سایهروشنهای روزی نو
سروناز بهبهانی
«مامان، هنوز آجیل هم نخریدی!» مادر جواب میده: «همین امروز با هم رفتیم خریدیم که!». «آخه تخمه خالی كه آجیل نمیشه!» و بعداز چندثانیه سكوت به آرامی میگه: «مامان من كفش نمیخوام، برو آجیل بخر؛ امسال حتما سارا و مامانش میان عیددیدنی». دختر اینو میگه و با سرعت از اتاق خارج میشه. زن صورتش را به طرف پنجره برمیگرداند و قطره اشكی روی گونههایش غلت میخورد. روزهای پایانی اسفند در حال سپری شدن است و بار دیگر طبیعت آماده جشن با شكوه بهار میشود و شكوفههای رنگارنگ، گیسوی درختان را زینت میبخشند. اگر چه هوای آلوده و شلوغی سرسامآور تهران مجال لمس این تحول سبز را به انسان نمیدهد اما كافیست چشمهایمان را ببندیم و گوشهایمان را بگیریم تا صدای قدمهای نوروز را با دلهایمان بشنویم. هر چند این روزها هستند دلهایی هم كه رمق شنیدن و خندیدن ندارند و قابل تأمل اینکه این اندوه و درد نه زاییده تنپروری، سستی و بیكفایتی افراد؛ بلكه بخش عمدهای از آن كه مدنظر ماست ناشی از فشارهای اقتصادی و معیشتیست كه نظام سرمایهداری و مناسبات نابرابر اقتصادی و شرایط روز جامعه بر پیكره افراد وارد میكند. بر زبان بیاوریم یا نه، بپذیریم یا كتمان كنیم، فرقی نمیكند! جامعه ایران امروز با وجود خیل عظیم جوانان و نوجوانان جامعه شادی به حساب نمیآید. آمار فزآینده افسردگی در میان زنان و جوانان از یك سو و شیوع احساس بیتفاوتی و معضل بیكاری از سوی دیگر، همراه با مشكلات متعدد برای آغاز زندگیهای مشترك و شرایط نابهنجار اجتماعی همه و همه حاكی از این است كه مردم و بهویژه جوانان بیش از هر چیز به طراوت، شادی و سرزندگی نیازمندند و طبیعیست كه شادی و سرور در شرایطی كه مدام باید نگران اجاره خانه، تهیه خوراك و پوشاك و تامین هزینههای زندگی باشی مسیر نمیشود حتی اگر فرزند خانواده باشی بازهم از احساس فشار و سختی زندگی كه بر دوش پدر و مادرسنگینی میكند در امان نخواهی بود. باید پذیرفت كه مسائل اقتصادی تأثیر مستقیمی را بر روح و روان اشخاص داشته و میتواند درچگونگی مواجهه با مسائل و مشكلات نیز تأثیرگذار باشد. ضمن اینكه در عصری كه نابرابریهای اقتصادی در سراسر دنیا عده بسیاری از مردم را از ابتداییترین امكانات زندگی محروم كرده است و میزان لذت بردن، بهرهمندی از رفاه اجتماعی و استفاده از امكانات بیشمار تفریحی و حتی مراجعه به روانپزشكان و مشاوران هزینهبر است و رابطه مستقیمی با میزان درآمد و شرایط اقتصادی افراد دارد، عدم تمكن مالی بهخودیخود مشكلات عدیده روحی و جسمی را نیز بههمراه خواهد داشت و بسیاری از مشكلات اجتماعی نیز اگرچه رویكرد طبقاتی نداشته باشد اما در جامعه سرمایهدار، وجهه طبقاتی خواهد یافت. بههمیندلیل است كه براساس آمارها میزان خودكشی و دزدی در مناطق فقیر افزایش مییابد. این مسئله تنها گریبانگیر جوامع جهان سوم نیست. تحقیقاتی كه در آمریكا صورت گرفته نشان داده است كه در دو ایالت با میانگین درآمدی متوسط آنچه میتوان آن را «سلامت اجتماعی» خواند در ایالتی كه نابرابری درآمدی بیشتری دارد، كمتر است. میشل دی تیس براساس این تحقیق معتقد است: «ایالتهایی كه نابرابری درآمدی در آنها بیشتر است، دارای نرخ بیكاری بالاتر و تعداد زندانیان بیشتر هستند و ناهنجاریهای اجتماعی نیز در آنها بالاتر است». هرچند كه فقر و نابرابری در ثروتمندترین كشورهای كاپیتالیست جهان نیز وجود دارد اما این میزان به هیچ عنوان با آمار مشابه در كشورهای درحال توسعه و جهان سوم قابل مقایسه نیست. بهویژه در كشورهایی كه از لحاظ فرهنگی و عاطفی، مردمانشان در زمره افراد مهرورز و بهعبارت دیگر عاطفی قرار میگیرند، تأثیرات ناشی از نابرابریهای اقتصادی بهمراتب لایههای حسی و روانی آنها را بیشتر تحت تأثیر قرار میدهد. در چنین شرایطی قرار گرفتن در موقعیتهای خاص و مناسبتهای ویژه كه بار تاریخی، مذهبی، حسی و ملی را به همراه دارند میتواند بیش از هر زمان دیگر فرد را به وضعیت ناخوشایند و نامطلوب زندگی خود متوجه سازد. زیرا در روزگاری كه زن و مرد از صبح تا شب به كار و فعالیت مشغولند و در زمان رسیدن به خانه از فرط خستگی قدرت اندیشیدن به مسائل مختلف را بهندرت پیدا میكنند، شاید مجالی برای درك سختیها نیز پیدا نشود و احیانا تفریحاتی كوچك، تماشای تلویزیون و مهمانیهایی مختصر، اوقات فراغت افراد را پر میكند. در چنین شرایطی نزدیكشدن به عید نوروز كه بزرگترین جشن ملی و باستانی ایرانیان است، همزمان با آغاز بهار و رویش دوباره طبیعت بهترین فرصت برای متوجه خویش بودن است. درعینحال بر طبق سنت قدیمی ایرانیان، خانهتكانی، تهیه لباس پاكیزه و زیبا، دید و بازدید و عیدیدادن از رسم و رسومات همیشگی بهشمار میرود كه البته تمام این موارد بهنوبهخود هزینههای مضاعفی را به سبد خانوار تحمیل میكند و بدیهیست كه در شرایط نابسامان اقتصادی، خانوادههای ناشاد ایرانی فشار و بار بیشتری را متحمل میشوند. بهویژه كه شادكردن كودكان، تأمین نیازها و خواستههای آنها همواره بهنوعی از مهمترین و شیرینترین آرزوهای پدر و مادرهاست. ازسویِدیگر، مدتهاست كه عدم تناسب درآمد خانوادهها با افزایش قیمتها بار سنگینی را بر دوش افراد نهاده و هرساله با نزدیكشدن به نوروز و احتمال قریببهیقین افزایش قیمتها نگرانی و استرس بیشتری را به خانوادهها وارد میسازد. در این میان بهنظر میرسد که امکسال نیز همچون سالهای گذشته، وعده كنترل قیمتها در شب عید ازسوی دولت نه تنها در حد یک رؤیا باقی میماند؛ بلکه نمیتواند راهگشای گذران روزهای سخت و پر تنش اسفندماه باشد. درعینحال شاید فرهنگسازی مناسب برای توجه افراد به اصل و ماهیت نوروز نیز ضروری بهنظر میرسد؛ زیرا با وجود مشكلات فراوان اقتصادی بسیاری از فشارهای این ایام نیز ناشی از مسائل و كاستیهای فرهنگیست كه متأسفانه در میان اكثر اقشار جامعه بهنوعی به چشم میخورد. پدیدههایی همچون چشموهمچشمی، تجملگرایی و اسراف متأسفانه نهتنها هنوز هم در میان خانوادهها وجود دارد، بلكه به میزان قابل توجهی به فرزندان نیز منتقل خواهد شد؛ تاجاییكه خواستههای نامعقول و زیادهطلبیها در بسیاری از موارد فشار بیشتری را به خانوادهها تحمیل میكند. بهویژه این الگوهای نادرست در میان خانوادههایی كه از تمكن مالی و ثروتهای كلان برخوردارند، رایج بوده و در سطح جامعه جاری می شود. اما به هر روی حسرتها و دردهای نوروزی همراه با زخمهای عمیق اقتصادی كه بر تن جامعه آرام آرام ناسور میشود را نمیتوان نادیده گرفت ولی باید پذیرفت كه هنوز این عنصر عشق و عاطفه است كه در وجود بسیاری از افراد لبخند را بر لبهایشان مینشاند و آنها را به مبارزهای امیدوارانه با شرایط بحرانی فرا میخواند. اما آیا این تمام سهم انسان از جشنها و شادیها همین لبخندهای كوتاه است؟ آیا میتوان به توزیع عادلانه ثروت در كشورهای ثروتمندی همچون ایران امید داشت یا باید هزارهای دیگر منتظر بود؟ اما آنچه که غیرقابل انکار است، ایمان به جادوی عشق و امید به همدلیهای بزرگوارانه در سطح جامعه است. عشقی که هنوز هم میتواند با وجود تمام این شرایط، نوروزمان را خجسته کند.