بازدارندگی هسته‌ای؛ نیازی از جنس تهدید

مصطفی رفعت

«بولتن دانشمندان اتمی» (Bulletin of the Atomic Scientists) یک سازمان غیرانتفاعی فعال در حوزه مسائل علمی و امنیت جهانی مرتبط با شتاب پیشرفت‌های فناوری با پیامدهای منفی برای بشریت است؛ که از سال 1945 توسط دانشمندان سابق «پروژه منهتن» (پروژه‌ای با محوریت ایالات متحده آمریکا و همکاری بریتانیا و کانادا که به ساخت بمب هسته‌ای انجامید) و بلافاصله پس از بمباران اتمی دو شهر «هیروشیما» و «ناگاساکی» در ژاپن، تأسیس شده و خبرنامه آن، هردوماه‌یک‌بار منتشر می‌شود. آن‌ها مبدع مفهوم «ساعت آخرالزمان» (Doomsday Clock) بوده‌اند؛ نمادی که احتمال وقوع فجایع جهانی که زاده عملکرد انسان است، نشان می‌دهد. این ساعت از سال ۱۹۴۷ توسط اعضای بولتن، نگهداری می‌شود و نشانگر احتمال وقوع اتفاقاتی نظیرِ جنگ هسته‌ای‌ست. مرکز مطالعات این‌مجموعه، رویدادهای جهان را ردیابی؛ و ارزیابی می‌کند که چقدر به «ویرانی جهان با فناوری‌های خطرناک انسان‌ساز» نزدیک شده‌ایم. اعضای بولتن، هر‌ساله یک‌بار در ماه ژوئن و یک‌بار در ماه نوامبر گردِ‌هم می‌آیند و در‌باره این ساعت تصمیم‌گیری می‌کنند. این تصمیم‌گیری، با حضور و مشورت گروهی از دانشمندان؛ شامل ۱۵ برنده جایزه نوبل صورت می‌پذیرد. فعالیت بولتن در ابتدا بر روی تهدید ناشی از تسلیحات هسته‌ای متمرکز بود؛ اما دامنه آن به‌گونه‌ای گسترش یافته که اثرات تغییرات آب‌و‌هوایی و بعضاً عملکردهای انسانیِ با نتایج جبران‌ناپذیر را نیز شامل شود. استعاره «ساعت آخرالزمان» برای هشدار‌ به مردم در‌مورد‌اینکه چقدر به «بدترین سناریو» نزدیکیم، استفاده می‌شود. این ساعت، هرچه به نیمه‌شب (نقطه‌ای که در آن، دیگر خیلی‌دیر شده و جهان در‌حال‌نابودی‌ست) نزدیک‌تر باشد، نشان می‌دهد که احتمال وقوع فاجعه‌ای جهانی، بیشتر شده ‌است. طبق تخمین‌های اولیه؛ در سال 1947 (آغازبه‌کار) ساعت از هفت‌دقیقه به نیمه‌شب شروع شد و این ارزیابی، عمدتاً ناشی از چشم‌اندازی بود که رفتارهای «ایالات متحده آمریکا» و «اتحاد جماهیر شوروی» درآن‌زمان نشان می‌داد و به‌سمت یک مسابقه تسلیحات هسته‌ای پیش می‌رفتند. این رقابت به‌حدی خطرناک پیش می‌رفت که در سال 1953، زمان یادشده به «دو‌دقیقه» رسید و بولتن اعلام کرد: «عقربه‌های ساعت عذاب حرکت کرده‌اند و تنها چند نوسان دیگر تا به‌صدادرآمدنِ آونگ پایان فاصله داریم!» هفت‌سال‌بعد، ساعت به هفت‌دقیقه برگشت و این رفت‌وبرگشت‌ها مدت‌هاست که ادامه دارد. اگرچه بعدها «پیمان عدم‌اشاعه سلاح‌های هسته‌ای» (NPT) وارد عمل شد و معادلات تازه‌ای در جهان در امر فناوری هسته‌ای را رقم زد؛ اما طی این‌سال‌ها با استانداردهای دوگانه در قبالِ میزان یا حتی داشتن یا نداشتن «توانِ هسته‌ای» درمورد جوامع مختلف، شاهد بوده‌ایم که «بولتن دانشمندان اتمی» هرازگاه (مثلاً 2018) هشدار داده است؛ بازیگران اصلی هسته‌ای درپی اقداماتی جدید بوده و به‌دلیل سرمایه‌گذاری گسترده بعضی از جوامع در ایجاد، توسعه و تجهیز زرادخانه‌های هسته‌ای با هدف تولید سلاح، وقوعِ آن «جنگِ بزرگ» محتمل‌تر به‌نظر می‌رسد.

برخورداری از سلاح اتمی، فرصت است یا تهدید؟
آرزو عسکری: «نظریه بازدارندگی» که یک نظریه در امنیت بین‌الملل است همزاد با پیدایش سلاح‌های هسته‌ای‌ست. در بازدارندگی هسته‌ای، مسئله اصلی یافتن راه‌حل نهایی‌ست که براساس‌آن بتوان ضمن مقابله با تهدیدات هسته‌ای، از بروز کنش و اقدام دشمن نیز جلوگیری کرد. به‌نوعی سودمندی سلاح هسته‌ای در «استفاده‌نکردن» از آن است. ازاین‌رو نباید آن‌را به‌عنوان یک راهبرد برای جنگیدن به‌حساب آورد بلکه به‌عقیده بسیاری از صاحب‌نظران؛ بازدارندگی نوعی راهبرد برای حفظ وضع موجود و دستیابی به صلح است. بازدارندگی هسته‌ای ازآنجا اهمیت دارد که دیوان بین‌المللی دادگستری در رأی مشورتی ۱۲۲۱ خود اعلام کرد نمی‌تواند سیاست بازدارندگی که قسمت قابل‌توجهی از جامعه بین‌المللی سال‌ها از آن طرفدار کرده‌اند را نادیده بگیرد. حال‌که منطقه در جنگ و قتل و نابودی به سر می‌برد، دنیای سیاست دراین‌منطقه بدون ارجاع به ناامنی گسترده موجود، بی‌معناست و دراین‌بین حفظ بقا، فوری‌ترین هدف دولت‌هاست، اگرچه ممکن است به‌مذاق مخالفان خوش نیاید؛ اما واقعیت سیاست بین‌الملل همین است. عملیات وعده صادق و تعبیر بزرگ‌ترین عملیات پهپادی جهان ازسوی تحلیلگران نظامی از ایران به‌عنوان چهره جدید قدرت نظامی منطقه رونمایی کرد. حال درنظر بگیریم که منافع سیاسی و اعتباری که سلاح‌های هسته‌ای به کشورهای دارنده آن می‌بخشد، از چه اهمیت بسزایی برخوردار است. دارندگان سلاح هسته‌ای به‌دلیل توان تکنولوژیک خود، در امور بین‌الملل دست برتر و جایگاه مهم پیدا می‌کنند. ازسوی‌دیگر، دارابودن توانمندی هسته‌ای می‌تواند برای تأثیرگذاری یا چانه‌زنی سیاسی و اقتصادی با متحدان یا دشمنان به‌کار گرفته شود؛ نیز می‌تواند دخالت سایر جوامع را مانع شود.

در دنیای آنارشیک نمی‌توان به اتحادها، بلوک‌ها و ائتلاف‌ها اعتماد کرد؛ چون پایدار نیستند، موقتی‌اند و به‌عبارتی دوست امروز ممکن است دشمن فردا باشد. پس باید دولت‌ها به خود متکی باشند. همان‌طورکه انگلستان نگفت چون آمریکا بمب اتم دارد امنیت من را نیز تضمین می‌کند ویا اسرائیل نگفت چون آمریکا بمب اتم دارد دیگر من به بمب اتم نیاز ندارم! باتوجه‌به محیط پرخطر امنیتی ایران و فضای خصومت‌بار بین‌الملل علیه ایران و درواقع، ازآنجا‌که دو دشمن اصلی ما یعنی آمریکا و اسرائیل بمب اتمی دارند و کشور از چندطرف در محاصره هسته‌ای هند، پاکستان، روسیه، اسرائیل، امارات و در آینده نه‌چندان‌دور عربستان قرار دارد، ما برای‌اینکه بتوانیم در مقابل آن‌ها موازنه برقرار کنیم باید به چنین سلاحی دست پیدا کنیم. البته ناگفته پیداست کارایی سلاح هسته‌ای در استفاده‌نکردن از آن است. به‌عبارتی، بمب اتم توان بازدارندگی ما را در مقابل دیگر کشورها بالا می‌برد. ازسویی داشتن سلاح هسته‌ای، به‌این‌معنانیست‌که امنیت ما برابر گروه‌های تروریستی حفظ خواهد شد؛‌ بلکه تجربه کشورهای هسته‌ای؛ ازجمله هند، آمریکا و پاکستان به ما نشان داده این‌کشورها باوجود بمب اتم، موردحمله تروریستی قرار گرفتند و اساساً قائلین به بمب اتم، هیچ‌گاه مدعی نشدند که این سلاح برای جلوگیری از حملات تروریستی کاربرد دارد؛ بلکه همواره تأکید بر اهمیت بازدارندگی آن در مقابل «سایر دولت‌ها» بوده است. ناگفته نماند؛ توجه به امنیت به‌عنوان والاترین هدف، به‌این‌معنانیست‌که سایر اهداف؛ ازجمله اهداف اقتصادی مهم نیستند. اتفاقاً اهداف اقتصادی بسیارمهم‌اند؛ اما برای‌‌آنکه آن‌ها را دنبال کنیم باید ابتدا قدرت بازدارندگی داشته باشیم تا امنیت و بقایمان را تضمین کند و بعد اهداف اقتصادی را دنبال کنیم. وقتی بقا تضمین شود دولت‌ها خواهند توانست به‌دنبال اهداف دیگری مانند آرامش، قدرت، سود و توسعه باشند. پیش‌زمینه مفهوم امنیت نزد لیبرال‌های وطنی تحت‌تأثیر سیاست‌های داخلی، نقش سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی، انتقال تغییر و تبدیل حکومت‌هاست. آن‌ها معتقدند امنیت و نظم از توازن قوا حاصل نمی‌شود بلکه حاصل تعاملاتی‌ست که بین لایحه‌های مختلف حکومتی، سازش بین قوانین و هنجارهای مشترک است؛ پس دراین‌راستا، خواهان خلع‌سلاح، تقویت چندجانبه‌گرایی و نظام مبتنی‌بر همکاری دسته‌جمعی هستند. این‌درحالی‌ست‌که اگر قرار بود سازمان‌های جهانی نقشی در فرآیند صلح داشته باشند پس چرا تاکنون جنگ روسیه و اوکراین ادامه داشته و اسرائیل به نسل‌کشی غزه در مقابل نهادهای حقوق بشری ادامه می‌دهد؟ و گستاخانه و شرورانه ضمن نقض تمامیت ارضی و سرزمینی ایران، «مرد اول مذاکره‌کننده حماس» را در قلب محور مقاومت ترور می‌کند. آیا جز این‌است‌که منطق نظام کنونی، زور است؟ در نظامی که هر دولتی گرگ دولت دیگر محسوب می‌شود، تنها دو سازوکار مهار جنگ را می‌توان ارائه کرد: «بازدارندگی» و «موازنه قدرت». این دو راهبرد را هیچ نیرو و ابزاری نمی‌تواند توأمان پوشش دهد؛ مگر سلاح‌های هسته‌ای. اینکه وزیر امور خارجه سابقمان عنوان می‌کند اگر خواهان بازدارندگی هستیم، بازدارندگی ما مردم‌اند و اگر آمریکا بخواهد می‌تواند با یک بمب، سیستم دفاعی ایران را از کار بیندازد عرض می‌کنم:
1. اقناع و جذب و به‌عبارتی گفتمان‌سازی و رجوع به سیاست داخلی تنها یکی از عناصر قدرت است؛ نه همه آن. قدرت هوشمند به‌عنوان نوین‌ترین شکل قدرت، دربرگیرنده توانایی بازیگران درجهت ترکیب عناصر قدرت سخت و نرم است به‌گونه‌ای‌که هردو قدرت یکدیگر را تقویت کنند که ازاین‌منظر، حمله مستقیم ایران به اسرائیل در عملیات وعده صادق هم نشان از قدرت سخت و هم نرم ایران بود.
2. اینکه آمریکا اگر بخواهد، می‌زند؛ پس بازدارندگی هسته‌ای ایران و «محاسبه هزینه-فایده» جسارت چنین‌کاری را به هیچ کشوری نخواهد داد؛ نگاه صرفاً آرمان‌گرایانه و به‌دوراز واقعیت نظام بین‌الملل، نه‌تنها کشور را تا آستانه حمله اتمی پیش برد؛ بلکه راه را برای ترور سردار سلیمانی (فرمانده قدس) هم هموار کرد. آمریکا به‌ویژه در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ و فشار حداکثری این دولت علیه ایران، بارها ایران را به نابودی با حمله اتمی تهدید کرد؛ به‌ویژه‌که این‌کشور سابقه استفاده از سلاح هسته‌ای را هم دارد. چه‌بسا ایران نیز مانند ژاپنِ قدرتمندِ جنگ جهانی دوم که سلاح هسته‌ای ندارد، به‌راحتی موردحمله قرار گیرد.
در دنیایی که «زور» حرف اول‌وآخر را می‌زند و به‌عینه شاهد شکست نهادهای بین‌المللی هستیم و در منطقه‌ای قرار داریم که با موشک و تفنگ از یکدیگر پذیرایی می‌کنند، دنبال نقل‌ونبات نباشیم. اینجا خاورمیانه است و به‌جز ویرانی، انتقام، قتل و تنفر، صدایی به‌گوش نمی‌رسد. بله در اکثر مناطق دنیا که پیشرفت، توسعه و دموکراسی گفتمان غالب است جوامع هم هسته‌ای‌اند؛ اما دراین‌منطقه حتی نفس‌کشیدن نیز ممنوع است. ازاین‌رو، رسالت ایران در منطقه، باید تأمین حداکثرسازی قدرت باشد. ایران برای حفظ امنیت ملی خود، به سلاح هسته‌ای نیاز دارد. چه‌بسا اگر در «دکترین دفاعی» خویش بازدارندگی هسته‌ای را پذیرفته بود، نه فرمانده سپاه قدس ترور می‌شد و نه حمله‌ای به کنسولگری ایران انجام می‌شد و نه با ترور رهبر حماس در تهران، خطر جنگ جدید منطقه را تهدید می‌کرد. دیگر دلیل مخالفت با هسته‌ای‌شدن ایران، بحث «فروپاشی شوروی» است؛ باید گفت: اقتصاد آن‌ها نه‌تنها درحال‌فروپاشی نبود؛ بلکه اتفاقاً قدری هم درحال‌رشد بود؛ نه قحطی بود و نه سختی. زرادخانه‌های هسته‌ای ایمن و بزرگ این‌کشور نیز برای بازدارندگی در برابر حمله آمریکا کافی بود. اصلاحات رهبران در کنار سفر و تماس نخبگان شوروی با غرب و کاهش اعتمادشان به نظام و باورهایشان، آن‌ها را درمعرض نیروهای جهانی قرار داد و موجب «خودکشی سیاسی» آن‌ها شد. وقتی «گورباچف» و همکارانش به‌این‌نتیجه رسیدند: نیاز به بهبودی عمیق با غرب دارند، وقتی تضاد طبقاتی کنار گذاشته شد، چیز زیادی از هویت و مأموریت شوروی در جهان باقی نماند؛ درحالی‌که هویت شوروی براساس مخالفت با جهان سرمایه‌داری بنا شده بود. پس آنچه شوروی را به فروپاشی سوق داد، ترغیب ناخواسته اصلاح‌طلبان شوروی به الگوبرداری از نهادهای غربی به‌ضرر قدرت و اقتدارشان بود. عده‌ای براساس سازه‌انگاری اجتماعی و دیدگاه «ونت» معتقدند: نحوه رفتار دولت‌ها نسبت به یکدیگر متأثر از نحوه تفکر و بیان افراد درمورد سیاست بین‌الملل است؛ و برای تبدیل جهان به مکانی صلح‌آمیز به گفتمانی جایگزین نیاز است؛ گفتمانی که بر همکاری میان دولت‌ها تأکید کند نه بر سوءظن و خصومت میان آن‌ها. این بحث نقطه مقابل جمهوری اسلامی ایران است که هویتش قابل‌تغییر نیست؛ چراکه موجودیت و فلسفه شکل‌گیری‌اش از بین می‌رود؛ پس این، ‌رویکردِ قابل‌تحلیل نسبت به رویکرد ایران نیست. ازطرفی رئالیسم طی هفت‌قرن‌گذشته گفتمان حاکم بر روابط بین‌الملل بوده و یک چنین قدرت پایداری که شاهد تغییرات اساسی در تمام جنبه‌ها و حوزه‌های دیگر بوده، ثابت می‌کند ساختار نظام بین‌الملل که در تمام این‌مدت «آنارشیک» بوده، تعیین‌کننده اصلی نحوه تفکر و عمل دولت‌ها نسبت به یکدیگر است. حال بااین‌تفاسیر باید گفت: در جهان عاری از سلاح هسته‌ای زندگی نمی‌کنیم؛ بنابراین همواره می‌توانیم درمعرض‌تهدید دارندگان سلاح هسته‌ای و دشمنانمان قرار گیریم. همان‌طورکه اولین جرقه بازدارندگی هسته‌ای توسط آمریکا در مقابل خطر آلمان زده شد، ایران نیز باید در برابر تهدیدات فزاینده آمریکا و اسرائیل و باتوجه‌به روندهای کنونی منطقه، به بازدارندگی هسته‌ای دست پیدا کند. دیپلماسی ایرانی

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه