درباره هنرمندی با صدایی باشکوه
ژاله علو؛ آغازگر دوبله کارتون در ایران
«شاهرخ رزمجو» (۱۳۴۴) باستانشناس ایرانی و متخصص دوره هخامنشی، فارغالتحصیل دکترای باستانشناسی از دانشگاه لندن و عضو هیئتعلمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در گروه باستانشناسیست. وی تنها فرزند «ژاله علو» است. او تاکنون کاوشهایی در چند مکان باستانی انجام داده که از مهمترین آنها کاوش در «غارهای نیاسر» در نزدیکی «کاشان» است.
موزه سینمای ایران درادامه انتشار سلسله برنامههای تاریخ شفاهی خود بهمناسبت زادروز «ژاله علو»؛ گوینده رادیو، صداپیشه و بازیگر بخشهایی از گفتگوی این هنرمند را منتشر کرد و نوشت: «علو بابیاناینکه در اواخر دهه ۳۰ کمکم کار سینما را رها کرد، گفت که درآندهه کیفیت کار متفاوت شده بود و دیگر نه من آنها را میپسندیدم و نه آنها من را و کارم به رادیو و دوبله محدود شد. سرپرست دوبلاژ بودم و در رادیو برنامههای مختلفی کارگردانی میکردم. دهه ۵۰ چند فیلم بازی کردم و درادامه در سریال امیرکبیر و روزی روزگاری، گالشها و بخش چهار جراحی نیز حضور پیدا کردم؛ اما همچنان با دوبلاژ همکاری میکردم و سال ۵۸ از رادیو بازنشسته شدم. وی بابیاناینکه هنرمندان زیادی بودند که دیگر نظیر آنها را نخواهیم داشت، خاطرنشان کرد؛ هنوز هنرمندانی داریم که قابلتوجه و احتراماند؛ اما یاد یاران ازدسترفته وقتی آدم، مرور خاطرات میکند، خیلی عزیز است. دوستانی بودند که در رادیو، دوبله، سینما و تئاتر همراه و همکار و همگام بودیم؛ باهم به کار عشق میورزیدیم، عاشقانه کار میکردیم و باهم اثری بهوجود میآوردیم که مردم روزی دیدند و شنیدند و در خاطرههایشان نگه داشتند و هنوز بعدازسالها وقتی من را میبینند، میگویند که ما با صدای تو بزرگ شدیم. یادم میآید روزی یکی از مجلات درباره خانم چهرهآزاد از من سؤال کرد و من در پاسخ گفتم که او کارش را با عشق شروع کرد و عشقش را در کارش نیز بهکار برد؛ زیرا هنر و عشق از هم جدا نیستند. او به نیکنامی زندگی کرد و با جلال و عظمت از دنیا رفت. معتقدم مرگ ترسناک و دردناک نیست؛ بلکه یک پرواز باشکوه است و خوشابهحال کسانیکه باشکوه پرواز میکنند». این هنرمند، در ۳ دیماه ۱۴۰۳ در ۹۷سالگی در تهران درگذشت.
«شوکت علو» در سال ۱۳۰۶ در کوچه شریعت، واقع در محله سنگلج تهران بهدنیا آمد. پدرش ارتشی و پدربزرگ وی (علوالسلطنه) از خوشنویسان دوران قاجار بود. او در کودکی آثار ادبی ادیبان ایرانی همچون حافظ و سعدی و مولانا را فراگرفت. در نوجوانی عضو چند انجمن ادبی و گروه شعرخوانی بود و همین فعالیتها موجبات راهیابی وی به رادیو برای دکلمه شعر و گویندگی را در سال ۱۳۲۷، مهیا کرد. «ژاله علو» فارغالتحصیل دانشسرای مقدماتی تهران در سال ۱۳۲۶ و نیز هنرستان هنرپیشگی تهران در سال ۱۳۲۹ بود. «علو» در سال ۱۳۳۰ با «نصرتالله محتشم» ازدواج کرد که به جدایی ختم شد. او سپس با «ایرج رزمجو» ازدواج کرد که این ازدواج هم به جدایی ختم شد. نخستین فعالیتهای هنری «ژاله علو» از سال ۱۳۲۷ با گویندگی زنده در رادیو آغاز شد و شامل اعلام برنامهها بود. سپس به اجرای نمایشهای رادیویی پرداخت و از پایهگذاران برنامه «داستان شب» بود. اولین نمایشنامهای که بهطور زنده برای «داستان شب» کار کرد، «دختر خورشید» نام داشت که «نصرتالله محتشم» آنرا کارگردانی کرد. اجراهای موزیکالش در رادیو، وی را برآنداشت که نام هنری «ژاله» را برای خود برگزیند. سال ۱۳۲۷ در فیلم «طوفان زندگی» بهکارگردانی «علی دریابیگی»، به ایفای نقش پرداخت. پس از بازی در «زندانی امیر» و «واریته بهاری» وارد عرصه تئاتر شد و نخستین اجرای خود را در سال ۱۳۲۸، در یکی از نمایشهای «هنریک استپانیان» بهنام «ماری مادلن» در «تئاتر فردوسی» تجربه کرد و فعالیت گستردهای را دراینزمینه آغاز کرد. آخرین اجرای تئاترش را در سال ۱۳۳۷ و در نمایشی بهنام «توپاز» بهکارگردانی «نصرتالله محتشم»، انجام داد. بهپیشنهاد «اسماعیل کوشان»، نقش اول فیلم «افسونگر» را باآنکه نقشی منفی بود، پذیرفت و 3000تومان دستمزد گرفت. او تا اواخر دهه 30 ایفاگر نقشهای اصلی بود؛ اما بهتدریج به شمایل «مادر» در سینمای ایران بدل شد. «ژاله علو» فعالیت در دوبله را از ۱۳۳۱ در استودیو «پارس فیلم» و با گویندگی بهجای «دلکش» در فیلم «مادر» کاری از «اسماعیل کوشان» آغاز کرد و پسازآن در آثار زیادی بهجای ستارگان معروف سینمای جهان حرف زده است. او آغازگر دوبله کارتون در ایران بود و دوبله بسیاری از کارتونهای «والت دیزنی»؛ مانند «زیبای خفته» و «گربههای اشرافی» بهسرپرستی وی انجام شده است. بعدازانقلاب، بازی در تلویزیون را با مجموعه «امیرکبیر» آغاز کرد. آخرین حضور تلویزیونیاش مجموعه «مختارنامه» بود. همچنین در برخی از برنامههای موسیقایی تلویزیون نظیر «دلنوازان» به دکلمه اشعار پرداخت. «ژاله علو» همچنین در آلبوم «دختر گلفروش» ساخته «حسن کسائی» با صدای «علی جهاندار» و تنبک «محمود رفیعیان» اشعاری را دکلمه کرده. شاخصترین آثار «ژاله علو» در سالهای بعدازانقلاب، یکی مدیریت دوبلاژ سریال محبوب «سالهای دور از خانه» و دیگری، هنرنمایی در مجموعه تلویزیونی «روزی روزگاری» در نقش زن ایلیاتی مقتدری بهنام «خاله لیلا» بود که مورداستقبال قرار گرفت. روابطعمومی معاونت صدا پس از فوت وی در یادوارهای نوشت: کمتر کسیست نقشهای بهیادماندنی و ماندگار بانوی فرهیخته «ژاله علو» را بهیاد نداشته باشد. شادروان در عرصههای گویندگی در رادیو و دوبله، بازیگری و ... یکتا بود و صدای ماندگار و بیبدیلش تا ابد در یادها بهیادگار خواهد ماند. همکاران شادروان «علو» در رادیو درباره او صحبت کردهاند. «میکائیل شهرستانی»؛ از پیشکسوتان بازیگری، گویندگی و کارگردان و مدرس تئاتر است. او از خاطرات سالهای بسیاردور همکاری با «علو» اینطور میگوید: «ژاله علو جزو معدود بازیگران رادیو بود که در قالبهای مختلف؛ چه تصویر و صدا و صحنه کارنامه درخشانی داشت. ازاینرو با خیلی از همسنوسالان خودش متمایز بود. شادروان مهرزاد هم که از همدورهایهایشان بود چنین ویژگیهایی را داشت. خانم علو عقبه کارگردانی بیشتری در همه حوزهها داشت. افتخار اینرا داشتم که در سالهای آغازین همکاریام با رادیو بهدفعات در خدمت او باشم. او خیلی متواضع بود و فروتن که اجازه میداد کنارش یاد بگیریم. فخرفروشی نمیکرد. او به ما آموخت درخت هرچه پربارتر افتادهتر باید باشد؛ ازاینرو، هرگز فخرفروشی نمیکرد. خیلی از صدای نازنینشان مراقبت میکردند. توجه بهاینموضوع باعث خواهد شد تا هنرمند سالهای بسیاری در حوزه کاریاش فعالیت کند. وظیفه هر هنرمندیست که از خودش مراقبت کند و سلامت نفس، جسم و روح را داشته باشد تا در کارهای بیشتری نقشآفرینی کند. فرقی نمیکند چه در بازیگری، موسیقی، نقاشی و خطاطی و ... نقش جدیتر و مؤثرتری داشته باشد». نیز «مینو جبارزاده»؛ از هنرمندان توانمند شادروان «علو» را بانویی تمامعیار توصیف میکند و ادامه میدهد: «ازلحاظ اخلاقی و رفتاری نمونه بود. من از او آموختم. واقعاً هنرمندی بزرگ را از دست دادیم؛ یک بانوی تمامعیار. بیراه نیست بگوییم یک ستاره از آسمان کم شد. آثار زیادی با او کار کردم که کارگردان نمایش بود و افتخار داشتم کنار او بیاموزم. بسیار باسواد و اهل شعر و شعرخوانی بود. بانو علو با عشق در گردهماییهای ادبی، هنری و ... شرکت میکرد». نیز «نازنین مهیمنی»؛ از بازیگران، دوبلورها و کارگردانهای ادارهکل نمایشهای رادیویی که از دهه 70 وارد اینعرصه شده و در برنامههای مختلفی با مرحومه «علو» همکاری داشت؛ بانو «علو» را همچون مادر و استادی بینظیر توصیف و تصریح میکند: «متأسفانه مادرم دومم را از دست دادم. دراینشرایط صحبتکردن درمورد بانوی فرهیخته هنر سخت است. خانم ژاله تکیهگاه و استادم بود و هست». او که نقشآفرینی در کار و زندگیاش را مدیون این صدای ماندگار رادیو میداند، ادامه میدهد: «بیشتر مواقع مکالمات خودمان را ضبط و برای خودم تکرار میکردم. هرروزی که باهم حرف میزدیم و منزل او میرفتم، برایم کلاس درس بود. خیلی مدیون او هستم؛ تا ابد. بانو علو همه انرژی را برای آموختن به من و همکاران میگذشت و همیشه از او بهنیکی یاد میشد». نیز «شهین نجفزاده»؛ هنرمند ضمن تسلیت به جامعه هنری کشور در توصیف بانو «علو» بیان میکند: «از خانم ژاله گفتن؛ هم سخت و هم سهل است. وی واقعاً نماد بزرگی، شرافت، زیبایی و هنرمند بود. وجودش نعمت بود؛ نعمتی که تا ابد برای همه ما جاریست. برخی آدمها اگر 200سال هم زندگی کنند باز رفتنشان خیلیسخت و بهنظر زود میآید. انرژی، عشق، معنویت، زیبایی درون و بیرون و منبع الهامبخش بودنش برای همه ساریوجاری بود. خانم ژاله خیلی شوخ بود و درعینحال بسیار مقتدر، حریمی داشت که کسی اجازه ورود به آنرا نداشت. خانم ژاله بهاندازهای نازنین بود که میتوانم بگویم اسطورهای را از دست دادیم؛ البته برای همیشه در قلب و تاریخ و هنر این مملکت همیشه زنده است. مرحومه خانم توران مهرزاد هم از همدورهایهای او بود که خیلی هم باهم دوست بودند. یاد هردو گرامی و روحشان شاد و در آرامش. من با هردوی این بانوان نازنین افتخار همکاری داشتم و کنارشان آموختم؛ بهویژه خانم ژاله که استادی بینظیر بود و برای همه و همیشه الهامبخش». زندگی حرفهای «ژاله علو» با افتخاراتی هم همراه بوده که عبارتاند از: تندیس افتخار برای یکعمر فعالیت سینمایی ازسوی خانه سینمای ایران (۱۳۸۲)، تقدیرنامه یکعمر فعالیت هنری و تأثیر فرهنگی از انجمن بازیگران سینمای ایران، لوح تقدیر بهعنوان کارگردان برتر از ششمین جشنواره بینالمللی برنامههای رادیویی، لوح تقدیر و جایزه بهترین کارگردانی برای نمایش رادیویی «یک اتفاق ساده» در جشنواره جهانی برنامههای رادیویی (۱۳۸۵)، معرفی بهعنوان چهره ماندگار (۱۳۸۹) و نیز لوح تقدیر و هدیه کمیسیون ملی یونسکو در ایران بهپاس یکعمر فعالیت هنری. او در مصاحبهای با «گزارش فیلم» در سال 1371 گفته بود: «در مدرسه عضو انجمن ادبی بودم؛ دکلمه میکردم و شعر میخواندم، انشاهای خوبی مینوشتم که بیشتر در گروه ادبی مدرسه مطرح میشد. یکی از دبیران من خانم دکتر طوسی حائری نام داشت که ادبیات درس میداد و از انشاها و صدای من خوشش آمد و مرا به رادیو معرفی کرد؛ البته آنوقتها رادیو دوساعت ظهر برنامه داشت و شبها هم موسیقی پخش میکرد. داستان شب هنوز وجود نداشت و تنها اخبار و مطالبی درباره جنگ متفقین پخش میشد. من کارم را با گویندگی و اعلام برنامهها آغاز کردم؛ ولی قبلازآن از ما امتحان گرفتند. امتحانمان خواندن شعر و مقالات ادبی بود که قبول شدم. درواقع، اولین کار هنری من از پشت میکروفن رادیو زنده پخش شد. بعدها کمکم نمایشنامههای کوتاه نوشته شد و بازیگران تماشاخانه تهران آنرا بهشکل نمایشنامه رادیویی تنظیم و اجرا کردند. مرحوم مجید محسنی و جمشید شیبانی و حمید قنبری هم پیشپرده میخواندند. کمکم داستان شب، جای خود را در رادیو باز کرد. اولین نمایشنامهای که برای داستان شب کار کردم، دختر خورشید نام داشت که نصرتالله محتشم آنرا کارگردانی کرد. نویسنده برنامه عزیزالله حاتمی و گوینده آقایمانی بود. اینبرنامه از ابتدا ساعت 22 و با همان آرم مشهور پخش میشد. مدتیبعد دستگاههای ضبط در تولید رادیو، میدان ارگ راهاندازی شد و ما بهجای پخش زنده، تمام داستانها را ضبط میکردیم. یادم میآید مثلاً برای ضبط قسمتی از نمایشنامه اتللو؛ از 7 شب تا صبح در رادیو ماندیم. کار خیلیسختی بود. درمجموع چهار داستان شب در ماه اجرا میکردیم که ششقسمتی بودند و درطولهفته پخش میشدند. جمعهها هم برنامه بعدازظهر جمعه را اجرا میکردیم». وی درهمانسالها وارد هنرستان هنرپیشگی شد و یکدوره سهساله را گذراند. همانسالها میترا فیلم با درج یک آگهی در روزنامهها برای بازی در فیلم «طوفان زندگی» ساخته «علی دریابیگی»؛ چند خانم را به کار هنرپیشگی دعوت کرد. «ژاله علو» از جمله کسانی بود که به این آگهی پاسخ داد و برای کار انتخاب شد.