کارشناسان The Nation مطرح کردند؛
حمایت همهجانبه از اسرائیل؛ بزرگترین فاجعه سیاست خارجی آمریکا
پرشنگ خاکپور: ماهنامه «نیشن» (The Nation) بااشارهبه حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به غزه و لبنان و بحران روبهگسترش جنگ در خاورمیانه، حمایت همهجانبه «جو بایدن» از اسرائیل را «بزرگترین فاجعه سیاست خارجی آمریکا» بعد از جنگ عراق توصیف و تأکید کرد که دولت بعدی آمریکا در سایه فاجعهبار سیاست خارجی محکومبهشکست «بایدن» حکومت خواهد کرد. این رسانه آمریکایی نوشت: هرچند رئیسجمهوری آمریکا در پشتپرده از بنیامین نتانیاهو؛ نخستوزیر رژیم اسراییل انتقاد و حتی در سخنرانیهای عمومی، اسرائیل را به کاهش تنشها در خاورمیانه تشویق میکند؛ اما این کلمات تاکنون منجر به هیچ اقدامی که نشانه جدیبودن او باشد، نشده است! کتاب جدید «باب وردوارد» (جنگ)، مملو از انتقادهای پنهان رئیسجمهوری آمریکا درباره نخستوزیر اسرائیل است. بایدن بارها در جمع دستیارانش نتانیاهو را «آدم بد»، «لعنتی» و «دروغگو» توصیف کرده است. بهرغم دیدگاههای تند بایدن درباره نتانیاهو، رئیسجمهوری آمریکا در سال گذشته با تمام خشونتها ازسوی اسرائیل همراهی کرده و در حملات وحشتناک و نامتناسب در غزه که اکنون با اشغال مستمر لبنان به یک جنگ منطقهای تبدیل شده است، سهیم بوده است. هرچند جو بایدن از سوءاستفاده نتانیاهو از جنگ برای اهداف سیاسی خود که شامل کمک به ترامپ برای پیروزی در ریاستجمهوری میشود، نگران بود اما مطمئناً نتانیاهو برای دستیابی به این اهداف، نمیتوانست به همدستی سازگارتر از خودِ بایدن امیدوار باشد. رئیسجمهوری به اسرائیل کمک نظامی بیسابقه ۱۷میلیارد و ۹۰۰میلیوندلاری داد، از اسرائیل در برابر هرگونه پیامدهای دیپلماتیک یا حقوقی ازسوی سازمانهای جهانی محافظت کرد و اجازه داد تا اسرائیل خاورمیانه را درمعرضخطر قرار دهد. درواقع میتوان گفت اسرائیل از هر خط قرمزی که بایدن ادعا میکرد غیرقابلنقض است، عبور کرد. این مقاله بااشارهبه نتایج ضعیف عملکرد بایدن در برابر نتانیاهو تأکید کرد: اینموضوع به شانس کامالا هریس؛ معاون رئیسجمهوری و نامزد دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، «آسیب» رسانده است. طبق نظرسنجیها؛ هریس نهتنها فقط ازسوی آمریکاییهای عرب (یک جمعیت مهم در ایالت نوسانی میشیگان) یا گروههایی که مخالف سیاست خاورمیانهای بایدن هستند؛ بلکه بهطور گستردهتر ازسوی جوانان حمایت چندانی نمیشود. «مت دوس» (معاون اجرایی مرکز سیاست بینالملل) در مجله «نیو ریپابلیک» نوشت: بایدن همانطورکه برای حمایت از جنگ عراق توسط جورج دبلیو بوش فریب خورد، درحمایتاز جنگ در غزه نیز توسط نتانیاهو فریب خورد. با وجود چنین حمایت گستردهای از اسرائیل، میتوان گفت او و گروهش این دنیا را به مکانی خطرناکتر و بیقانونتر تبدیل کردهاند. در زمان پایان دوره ریاستجمهوری بایدن اعتبار آمریکا شکستهتر و «نظم مبتنیبر قوانین» ادعایی حتی کمرنگتر از زمانی خواهد بود که وارد کاخ سفید شد. «دوس» بااشارهبه اظهارات «لارا فریدمن» (عضو بنیاد صلح خاورمیانه) که گفته بود «جو بایدن مجموعه قوانین جدیدی را برای موضوع جنگ ایجاد کرده»، نوشت: هزینههای قوانین جدید جنگ با خون غیرنظامیان در سراسر جهان تا نسلهای آینده پرداخت خواهد شد و مسئولیت فعالکردن، دفاع و عادیسازی این قوانین جدید و پیامدهای وحشتناک و غیرانسانی آنها برعهده ایالاتمتحده خواهد بود.
این مقاله ادامه داد: امید چندانی به اصلاح مسیر اشتباهی که بایدن طی کرده، در کوتاهمدت وجود ندارد. ترامپ؛ نامزد جمهوریخواهان، اگر بیشتر از بایدن متعهد به اسرائیل نباشد، کمتر هم نیست. ترامپ هم مانند بایدن در رؤیای فراحزبی برای همراهی با یک پیمان دفاعی میان عربستان و اسرائیل است که «هژمونی دائمی آمریکا در خاورمیانه» را تضمین کند. کامالا هریس نیز که نامزدی ریاستجمهوری حزب دموکرات را بدون انتخابات مقدماتی از بایدن گرفته، اصلاً مایل نیست از رئیس خود فاصله بگیرد. ازطرفی اجماع فراحزبی طرفداران اسرائیل و تداوم نهادی نخبگان سیاست خارجی، جداشدن از سیاست سلف خود را برای هریس دشوار خواهد کرد. جنبش ضدجنگ اکنون بسیار ضعیفتر از سالهای پس از جنگ عراق است چراکه درآنزمان برداشت عمومی اینبودکه جمهوریخواهان این جنگ را راهاندازی و از آن حمایت کردند که به احساسات ضدجنگ اجازه داد تا در حزب دموکرات «خانه امن» پیدا کنند. درحالیکه باتوجهبه اعتراضات شدید علیه سیاستهای بایدن (بهویژه در دانشگاهها) حتی بسیاری از دموکراتهای مخالف جنگ نیز تمایلی به تغییر مسیر در سال انتخاباتی ندارند. این رسانه ترقیخواه درپایان نوشت: سؤال اساسی ایناستکه «اگر هریس انتخاب شود یا ترامپ از اعمال قدرت در سیاستهای ریاستجمهوری دست بردارد؛ آیا احساسات ضدجنگ میتواند دوباره در آمریکا احیا شود؟» و اگر چنین شود، باید جنبش ضدجنگی ایجاد شود که مایل باشد نهتنها جمهوریخواهان؛ بلکه دموکراتها را نیز بهچالش بکشد. دراینراستا سید حسین جعفری نوشت: رهبر انقلاب در خطبه عربی در «نمازجمعه ۱۳ مهر»، به سناریوی دشمن برای تبدیل اسرائیل به دروازه صادرات از منطقه غرب و جنوب آسیا بهسمت اروپا، اشاره و رفتار رژیم صهیونیستی را ناشی از این طمع میدانند. اینطرح پیشتر توسط نتانیاهو باعنوان The blessing نمایش داده شد. بسیاری از رخدادهای یکسالاخیر دراینقالب رمزگشایی میشود. رهبری در خطبه خود بااشارهبه طراحی آمریکایی برای منطقه فرمودند: «سیاست آمریکاییها و همپیمانان، تبدیل رژیم به دروازه صادرات انرژی از منطقه به جهان غرب و واردات کالا و فناوری از غرب به منطقه است؛ و این یعنی: تضمین موجودیت رژیم غاصب و وابستگی کل منطقه به آن. رفتار بیمحابای رژیم با مبارزان، ناشی از طمع به چنین وضعیست. این واقعیت به ما تفهیم میکند که هر ضربه به رژیم ازسوی هرکس و هر مجموعه، خدمت به کل منطقه و بلکه به کل انسانیت است». این اشاره ایشان به طراحی دشمن برای تبدیل رژیم صهیونیستی به هاب اقتصادی و تجاری منطقه، در کنار تصویری که نتانیاهو هفته قبل باعنوان (The Blessing) در سازمان ملل بهنمایش گذاشت، باردیگر نقش کریدورها و مسیرهای جدید در سیاست بینالملل و در تحلیل موضوعات جهانی و منطقهای را یادآور شد. مسیرهای ارتباطی و دروازههای تجاری، از زمان آغاز تمدنهای عظیم بشری در دوران باستان، پای ثابت و مهمترین مؤلفه قدرت امپراتوریها بوده است. راه ابریشم و مسیر انتقال کالا از غرب و شرق به یکدیگر و راه شاهی دوران هخامنشی نمونهای از اهمیت مسیرهای تجاری و ارتباطی در شکلگیری، قدرتمندی و تداوم حیات تمدنها و امپراتوریهای باستان بوده است. با توسعه علوم دریایی و امکان کشتیرانی و توأمان با آن افزایش تناژ تولیدات و صادرات کشورها، دریا به رکن اساسی تجارت تبدیل و از اهمیت راههای زمینی کاسته شد. درایندوره ظرفیت و بُرد حمل کالا بر سرعت تحویل محموله، پیشی گرفت و ساخت کشتیهایی که تناژ بیشتر و ظرفیت کشتیرانی به مسیرهای طولانیتر را داشتند در اولویت قرار گرفت. مبتنیبر همین قدرتهایی همچون پرتغال و اسپانیا باتکیهبر این توانایی دست به استعمارگری زده و در قرون مدرن تا پیش از جنگهای جهانی، هلند و انگلستان به هژمون و مهمترین ابرقدرت جهان تبدیل شدند. اهمیت دریا تا آغاز هزاره سوم ادامهدار بود ولی بهتدریج در طی دهههای اخیر کشورهای جهان و بهخصوص ابرقدرتهای اقتصادی بهسمت طراحی مسیرهای جدید مبتنیبر سرعت تحویل کالا و امنیت حملونقل پیش رفتند. متفکرین روابط بینالملل، تفوق سرعت را یکی از اصلیترین نشانههای جهانیشدن عنوان میدارند. برایناساس بسیاری از کشورهای جهان و در رأسان ابرقدرتهای اقتصادی و نظامی کنونی، بهسمت طراحی راهگذر(کریدور)هایی رفتهاند که مسیر انتقال را کوتاه و سرعت تحویل محموله را بیشتر کند. طرح راه ابریشم نوین یا یک کمربند و جاده (Belt and Road Initiative) چین، مسیر ترانس خزر و تمرکز مراکز مطالعاتی آمریکایی بر توسعه و ایجاد امکانات کشتیرانی در قطب شمال نمونههایی از مسیرهای ترکیبی جدیدی هستند که سرعت و امنیت انتقال محمولهها را چندبرابر کرده. راهگذر عرب مِد (Arab-Mediterranean) یا آیمک (India–MiddleEast–Europe Corridor) از اصلیترین پروژهها و راهگذرهای نوینیست که آسیای جنوبی را به اروپا و غرب متصل خواهد کرد. نگاهی کوتاه به طرح غربی صلح ابراهیم (عادیسازی روابط اسرائیل و کشورهای عربی) و بسیاریدیگر از طرحهای رژیم صهیونیستی در سالهای گذشته ایننکته را به ذهن متبادر میکند که این فعالیتها دقیقاً در مدار و باتوجهبهاینکه به این ابرپروژه تنظیم و پیگیری شده است. غرب و رژیم صهیونیستی به پنج دلیل مهم تمرکز ویژهای بر اینپروژه داشته و هزینه زیادی را حتی بهقیمت جان هزاران بیگناه در غرب آسیا برای اینطرح مصروف داشتهاند و محور خیروبرکت (The Blessing) مورداشاره نتانیاهو دقیقاً بااینپروژه منطبق است. اولین علت و دلیل غرب، اسرائیل و دولت هند برای تمرکز بر پروژه آیمک یا عربمد، کوتاهشدن مسیر انتقال کالا و محمولهها از غرب هند بهسمت اروپا ازطریق دورزدن شبهجزیره عربستان و راه اقیانوس هند و دریای سرخ بهسمت مدیترانه است. این کریدور مسیر بمبئی تا یونان را تا ۴۰درصد کاهش داده و محمولهها را در ۱۰روز از آسیای جنوبی به اروپایشرقی منتقل میکند. در این ابرپروژه هند تولیدات کشاورزی، امارات سرمایه و اسرائیل تکنولوژی لازم را فراهم میآورد. علت دوم اهمیت راهگذر، دوری محمولههای مورداستفاده غرب و همچنین اسرائیل از نقاط پرتنش و همچنین آسیبزایی همچون خلیج عدن و دریایی سرخ (در نزدیکی یمن) و کانال سوئز است. فعالیت و دفاع کشور یمن از فلسطین با ایجاد مانع و حمله به محمولههایی که بهسمت اسرائیل درحرکت هستند و بحران کشتی آور گیون در کانال سوئز در سال ۲۰۲۱، بهدرستی چالش اساسی این نقاط سوقالجیشی برای محور ترانزیت غرب را آشکار کرد. دیگر علت تأکید ویژه غرب و نیز هند بر آیمک که منجر به انتفاع رژیم صهیونیستی از اینپروژه نیز خواهد شد، قصد هماهنگ آمریکا و هند دررقابتبا چین و کاستن از اهمیت راهگذر کمربند و جاده (Belt and Road Initiative) که اساس تجارت چین در سالهای آینده را تشکیل میدهد است. «بری بوزان»؛ نظریهپرداز امنیت بینالملل با ایده و بحث مجتمعهای امنیتی منطقهای (RSC) نقش مهمی درتوضیح منازعات و روندهای جهانی قدرت در سطح جهان دارد. براساس نظریه بوزان، مهمترین چالش برای مجتمع امنیت منطقهای شرق آسیا که چین اصلیترین عضو آن بهشمار میآید، ازسوی مجتمع امنیت منطقهای آسیای جنوبی و هند است؛ بنابراین یکی از مهمترین ابزارهای آمریکا برای مهار چین کمربند معروف به ایندو-پاسیفیک یا هند ـاقیانوس آرام است و هند یکی از اساسیترین نقشها را در مهار چین ایفا خواهد کرد. پروژه آیمک در همین چارچوب به چالشی اساسی برای تجارت بینالملل چین و سلطه و مرکزیت اینکشور بر روندهای جهانی تجارت و حملونقل است. علت چهارم طراحی و اصرار رژیم صهیونیستی بر راهگذر آیمک، ایجاد تنوع و تکثر در مسیرهای وارداتی اینکشور و کاهش آسیبپذیری ذاتی اسرائیل بهواسطه موقعیت خاص این رژیم و اتکای شدید آن به حملونقل دریایی برای تأمین مایحتاج خود است. با اجراییشدن این کریدور اسرائیل بهشکل راحتتری میتواند بر مسیر تجارت جهانی تأثیر گذاشته و با ایجاد وابستگی برای هند و اعراب آنان را در اقدامات سیاسی خود وادار بههمراهی بیشتر کند. علت آخری که میتوان درتوضیح پروژه آیمک یا عرب مد عنوان کرد تأثیر اینپروژه بر جوامع رقیب و دشمن غرب و رژیم صهیونیستی در غرب آسیا و بهطورخاص جمهوری اسلامی ایران است. اینپروژه بهنوبهخود میتواند تأثیر بسزایی در کاهش اهمیت تنگههای راهبردی هرمز، بابالمندب و دریای سرخ ایفا کرده و درشرایطیکه ایران نقش مهمی را در روندهای جدید تجارت جهانی بهواسطه راه ابریشم نوین و کریدور شمال جنوب ایفا میکند، از تأثیر این راهگذرها و به طبع تأثیر کشورمان بر تجارت جهانی کاسته و ایران را از این ابزار قدرت محروم سازد. صهیونیستها نام نظم نوین را برای عملیات تروریستی ترور شهید سید حسن نصرالله انتخاب کردند؛ که علاوهبراینکه اهمیت این ترور را در مسیر ادامه حیات ننگین اسرائیل نشان میدهد، نشانهای از دوره و وقایع جدیدی ازسوی جنایتکاران صهیونیست است. دورهای که بیشازهرچیز برپایه وابستگی بیشتر منطقه به این رژیم و همچنین پیوندهای گستردهتر از پیش اسرائیل با برخی از کشورهای منطقه غرب آسیا و آسیای جنوبی بنیان شده است. ازمنظر صهیونیستها «نظم نوین عبری» برپایه خروج این رژیم از بنبست و پایان دورافتادگی از مسیرهای تجارت و حملونقل جهانی شکل میگیرد. خیر اسرائیلی بهواسطه آیمک، شر منطقهای و جهانیست و هر اقدامی برای شکست اینپروژه، خدمت به تمام ملتهای منطقه و حتی جهانیست که جنایت را تقبیح میکند. کلاً بسیاری از تحولات یکسالاخیر منطقه غرب آسیا و منازعه نوین محور مقاومت و رژیم صهیونیستی بیشازهرچیز دراینقالب قابلتحلیل و بررسیست و بدوندرنظرگرفتن موضوع آیمک نمیتوان طوفان الاقصی، حمله ظالمانه اسرائیل به غزه، مقاومت یمن در دریای سرخ، تمرکز صهیونیستها بر جنوب لبنان، حمایتهای حداکثری هند و همچنین حمایتهای بیپایان غرب و در رأس آن آمریکا از جنایات اسرائیل را دریافت. امروزه سیاست بینالملل را بدون عنصر اقتصاد و تجارت بینالملل و جنگها را بدون عواملی همچون نقش کریدورها نمیتوان تحلیل کرد. ایرنا