چگونه عزتنفس خود را به تأیید دیگران باختیم؟
فغان اگر ندهی «لایک» ما گدایان را!
وقتی کاربری پست یا عکسی را «لایک» میکند، یعنی آن کاربر، این پُست را «پسندیده» یا «تأیید» کرده است. لایکها معمولاً بهعنوان ابزاری برای بیان تأیید، پشتیبانی یا تعامل با محتواهای دیگران استفاده میشوند. همچنین، تعداد لایکها میتواند بهعنوان یک «معیار» برای اندازهگیری محبوبیت و تأثیرگذاری یک پُست یا حساب درنظر گرفته شود ...؛ اما این، همه واقعیت نیست؛ چراکه تعداد زیاد لایک یا فالوئر (دنبالکننده)، نشانه «دوستداشتنیبودن» و «اهمیت» فرد، یا مطلب وی برای دیگران نیست؛ زیرا لایککردن امروزه به یک بدهبستان تبدیل شده است: دیگران شما را لایک میکنند تا لایک شوند! بسیاریازافراد، دیگران را لایک میکنند تا به خودخواهی متهم نشده و خیلی از پستهایی که لایک میشوند، اصلاً خوانده نمیشوند. با یک مثال ساده میتوان به حقیقت موضوع دست یافت: اگر فردی در فیسبوک فقط ۱۰۰نفر را فالو کند و هرکدام در روز دستکم یک پُست بگذارند (برخیافراد گاه تا هفت،هشت پُست در روز ارسال میکنند)، این فرد، با حداقل ۱۰۰ پُست مواجه خواهد شد و اگر فقط برای خواندن هر پُست یکدقیقه نیاز باشد، تقریباً یکساعت و چهاردقیقه طول خواهد کشید تا فرد بتواند مطالب ارسالی توسط دوستان را بخواند. معلوم است که این فرد فرصت نخواهد کرد تکتک پُستهای دوستان را بخواند و از روی رضایت یا پسندیدن، لایکشان کند؛ بنابراین، پستها را بیوقفه پشتسرهم «بدون خواندن» لایک میکند تا فالوئرهایش را از دست ندهد! در یک بُعدِ دیگر از ماجرا، فالو و لایکشدن توهم «مهمبودن» را در فرد ایجاد میکند و اگر اهمیت اینموضوع برای شخصی زیاد شود، مشکلاتی را بههمراه خواهد داشت. توجه بیشازاندازه به تعداد لایکها و «اعتبارات اجتماعی» ممکن است برای کاربران شبکههای اجتماعی آسیبهایی ایجاد کند؛ ازجمله وابستگی به تأییدات اجتماعی٫ افزایش فشار روانی، انحراف از واقعیت، کاهش کیفیت تعاملات، افزایش تمایل به استفاده از روشهای تقلبی یا فعالیتهای نامتعارف برای جذب مخاطب و ... درادامه درباره فاجعه لایک مجازی بیشتر میگوییم.
لیلا منیری: لایکها، نظرات و پستهایی که در شبکههای اجتماعی بهاشتراک میگذاریم، ممکن است بیاهمیت بهنظر برسند؛ اما مهم هستند. آنها عناصری را تحریک میکنند که از ما «انسان» میسازند؛ یعنی اعتیادها، خواستهها، اضطرابها و شادیهای ما. اعتیاد به شبکههای اجتماعی یک چیز خیالی نیست؛ بلکه بهلطف دو ماده شیمیایی که مغز ما تولید میکند، کاملاً واقعیاند: دوپامین و اکسیتوسین. دانشمندان قبلاً فکر میکردند دوپامین یک ماده شیمیایی لذتبخش در مغز است اما اکنون میدانیم که آنچه درواقع ایجاد میکند، نیاز است. دوپامین باعث میشود که بخواهیم، طلب کنیم و در جستجوی آن چیز برآییم. ترشح این ماده با پیشبینیناپذیری، با تکههای کوچک اطلاعات و نشانههای پاداش تحریک میشود که اینها همه از ویژگیهای اصلی شبکههای اجتماعی هستند. شبکه دوپامین بهقدری قویست که مطالعات نشان دادهاند مقاومت در برابر پستگذاشتن برای افراد سختتر از ترک سیگار و الکل است. تنها ۱۰دقیقه پس از پستگذاشتن یا فعالیت در شبکههای اجتماعی، سطح اکسیتوسین تا ۱۳درصد افزایش مییابد؛ اینمقدار هورمون در خون افراد مثلاً در روز عروسی آنها یافت میشود! تمام مزایای اکسیتوسین: کاهش سطح استرس، احساس عشق، اعتماد، همدلی و سخاوت؛ با شبکههای اجتماعی نیز همراه است. بهخاطر دوپامین و اکسیتوسین، فعالیت در شبکههای اجتماعی نهتنها با احساسات بسیارخوبی همراه است بلکه ترک آن نیز واقعاً سخت میشود. حال باید به این پرسش، پاسخ دهیم: چرا در شبکههای اجتماعی پُست میگذاریم؟ اینکه دوست داریم درباره خودمان صحبت کنیم، امر جدیدی نیست. انسانها حدود ۳۰ تا ۴۰درصد از کل گفتار را به صحبت درمورد خودشان اختصاص میدهند اما در فضای آنلاین اینرقم به حدود ۸۰درصد از پستهای بهاشتراکگذاشتهشده میرسد که جهش بزرگیست! چرا؟ صحبتکردن چهرهبهچهره به توان عاطفی و روانی بیشتری نیاز دارد، نیز زمانی برای فکرکردن به آنچه میگوییم و تلاش برای مخفیکردن سرنخهای صورت و زبان بدن. درحالیکه در فضای آنلاین وقت فکرکردن و اصلاح نوشته را داریم. این چیزیست که روانشناسان آنرا «خودبیانگری» میخوانند: نمایش خویشتن بهشکلی که میخواهیم دیگران ما را ببینند! احساس خودبیانگری در شبکههای اجتماعی بهحدیستکه تحقیقات بر روی روانشناسی شبکههای اجتماعی نشان داد: افراد از مشاهده پروفایل خود احساس عزتنفس بالایی میکنند. اگر ما اینقدر دوست داریم درمورد خودمان صحبت کنیم، چهچیزی باعث میشود که چیزی از دیگران را نیز بهاشتراک بگذاریم؟ «انتقال اطلاعات» انگیزه مهمیست که در انسان نهفته است. فقط فکر بهاشتراکگذاری (حتی قبل از اجرای فکر)، مراکز پاداش مغز ما را فعال میکند. اولین علت بهاشتراکگذاری مطالب، به تصویر خودمان برمیگردد: ۶۸درصد از مردم میگویند که مطالب مختلف را بهاشتراک میگذارند تا دیگران درک بهتری از این داشته باشند که آنها چهکسی هستند و به چهچیزی اهمیت میدهند؛ اما بزرگترین دلیلی که ما بهاشتراک میگذاریم مربوط به افراد دیگر است: ۷۸درصد از مردم میگویند که محتواهای مختلف را بهاشتراک میگذارند چراکه به آنها کمک میکند تا با مردم ارتباط برقرار کنند. آزمایشها روی روانشناسی شبکههای اجتماعی نشان دادهاند: بهترین پیشبینیکنندههای ایدههای مسری در مغز با بخشهایی مرتبط است که بر افکار ما درمورد دیگران تمرکز میکنند؛ بدانمعناکه محتوای طراحیشده برای شبکههای اجتماعی لازم نیست برای یک گروه بزرگ جذاب باشد، فقط باید برای یک شخص خاص جذاب باشد. هنگامیکه نوع مناسبی از محتوا را بهاشتراک میگذاریم، «اعتبار اجتماعی» بهدست میآوریم. بهعبارتیبهتر: سهام ما افزایش مییابد. ۶۲درصدِ مردم میگویند وقتی دیگران نسبت به آنچه در شبکههای اجتماعی پست میکنند واکنش مثبت نشان میدهند، احساس بهتری نسبتبهخود دارند. خب اساساً چرا در شبکههای اجتماعی «لایک» میکنیم؟ فیسبوک، با بیش از دومیلیارد کاربر فعال ماهانه، نمونه عالی از پلتفرمی است که مردم در آن علاقه به لایککردن دارند. درواقع، از زمانیکه فیسبوک دکمه «لایک» را طراحی کرد، بیش از ۱.۱۳تریلیونبار از آن استفاده شده است که اینتعداد روزبهروز درحالافزایش است. دلیل لایککردن تمایل به حفظکردن روابط است. وقتی پستهای یکدیگر را دوست داریم و لایک میکنیم، به رابطه ارزش میبخشیم و این صمیمیت را تقویت میکنیم. همچنین، تحقیق بر روی روانشناسی شبکههای اجتماعی نشان میدهد: لایککردن یک اثر متقابل ایجاد میکند و بهعبارتی خود را موظف میدانیم افرادی را لایک کنیم که قبلاً ما را لایک کردهاند. در اینستاگرام و سایر فضاهای مشابه نیز شاهد رفتار متقابل هستیم. تگشدن یا دریافت دایرکت باعث میشود فرد احساس کند که باید پاسخ دهد یا رفتار متقابلی انجام دهد. پس چرا کامنت میگذاریم؟ اکثر بازاریابان معتقدند گفتگو با مشتریان بسیارمهم بوده و تعامل باعث «حمایت طولانیمدت» میشود؛ اما عجیب است که مشتریان اینطور حس نمیکنند: یک نظرسنجی از بیش از ۷۰۰۰ مصرف کننده نشان داد که تنها ۲۳درصد گفتند با یک برند رابطه دارند! از بین افرادیکه اینکار را انجام دادند، تنها ۱۳درصدشان از «تعاملات مکرر با برند» بهعنوان دلیلی برای «داشتن رابطه» نام بردند. مصرفکنندگان میگویند: ارزشهای مشترک محرک بسیار بزرگتری برای کامنتگذاشتن و برقراری رابطه با یک برند است. کامنتگذاشتن بسیار قدرتمند است. ۸۵درصدِ افراد معتقدند: خواندن پاسخهای دیگران درمورد یک موضوع به درک و پردازش اطلاعات و رویدادها کمک میکند؛ بدانمعناستکه کامنتها درواقع این قدرت را دارند که نظر ما را تغییر دهند. تا اینجا ما فقط چیزهای جالب و منحصربهفرد سطحی را درمورد شبکههای اجتماعی بررسی کردهایم؛ حالا میخواهیم مسئله را کمی عمیقتر بررسی کنیم. ازلحاظ تاریخی؛ پرتره بهمنظور ثبت وضعیت و کنترل نحوه درک دیگران از تصویر ما خلق شدند؛ اما «سلفی» امروزه به ما کمک میکند خودمان را درک کنیم. «خود شیشهای» یک مفهوم روانشناختی است که میگوید ما هرگز نمیتوانیم خودمان را واقعی ببینیم بلکه به «بازتاب خود از دیگران» نیاز داریم تا بفهمیم چهکسی هستیم. روانشناسی شبکههای اجتماعی عنوان میکند: عکسهای سلفی ازایننظر اهمیت دارند که توجه را بیشتر از هر چیزی به «صورت» جلب میکنند. «عکس پروفایل» اولین جاییست که توجهات در فیسبوک و سایر شبکههای اجتماعی به آن جلب میشود. در اینستاگرام، احتمال دریافت لایک برای تصاویر حاوی چهره انسان ۳۸درصد بیشتر بوده و ۳۲درصد بیشتر احتمال دارد کامنت دریافت کند! مشاهده چهرهها میتواند احساس همدلی در ما ایجاد کند. در یک آزمایش مشخص شد که وجود تصویر بیمار در پرونده پزشکی او باعث میشود پزشک تعهد بیشتری نسبت به درمانش داشته باشد. یکیدیگر از حقایق درباره شبکههای اجتماعی «معجزه و قدرت ایموجی» است. بسیاریازما از آن آگاه نیستیم؛ اما در مکالمه چهرهبهچهره از حالتهای صورت یکدیگر تقلید میکنیم. این حالت «سرایت عاطفی» خوانده میشود و بخش بزرگی از «نحوه ایجاد ارتباط» بین انسانهاست. بهصورت آنلاین، این عنصر حیاتی همدلی را بااستفادهاز شکلکها و ایموجیها بازسازی میکنیم؛ روزانه ۱۰میلیارد ایموجی در سراسر جهان ارسال میشود. اگر بخواهیم درمورد روانشناسی شبکههای اجتماعی صحبت کنیم، نمیتوان مطالعات مربوط به اثرات منفی آنرا نادیده گرفت. برخی میگویند که شبکههای اجتماعی ما را تنهاتر، منزویتر و افسردهتر میکنند. و علم اینمسئله را تأیید میکند؛ مثلاً درخصوص «مقایسه اجتماعی»، همه ما تمایل داریم ارزش خود را در مقایسه خودمان با دیگران ارزیابی کنیم. اینمسئله میتواند منجر به احساس «ناامنی» شود زیرا دائماً خودمان را با جریان زندگی دیگران مانند تولد نوزادان جدید، نامزدیها یا کسب مشاغل جدید مقایسه میکنیم. «حسادت» در فضای مجازی بیداد میکند و فشار روانی زیادی به فرد وارد میآورد. ازسویی، شبکههای اجتماعی این قدرت را دارند که ما را «متحد» کنند. اگر تاکنون درمورد یک فقدان در زندگی یا یک چالش شخصی چیزی در شبکههای اجتماعی بهاشتراک گذاشته باشید، احتمالاً با حمایتی ازسوی دوستان و اطرافیان روبهرو شدهاید که انتظار آنرا نداشتهاید. گذراندن وقت در شبکههای اجتماعی با «همدلی مجازی» مرتبط است که این احساس به دنیای واقعی نیز منتقل میشود؛ شبکههای اجتماعی میتوانند ناامنیهای ما را در خود جذب کنند و مزایایی داشته باشد: «دیدن آن در خود، تشخیص در دیگران، انتقال آن»؛ این فرایند به ما این امکان را میدهد که کمی صمیمیتر، کمی همدلتر و به کسی که واقعاً میخواهیم باشیم، نزدیکتر باشیم. سیمیاروم