قتل راجر آکروید
«قتل راجر آکروید» (The Murder of Roger Ackroyd) بهیقین یکی از پرطرفدارترین آثار بانوی معماهای پلیسیست؛ داستانی پیشبینیناپذیر با نقشآفرینی «پوآرو» که ماجراهایش در دهکدهای انگلیسی شکل میگیرد. «پوآرو» به این دهکده آمده تا روزهای آرامی را در دوران بازنشستگی خود بگذراند؛ اما بهقتلرسیدن «راجر آکروید» که شخصیتی بسیارثروتمند و بانفوذ است، باعث میشود «پوآرو» درپیِ کشف راز این جنایت برود. «راجر آکروید» در اتاق کارش بهقتل میرسد و نویسنده، طبق سنت متداول «عصر طلایی ادبیات»؛ نقشه محل جنایت را طیِ توضیحاتی مشخص، دراختیار خوانندگان میگذارد؛ شخصیتهای رایج رمان کلاسیک معمایی هم همگی حضور دارند؛ از سرپیشخدمت عصاقورتداده و مقرراتی تا مستخدمها، سرآشپز و ... که جزو ملزومات اینگونه آثارند. خواهر راوی (دکتر دهکده که نقش دستیار کاوشگر را نیز ایفا میکند) یکی از بامزهترین شخصیتهای رمان است؛ زنی خوشنیت و بیاندازه کنجکاو که شایعات مضحک و بیاساسی را که با پشتکاری کمنظیر از هرجا گرد آورده است، نقلقول میکند! همه رمانهای جنایی-معمایی موفق آندوره، بهنحوی خواننده را با عناصر انحرافی، وادار به حدس اشتباه میکنند و ترفندی که «کریستی» در اینجا بهکار بسته، برای آنایام بیاندازه بینظیر بود. البته شگرد او موردقبول بسیاری از اصولگرایان نیفتاد؛ چون یکی از قواعد دهگانه را که حکم میکند «راوی مطلبی را از خواننده پنهان ندارد» زیرپا میگذارد. اعضای «باشگاه پلیسینویسان اصولگرا» (ازجمله خود کریستی) سوگند خورده بودند که در روایتپردازیهایشان «روراست» باشند؛ حالآنکه در «قتل راجر آکروید»، آشکارا از این میثاق تخطی شده. در بخشی از اثر میخوانیم: خانواده «فرارز» کمی پیش از مرگ آقای «فرارز» برای زندگی به این دهکده آمده بودند؛ اما «آکروید» از دیرباز هسته مرکزی شایعات اهل محل بهشمار میرفت. در دوران بلوغ «رالف پِیتون»، تعداد زیادی از زنان کارآمد بر گردش امور خانه «آکروید» نظارت میکردند. بیاغراق پانزدهسال تمام اهالی دهکده منتظر بودند که «آکروید» با یکی از خانمها که اداره خانه را برعهده داشتند ازدواج کند!