مديراني كه مثل راديوي يك موج، فقط حرف مي‌زنند!

ناصر بزرگمهر

«يك ريز حرف مي‌زني‌
و ديگر نمي‌شنوي‌
تو يك راديو هستي‌
يك راديوي محلي و يك موج‌
جز قطع برق كسي حريف تو نيست»
احمد حیدر بیگی‌
هرروز كه روزنامه‌ها را باز مي‌كني، وعده‌هاي فراوان مسئولان را مي‌خواني، مدتي يكي دو روزنامه در جهت رسالت روزنامه‌نگاري خود، تاريخ وعده‌هاي مسئولان را يادداشت مي‌كردند و در سررسيد موعد، سوال مي‌كردند، آن وعده چه شد؟ بعد از مدتي آن روزنامه‌ها هم خسته شدند و ديگر سؤال نكردند كه اين وعده‌ها چه شد. ضمن آن‌كه مدت‌هاست بسياري از قلم‌ به‌دستان‌و روزنامه‌نگاران در يادداشت‌هاي خود به اين نتيجه رسيدند كه از تذكر دادن هم «آبي» براي مردم گرم نمي‌شود. اما بااین‌حال اين قلم و بسياري از روزنامه‌نگاران همچنان، پابرجا مي‌نويسند. عده‌اي از مديران مرتبا جاده مي‌سازند، گروهي رفاه و آسايش توليد مي‌كنند، بعضي‌ها وعده ارزاني مي‌دهند، تعدادي ده‌هزار ده‌هزار براي بي‌خانمان‌ها خانه مي‌سازند، بخشي ميليون‌ميليون وام مي‌دهند، عده‌ای واردات را کم می‌کنند، گروهی صادرات را افزایش می‌دهند، بعضی‌ها آسمان را هرروز آبی‌تر می‌کنند و درنهایت براي مردم آبي گرم نمي‌شود. با همه این احوال عده‌ای هرروزه وعده می‌دهند که آب و برق و گاز و تلفن و نان و گوشت و تاکسی و اتوبوس و پیراهن و شلوار و شورت و جوراب و سبزی و میوه و طیاره و ماشین و زرشک و سماق و قبر را ارزان می‌کنند. بعضی روزها هم كه توسط شهرداري بازي تراكم‌فروشي، روزنامه‌ها را سياه می‌کند و در خبرها هم خوانديم كه جشن برج‌سازان با سناريوي از پيش طراحی‌شده تكميل شد و يكي دو نفر هم وعده دادند كه طراحان سناريوي تراكم محاكمه خواهند شد، بدون آن‌كه معلوم شود طراحان چه كساني هستند! و آنچه در پايان ماجراي تراكم‌فروشي باقي ماند، گراني مسكن است كه به‌جای اول هم‌برنخواهد گشت. به‌نظر مي‌رسد رئيس‌جمهوران محترم در طول دوره‌های مختلف مي‌بايست در دستورالعملي قاطع از وزرا و مسئولان بخواهند از اين وعده‌ووعیدها خودداري كنند و در حد ممكن از افعال آينده استفاده نكنند و جملاتي مانند: ساخته خواهد شد، واگذار خواهد شد، تحويل خواهد شد، داده خواهد شد، اضافه خواهد شد، ارزان خواهد شد ، را به زماني موكول كنند كه بتوانند بگويند: ساخته شد، واگذار شد، تحويل شد و... . به‌نظر مي‌رسد يكي از دلايل نخواندن بسياري از مصاحبه‌ها و خبرها و جذابيت نداشتن آن براي خوانندگان، همين وعده‌هاي توخالي مسئولان باشد. به ياد اين شعر از شاعري به نام احمد حیدر بیگی مي‌افتم:
«يك ريز حرف مي‌زني‌
و ديگر نمي‌شنوي‌
تو يك راديو هستي‌
يك راديوي محلي و يك موج‌
جز قطع برق كسي حريف تو نيست»
مسئولانی كه يك ريز مثل يك راديوي يك موج، به‌صورت یک‌طرفه حرف مي‌زنند و هيچ گوشي هم براي شنيدن ندارند، خود را محور جهان مي‌دانند و هیچ‌کس را هم جز خود قبول ندارند، آن‌ها رئیس ما هستند، مدیر ما هستند، وزیر و وکیل  هستند و ما را رعیتی می‌شمارند که دانایی را گم‌کرده‌ایم و عقل را یا دانش آن‌ها باور داریم. این مسئولین جهان ارتباطی را باور ندارند، فقط خودشان را باور دارند، اعتمادبه‌نفس هم دارند، در خیابان یک‌طرفه می‌رانند، به‌سرعت هم می‌رانند، از بنزین سوپر وعده‌ووعید، استفاده می‌کنند، هم  راحت است و هم‌خرجی ندارد، هزینه‌اش هم دیر معلوم می‌شود. آقاي رئيس‌جمهور، بهتر است پريز برق بسياري از مديران خود را بكشيد، شايد كمي ساكت شوند و فرصت كنند كه كمي براي مردم كار كنند و دست از وعده دادن بردارند. یادداشت سی‌و‌پنجم از کتاب مدیریت کوتوله‌ها

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه