شاخص توده بدنی در مسیر انحرافی!
از حدود ۱۰سالپیش ایدهای بهطور گسترده مطرح شد که میگفت: «ما باید بدن خود را، فارغ از هر وزنی که داریم، دوست داشته باشیم»؛ درهمانزمان اما انجمن پزشکی آمریکا چاقی را بهعنوان یک بیماری طبقهبندی کرد. جامعه پزشکی در نحوه مواجهه با اینمسئله دو دسته شده بود؛ آیا ما باید با انگزنیها در جوامع علیه انسانهای دارای اضافهوزن مقابله کنیم و به اینافراد بگوییم نباید از بدنشان متنفر باشند؟ یااینکه با اضافهوزن بهعنوان یک معضل نیازمند درمان برخورد کنیم؟ این بحث درحالی هنوز ادامه دارد که اقبال عمومی به داروهای ویژه کاهش وزن سرعت بیشتری گرفته. برآوردهای یک مطالعه نشان میدهد: تقریباً از هر ۱۰ نوجوان در سراسر جهان یکنفر از محصولات کاهش وزن بیاثر و بالقوه مضر استفاده کرده است. کارشناسان میگویند تنها در آمریکا در حدفاصل سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۲ میزان ۴.۵تریلیوندلار خرج مراقبتهای بهداشتی شده که بخش قابلتوجهی از آن برای معالجه بیماریهای ناشی از اضافهوزن یا مقابله با آن بوده است. برایمثال: تنها برای بهبود «شاخص توده بدنی» بالا ۲۳۸.۵میلیارددلار صرف شده است. فراترازاین هزینههای مراقبتهای بهداشتی برای جامعه، هزینههای جسمی و روانی نیز برای افراد وجود دارد و این چیزی است که به راحتی نمیتوان روی آن قیمت گذاشت. تقریباً از هر چهار آمریکایی بالاتر از ۲۰سال، سهنفر بهعنوان دارای اضافهوزن یا چاق طبقهبندی میشوند اما انگزنی و نگاه منفی به چاقی هنوز بهصورتی فراگیر دیده میشود و فرهنگ جوامع درمورد وزن معمولا مملو از سرزنش فرد دارای اضافهوزن و دادن احساس «شرم» به او است. صدهامیلیوننفر زیر این فشار بیامان جهت لاغری، ورزش بیشتر و تطبیق خود با استانداردهای زیبایی خاص هزینه میکنند بهنحویکه تخمینزدن آن برای بسیاری دشوار است. به آنها توصیه میشود «سالم شوند»؛ عبارتی که اغلب «اسم رمز کاهش وزن» است. بااینحال این واقعیت درنظر گرفته نمیشود که سیستمی که ما برای دستهبندی وزن افراد استفاده میکنیم؛ یعنی شاخص توده بدنی، در وهله اول ناقص است. زمانیکه ریاضیدان بلژیکی؛ «آدولف کوتله» فرمول این شاخص را که عبارت بود از «وزن بر حسب کیلوگرم تقسیم بر قد بر حسب متر به توان ۲» (BMI) در سال ۱۸۳۰ ابداع کرد درواقع ازنظر آماری سعی داشت اندازه یک «مرد متوسط» را دریابد؛ آنهم یک مرد متوسط اروپایی میانه آن قرن را. این فرمول که در سال ۱۹۷۲ توسط دکتری بهنام «آنسل کیز» با نام «شاخص توده بدن» معروف شد، همانگونه که مبدعش تصور میکرد، هرگز قرار نبود بهعنوان یک تشخیص استفاده شود و برای سایر جمعیتها در سایر نقاط جهان قابلاجرا باشد؛ اما درعمل چنین شده و بسیاری از افراد وزن خود را با این فرمول محک میزنند. در میانه این بحثها داروهای قدرتمند و مؤثر مبتنیبر «سماگلوتاید»، با اسامی تجاری «اوزمپیک» یا «وگووی»، ظهور کردهاند که انسانها را به هدف کاهش وزن رساندهاند. این داروها با کندکردن پروسه هضم غذا در بدن یا ارسال سیگنال سیری به مغز کار میکنند. درحالحاضر برای ۱.۷درصد از جمعیت ایالاتمتحده جهت دیابت یا کاهش وزن سماگلوتاید تجویز میشود. بااینحال انتظار میرود اینرقم افزایش یابد و طبق پیشبینیها؛ تا سال ۲۰۳۰ بیش از نهدرصد از جمعیت اینکشور معادل ۳۰میلیوننفر از این داروها استفاده خواهند کرد. نیز درهمینحال این ایده در میان پزشکان پرطرفدار شده است که چاقی نباید بهعنوان یک بیماری درنظر گرفته شود بلکه چاقی درواقع چندین بیماری است و زیرگروههای آن علت یکسانی ندارند و نمیتوان برای آن درمانهای مشابه درنظر گرفت. نکتهای که نباید از یاد برد ایناستکه درمانهای جدید هرچند به کاهش وزن بسیاری از افراد کمک کردهاند، بااینحال کارشناسان میگویند با تغییر نگرشهای جدید درمورد اضافهوزن و ورود داروهای تازه جهت مقابله با آن، انگها و شرمهای جدیدی ظاهر شدهاند که باید برای آنها فکر تازهای کرد؛ مانند اینکه بسیاریازافراد، مصرف داروهای لاغری را «عیب» میدانند و آنرا مخفی میکنند. ازآنسو، داروسازان سخت درحالتولید داروهای قویتر هستند. هرچند نتایج نشان داده است که وقتی داروها قطع میشوند، وزن اغلب برمیگردد و همین باعث میشود این داروها مادامالعمر باشند.