازیابی میکنیم. پیشنهاد میکنیم با این اثر «الکساندر پین» و کهنالگوی سفر بیرونی و درونی آن همراه شوید.
«یک جای معمولی» ساخته «اوبرتو پازولینی» هم باز درباره رابطه پدر و پسریست. شاید آنقدرکه ما قصهها و شعرها و خاطرهها از رابطه پدر و دختر دیدهایم و شنیدهایم، رابطه پدرها و پسرها را نادیده گرفتهایم. اینبار موقعیت از سهمورد قبلی متفاوت است. ما شاهد پدری هستیم که بهتنهایی فرزند پسرش را بزرگ میکند چون مادر او هنگام زایمان از دنیا رفته است و حالا او مانده و پدرش؛ پدریکه او نیز به لحظات پایانیاش نزدیک میشود؛ اما این فیلم یک فیلم تلخ نیست. این پدر قدر تمام لحظات خود را میداند و تمامی آنرا نه برای خود که برای پسرش خرج میکند و یک رابطه شیرین از آن دو را میبینیم. بازهم یک خط جستجو در پیرنگ داستان است. جستجوی این پدر برای یافتن پدرومادری دیگر برای فرزند خود است. او از خود عبور کرده و حتی مرگ نزدیک خود را فراموش کرده است. ما نیز شاید با دیدن این فیلم نگاهمان به این رابطه و زندگی تغییر کند.
«ببخشید شما را جا انداختیم» فیلمی اثرگذار درباره خانوادهایست که روز و شبشان را بههم گره زدهاند تا بتوانند زندگی قابلقبولی با حداقل امکانات برای خود فراهم آورند. پدر این خانواده که مردی آرام و منزویست؛ بهتازگی شغلی جدید پیدا کرده که باید بستههای پستی را به خانهها برساند. این شغل در بلندمدت میتواند وضعیت آنها را فقط چندپله بالاتر ببرد؛ اما او در زمان اینکار تقریباً وقتی برای خانواده ندارد. همینموضوع باعث بههمریختهترشدن روابط خانوادگی آنها میشود؛ تاجاییکه پدر برخلاف بسیاری از تعهدات خودش نیز عمل میکند؛ اما باهمهاینها تلاش پدر برای پدریکردن بینظیر است و صحنههایی زیبا نیز درون فیلم این رابطه را نشان میدهد. مثل روزیکه پدر بههمراه دخترش برای رساندن بستههای پستی میرود. در ادامه این فیلم «کن لوچ» اما بازهم جریان داستان تغییراتی میکند که آنرا اثرگذارتر مینماید. شاید زیباترین سکانس این فیلم را بتوان آن شبی دانست که نیمهشب پدر بههمراه دو فرزندش مادرشان را به محل کار او میبرند و منتظر او میمانند. پدر این لحظات را برای فرزندانش بهیادماندنی میکند
نرجس صحرایی/میدان آزادی