درباره خالق هوش مصنوعی «انویدیا»
جنسن هوانگ؛ مرد انتخابهای دشوار!
کسبوکار «انویدیا» با رونق AI که صنعت جهانی فناوری را تحتکنترل خود درآورده، بیشازهمیشه رونق گرفته است. «جنسن هوانگ» در سال 2021 توسط نشریه «تایم» بهعنوان چهره الهامبخش سال و نیز پیشقراول «100 انسان تأثیرگذار جهان» انتخاب شد.
بهتازگی اعلام شده که «انویدیا» باارزشترین شرکت جهان است و اگر بخواهیم عوامل متعدد در چنین صعودی را درنظر بگیریم، بیشک یکی از مهمترین آنها «شیوه مدیریت» اینمجموعه است که خب! برای این شرکت، مؤسس آن، حرف اول را میزند: «جنسن هوانگ». او از زمان تأسیس «انویدیا» در سال ۱۹۹۳، بهعنوان مدیرعامل شرکت خدمت کرده و طی مدتیکه او در رأس کار بوده، «انویدیا» به شرکتی تریلیوندلاری تبدیل شده است. شیوه رهبری او ازآنزمانتاکنون بر این موفقیت تأثیر گذاشته است. بهگفته «جنسن»؛ توانایی انتخابکردن بسیارمهم است. «انویدیا» کارهایی را انتخاب میکند که انجامشان بهدلایل مختلف، دشوار است. یکی از برجستهترین جنبههای انتخاب کارهای دشوار این است که بسیاری از رقبا را دلسرد میکند؛ اما اغلباوقات کارکردن روی آنها فوقالعاده الهامبخش است. در یکی از جدیدترین سخنرانیهایش «جنسن» برای دانشجویان دانشکده بازرگانی استنفورد، با سخاوت همیشگیاش، راز موفقیتش را بهاشتراک گذاشت: «دردورنج فراوان!» مدیرعامل «انویدیا» معتقد است دردورنج شخصیت افراد را شکل میدهد و افرادیکه رنج کشیدهاند، نسبت به افرادیکه صرفاً باهوش هستند، شانس بیشتری برای موفقیت دارند. تمرکز رهبر «انویدیا» بیشتر بر موفقیت تجاریست تا ترس از «هوش مصنوعی»؛ او از پتانسیل این پدیده استقبال و از توسعه و مقررات مسئولانه حمایت میکند. «هوانگ» معتقد است که ترس پیرامون هوش مصنوعی، اغلب ناشی از اطلاعات نادرست است یا بهدلیل منافعی که از ترساندن مردم بهدست میآید.
ملیکا طاهرانپور: سال ۱۹۶۳ پسری در تایوان متولد شد که قرار بود سالهابعد یکی از قدرتمندترین شرکتهای آمریکا را تأسیس کند و به یکی از ثروتمندترین افراد دنیا تبدیل شود. وقتی «جن-سون هوانگ» که اینک او را بهنام «جنسن هوانگ» میشناسیم، نهسال داشت، پدرومادرش بهدلیل شرایط سخت کشورشان مجبور شدند او را همراه برادر ۱۱سالهاش به ایالاتمتحده بفرستند. پسرها به شهر «تاکوما» در واشنگتن رفتند تا با عمویشان زندگی جدیدی را آغاز کنند. عموی «هوانگ» که فکر میکرد مؤسسه Oneida Baptist مدرسه شبانهروزی معتبریست، آنها را برای تحصیل به حومه کنتاکی فرستاد اما درواقع این مؤسسه یک آکادامی اصلاحات دینی بود. تقریباً تمام دانشآموزان در آن مؤسسه سیگار میکشیدند. اولین شب در آنجا، هماتاقی ۱۷ساله «جنسن» به او زخم چاقوهایی را که در دعواهای مختلف خورده بود، نشان داد. گویا «جنسن» تنها دانشآموز مؤسسه بود که چاقوی جیبی همراه نداشت. برادر بزرگ «جنسن» برای کار به مزرعه تنباکو فرستاده شد و «جنسن» کوچک مجبور بود سرویسهای بهداشتی را بدون دستمزد تمیز کند. او فکر میکرد اینکار در آمریکا؛ سرزمین فرصتها، عادی است؛ پس بهسختی تلاش میکرد و در برابر زورگوییها فقط لبخند میزد. «هوانگ» در ازای آموزش خواندن به هماتاقی بیسوادش از او پرس سینه یاد گرفت تاجاییکه هرشب قبل از خواب صدمرتبه شنا میرفت؛ او یاد گرفت قوی شود تا بتواند از خود دفاع کند. «هوانگ» پسر مهاجر آسیایی کوچک با موهای بلند و لهجه انگلیسی نامفهوم، در دوران تحصیل بارها مورد توهین و آزار قرار گرفت. بچهها در مدرسه او را با اصطلاح توهینآمیز و نژادپرستانه «چینک» صدا میزدند و بهخاطر جثه ریزش سعی میکردند با او کتککاری کنند؛ اما «جنسن» دربرابر این رفتارها هرگز طغیان نکرد و چیزی بهدل نگرفت. «هوانگ» معتقد است تابآوری و مقاومت را از دوران تحصیل در Oneida یاد گرفته است. درواقع، صفت تابآوری در توصیف «هوانگ» زیاد بهکار برده میشود. «جنسن» میگوید درآنزمان هیچ مشاوری وجود نداشت تا دغدغهها و مشکلاتش را برایش تعریف کند و تنها راه این بود که مقاوم باشد و ادامه دهد. «جنسن» تحصیلاتش را در Oneida کامل نکرد اما در سال ۲۰۱۹ ساختمانی را به این مؤسسه اهدا کرد. او از پل پیادهرو که به مدرسه منتهی میشد به نیکی یاد میکند؛ اما از اینکه بارها بچهها سعی میکردند او را از این پل پرتاب کنند، چیزی نمیگوید. پس از چندسال، والدین «هوانگ» به آمریکا مهاجرت کردند و در اورگان مستقر شدند تا دو برادر دوباره به خانوادهشان بپیوندند. در دبیرستان عملکرد درخشانی داشت؛ در کلوپهای ریاضی، کامپیوتر و علوم مدرسه شرکت میکرد و در رشته تنیس روی میز رتبه ملی داشت. او یکی،دوسال از دبیرستان را بهصورت جهشی خواند تا در ۱۶سالگی فارغالتحصیل شود. «هوانگ» در «دانشگاه ایالتی اورگان» مشغولبهتحصیل در رشته برق شد. شریک آزمایشگاهی او در کلاسهای مقدماتی، دختری بهنام «لوری میلز»، دانشجوی لیسانس جدی و درسخوان با موهای فرفری قهوهای بود. بهگفته «هوانگ»؛ مثلاً از ۲۵۰ دانشجوی مهندسی برق، شاید فقط سهنفر از آنها دختر بودند؛ ازاینرو عجیب نبود که رقابت برای جلبتوجه «میلز» بالا بگیرد. درآنزمان «هوانگ» احساس میکرد در وضعیت نامساعدی قرار گرفته است؛ زیرا کمجثهترین دانشجوی کلاس بود و بهنظر میرسید که فقط 12سال دارد! آخر هفتهها، «هوانگ» با «میلز» تماس میگرفت و سعی میکرد او را متقاعد کند پروژههای دانشگاه را باهم انجام دهند. «هوانگ» دراینرابطه با شوخطبعی میگوید: «من سعی کردم نظرش را جلب کنم؛ البته نه با ظاهرم بلکه با توانایی بالایی که در تکمیل تکالیف داشتم». پس از ششماه حل تکالیف، «هوانگ» شجاعت بهخرج داد تا به «میلز» ابراز علاقه کند؛ کمیبعد، این دو دانشجوی رشته برق با هم ازدواج کردند و صاحب دو فرزند شدند. «هوانگ» در سال ۱۹۸۴ فارغالتحصیل شد؛ همانسالی که اولین کامپیوترهای مک عرضه شدند و عصر جدیدی را در دنیای تکنولوژی آغاز کردند. پس از فارغالتحصیلی، «هوانگ» و «میلز» بهعنوان طراح ریزتراشه در سیلیکونولی مشغولبهکار شدند. «هوانگ» در شرکتهایی مانند AMD و LSI Logic تجربه کسب کرد. در اولین شغل مهندسی آنها، «میلز» درآمد بیش از او داشت؛ «جنسن» عاشق این است که در مصاحبههایش به ایننکته اشاره کند. مدتزمان حضور «جنسن» در AMD کوتاه بود؛ اما پایه و اساس موفقیت آینده او دراینصنعت را بنا کرد. شاید درآنزمان «هوانگ» هرگز فکر نمیکرد با تأسیس «انویدیا» روزی به یکی از سرسختترین رقبای AMD تبدیل خواهد شد؛ حتی از این بعیدتر این احتمال بود که با مدیرعامل آینده AMD (لیسا سو) بهطور کاملاً اتفاقی نسبت فامیلی دوری داشته باشد؛ اما هردوِ این احتمالات به حقیقت پیوست. چندسال پس از ازدواج، «میلز» کارش را ترک کرد تا دو فرزندشان را بزرگ کند. درآنزمان «هوانگ» بخش خود را در LSI Logic اداره و شبانه در «دانشگاه استنفورد» تحصیل میکرد. LSI درآنزمان تولیدکننده نیمههادی بود و محصولاتش برای بهبود ظرفیت ذخیرهسازی و سرعت شبکه در زمینههایی مانند شبکه و دیتاسنتر استفاده میشد. طی مدتی که «هوانگ» در LSI مشغولبهکار بود، چندین سمت ازجمله مهندسی، بازاریابی و نهایتاً سمتهای مدیریت عمومی را برعهده داشت. یکسال بعدازاینکه «هوانگ» مدرک کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی برق گرفت، در ۱۹۹۳، شرکت «انویدیا» را همراه «کریس مالاکوفسکی» و «کرتیس پریم» (دو دوست و دو طراح کهنهکار میکروچیپ) با 40هزاردلار تأسیس کرد. اگرچه «هوانگ» ۳۰ساله آنزمان از «مالاکوفسکی» و «پریم» جوانتر بود اما هردو همکار احساس میکردند «جنسن» با سرعت یادگیری بالایی که دارد آماده است تا مدیرعامل شود. «مالاکوفسکی» و «پریم» بهدنبال طراحی تراشه گرافیکیای بودند که رقبا به آن غبطه بخورند. آنها اسم شرکت را NVision گذاشتند تااینکه متوجه شدند این نام قبلاً توسط یک تولیدکننده دستمال توالت ثبت شده است! «هوانگ» نام «انویدیا» را برگرفته از کلمه لاتین Invidia بهمعنای حسادت (Envy) پیشنهاد کرد. کافه Denny’s خارج از سنخوزه که همواره در تعطیلات نیز باز بود، به مکانی برای سازماندهی کسبوکار «انویدیا» تبدیل شد؛ زیرا ازنظر «جنسن» ساکتتر از خانه بود و قهوههای ارزانی داشت. البته شاید تجربه نوجوانی او از کار در شعبه دیگری از این رستوران بهعنوان ظرفشور و پیشخدمت در تصمیمش بیتأثیر نبود. تجربه کار در رستوران، وحشت «جنسن» از برخورد با آدمها را از بین برد و باعث شد تا با دیگران بهتر ارتباط برقرار کند. «هوانگ» میگوید: «متوجه شدم که وقتی در شرایط سخت قرار دارم، بهتر فکر میکنم. ضربان قلبم پایین میآید. هرکسیکه با ساعت شلوغی رستوران سروکار داشته باشد، میداند که چه میگویم». زمانیکه «انویدیا» تأسیس شد، رایانههای شخصی بهتازگی داشتند فراگیر میشدند و صنعت تازه شروع به درک تأثیر و قدرت CPU کرده بود اما تیم مؤسس «انویدیا» اعتقاد داشت که CPUها راهحل تمام مشکلات محاسباتی نیستند و آیندهای از محاسبات تسریعشده را متصور بودند. آنها به ایننتیجه رسیدند که اگر چشمانداز محاسباتی تسریعشده محقق شود، جهان به سختافزار تخصصی مناسب آن نیاز خواهد داشت. «هوانگ» بازیهای ویدیویی را دوست داشت و ایده اصلی او تخصص در طراحی و ساخت تراشههای گرافیکی برای اجرای بهتر گرافیک بازی بود. او فکر میکرد که بازار، پتانسیل تراشههای گرافیکی بهتری را دارد. واحد پردازش گرافیکی (GPU)، اولین محصول پرفروش «انویدیا» و یک نوآوری باورنکردنی در دنیای گرافیک کامپیوتری بود. «جنسن» قرارگرفتن GPU در کنار CPU را به قراردادن یک متخصص در کنار یک کارشناس عمومی تشبیه میکند. CPU دراینمورد مثل آچارفرانسه عمل میکند اما وقتی پای مشکلات پیچیدهتری بهمیان میآید که حل آنها برایش دشوار است، GPU به کمکش میآید. درآنزمان تأمین مالی برای توسعه GPU بهدلیل عجیببودنشان دشوار بود. «انویدیا» در دورهای متولد شد که تمام نگاهها و سرمایههای مخاطرهآمیز بر پردازندههای مرکزی متمرکز بود و بدون کاربرد مشخص در بازار، نیاز گسترده به هزینههای تحقیق و توسعه داشت. ساخت محصولی که برای اجرای بازیهای ویدیویی سهبعدی مکمل CPU باشد، شکستآفرین بهنظر میرسید؛ اما ادغام پردازندههای گرافیکی و پردازندههای مرکزی نهایتاً چشمانداز تکنولوژی مدرن را شکل داد. «انویدیا» نیاز شدیدی به سرمایه خارجی داشت. بهلطف ارتباطات در صنعت فناوری، «جنسن» و بنیانگذاران دیگر «انویدیا» با «دان ولنتاین» درتماس بودند؛ پدربزرگ سیلیکونولی! یکی از تأثیرگذارترین سرمایهگذاران خطرپذیر دراینصنعت. او سرمایهای را دراختیار «هوانگ» قرار داد تا ببیند ایدهاش جواب میدهد یا خیر. حالکه تقریباً ۲۰سال از ریسک «ولنتاین» گذاشته، میتوان با اطمینان گفت که ایده «انویدیا» واقعاً برنده بود. فناوری «انویدیا» از زمان ایجاد تاکنون در فیلمهایی مانند «هری پاتر»، «آیرون من» و «آواتار» استفاده شده است و حالا در مرکز پیشرفتهترین روندهای فناوری مثل واقعیت مجازی، هوش مصنوعی و خودروهای خودران قرار دارد. «انویدیا» در سال ۱۹۹۹ به سهامی عام تبدیل شد. در سال ۲۰۰۷ پاداش «هوانگ» بهعنوان مدیرعامل به ۲۴٫۶میلیوندلار رسید و او را به رتبه ۶۱ مجله «فوربز» در میان پردرآمدترین مدیران اجرایی ایالاتمتحده قرار داد. اکنون در ششماهه دوم ۲۰۲۴ درحالیکه «انویدیا» با توسعهی تراشههای بازی و هوش مصنوعی بهارزش دوتریلیوندلاری رسیده، دارایی خالص شخصی «هوانگ» با بیش از ۸۰میلیارددلار، او را در رتبه 20 در بینِ ثروتمندترین مردم دنیا قرار داده است. «هوانگ» یکی از ثروتمندترین مردان دنیا با روحیهای بشردوستانه است. او و همسرش بخشی از ثروت خود را به امور خیریه و سرمایهگذاریهای بشردوستانه اختصاص دادهاند. زومیت