ادبیات، بدون مرزهای نژادی
سروناز بهبهانی/یا جسی در سال 1989 در غنا به دنیا آمد. پدرش؛ كوواكو جسی، استاد فرانسه دانشگاه آلبابا در هانتسویل و مادرش؛ سوفیا یک پرستار است. خانواده وی در سال 1991 وقتی پدرش دکتری خود را به اتمام رساند، به ایالات متحده نقل مکان کردند. این خانواده همچنین در ایلینویز و تنسی زندگی می
کردند و از سن 10سالگی، در هانتسویل آلباما بزرگ شد. او که به نوشتن علاقه فراوانی داشت، اندکی پس از فارغالتحصیل شدن در استنفورد، اولین رمان خود را شروع کرد و در یک شرکت نوپا در سان فرانسیسکو کار کرد، اما او از این کار لذت نبرد و پس از پذیرش در آیووا در سال 2012 از کارش استعفا داد. اولین رمان وی با نام «بازگشت به خانه» از سفر در سال 2009 به غنا الهام گرفته شد؛ نکته جالب اینجاست که گیاسی زمانی که نوزاد بود، کشورش را ترک کرد. این رمان در سال 2015 به پایان رسید و جایزههای بسیاری را نصیب یا جسی کرد. این رماننویس اهل ایالات متحده آمریکا، برنده جوایزی همچون جایزه ملی حلقه منتقدان کتاب و جایزه ملی حلقه منتقدان کتاب، شده است.
سارا ای فارو
بررسی پروندههای سرشماری آمریکا نشان میدهد که «سارا ای فارو» در سال 1859 در «الینیوز» به دنیا آمد و به همراه والدینش از جنوب آمریکا به «شیکاگو» نقل مکان کرد. او دو خواهر کوچکتر از خود داشت و نژاد او در سرشماری 1880 به عنوان «سیاه» درج شده است. رمان او «عشق حقیقی: داستانی درباره زندگی بومی انگلیسی» در سال 1891 در شیکاگو منتشر شد. این رمان یکی از 58 اثر نوشته شده توسط زنان ایلینیوز بود که در سال 1893 در نمایشگاهی به نمایش گذاشته شد. نشریات انگلیسی و آمریکایی این خبر را اعلام کرده بودند. «فارو» در آخرین سالهای زندگی خود در سال 1937 در شیکاگو به عنوان «پیشگامان برجسته یک نژاد» مورد تجلیل قرار گرفته بود. در ظاهر او هرگز رمان دیگری ننوشته است. رمان تازه کشف شده «سارا ای فارو» به ما میگوید که زنان سیاهپوست در آن دوران بیشتر درباره کسانی میخواندند که شبیه آنها نبودند. «فارو» در پایان دوران بردهداری در شمال زندگی میکرد؛ در دوران مهاجرت بزرگ رمانی را به سبک ویکتوریایی منتشر کرد؛ در دوران رنسانس «هارلم».
ادویج دانتیکات
دانتاتات در سال 1965 در بندر پرنس هائیتی متولد شد. وقتی دوساله بود، پدرش آندره به نیویورک مهاجرت کرد تا دو سال بعد مادرش رز نیز به آنها ملحق شود. بههمینخاطر دانتات و برادر کوچکترش، آندره، توسط عمه و عمویش بزرگ شدند. اگرچه تحصیلات رسمی او در هائیتی به زبان فرانسوی بود ، اما او در خانه هاییتی کریول صحبت میکرد. دانتاتات از نهسالگی شروع به نوشتن کرد. در 12سالگی، به بروکلین نیویورک نقل مکان کرد تا در یک محله بهشدت آمریکایی هائیتی و آمریکایی به والدین خود بپیوندد. بهعنوان یک نوجوان مهاجر، رفتار نژادپرستانه در محیط جدیدش باعث ناراحتی او شد و برای آرامش به ادبیات متوسل شد. دو سال بعد، او اولین داستان خود را به زبان انگلیسی بهنام « یک کریسمس هائیتی،آمریکایی«، در New Youth Connections منتشر کرد. این نویسنده هائیتیتبار آمریکایی، دوبار نامزد دریافت جایزه کتاب ملی شدهاست. از آثار او میتوان به کریک؟ کراک! (۱۹۹۶)، ژالهکش (۲۰۰۴)، برادر، دارم میمیرم (۲۰۰۷) اشاره داشت.
چیماماندا آدیچی
چیماماندا انگُزی اَدیچی؛ در سال ۱۹۷۷ درشهر آنگو در نیجریه به دنیا آمد. پدرش جیمز نوی آدیچی استاد آمار دانشگاه نیجریه بود و مادرش گریس ایفوما نخستین زنی بود که توانست به شکل رسمی وارد دانشگاه شود. او در طول جنگ داخلی نیجریه، تقریبا تمام خانواده خود را از دست داد. ادیچی در سن 19سالگی، نیجریه را برای تحصیل در زمینه ارتباطات و علوم سیاسی در دانشگاه درکسل در فیلادلفیا، به مقصد ایالات متحده ترک کرد. در سال 2008، آدیچی موفق شد یک کمک هزینه تحصیلی را که مخصوص دانشجویان نابغه بود به دست آورد. این نویسنده اهل نیجریه در سال ۲۰۰۴ با اولین رمان خود به نام «ختمیهای ارغوانی» موفق به کسب جایزه نویسندگان کشورهای مشترکالمنافع شد و در سال ۲۰۰۶ نیز با رمان «نیمه خورشید زرد» جایزه ادبیات داستانی زنان (اورنج) را به خود اختصاص داد. او همچنین در سال ۲۰۱۴ با رمان «آمریکانا» جایزه حلقه منتقدین ادبی آمریکا را کسب کرد و جدیدترین اثر او نیز «یک مانیفست فمینیستی در ۱۵ اشاره» نام دارد. چیماماندا همچنین موفق به کسب جایزه ادبی «پن پینتر» در سال ۲۰۱۸ شد. این نویسنده تأثیرگذار برابریخواه که کتاب «ما همه باید فمینیست باشیم» او به زبانهای مختلفی در دنیا ترجمه شده، معتقد است: «فرهنگ مردم را نمیسازد، این مردم هستند که فرهنگ را میسازند. اگر این حقیقت داشته باشد که انسانیت زنان در فرهنگ ما وجود ندارد، باید ان را در فرهنگ خودمان جای بدهیم و نهادینه کنیم».
آلیس واکر
آلیس واکر در سال 1944 در ایالت جورجیا آمریکا بهدنیا آمد. او یکی از مشهورترین نویسندگان و جریانسازان ادبی آمریکاست و کتابهایش در صدر لیست پرفروشترین آثار ادبی جهان است. او در سال 1967 ، نخستین رابطه عاطفی خویش را در زندگی تجربه کرد و در همان سال نیز ازدواج کرد. وی اما نتوانست ازدواج موفقی داشته باشد و در1976 از همسرش جدا شد. اما این جدایی آنچنان که باید و شاید برای او بد نبود؛ چراکه یک سال پس از این اتفاق، اولین کتاب شعرش را به چاپ رسید. اما پیش از آن نیز در سال 1970، کتاب رمانی را پس از تولد دختر کوچکش «ربکا» به چاپ رسانده بود. در دوران کودکی، زمانی که تنها هشت سال سن داشت، به دلیل خطای برادرش، از ناحیه چشم مصدوم شد و یک چشمش را از دست داد. آنچه که از این ماجرا گفته شده است، ذکر این مسئله است که برادر او در حال تیر اندازی بوده است و سهواً تیرش به خطا میرود و چشم آلیس جوان نشانه تیر شده و یک چشم او تا پایان عمر کور میشود. این داستاننویس کوتاه، شاعر و فعال اجتماعی، رمان «رنگ بنفش» را در سال 1982 نوشت، که برای آن برنده جایزه کتاب ملی و همچنین جایزه معتبر پولیتزر شد. وی نخستین نویسنده سیاهپوست برنده جایزه پولیتزر داستان است.
ماری آندیایه
ماری اندیایه در سال 1967در منطقهای در شهر اورلئان فرانسه بهدنیا آمد. وی دختر یک مرد سنگالی و یک زن فرانسویست. ماری که وطن آفریقایی پدر را برای نخستینبار در سن 18سالگی ملاقات کرد در این باره میگوید: «من در خانوادهای ساده و کارمندی به دنیا آمدم. والدین مادرم کشاورز بودند و تمامی آنچه من از این دنیای فانی و بیوفا و از زندگانی در فرانسه میدانم در این منطقه سوت و کور که گویی خاک مرده بر آن پاشیدهاند، شکل گرفته است. البته نه اینکه فکر کنید من خدای ناخواسته دچار دوگانگی فرهنگی شده باشم، نه، من نه تنها دوگانگی فرهنگی ندارم که شکر خدا به مرض ازهم گسیختگی فرهنگی هم که زاییده دوگانگیست، دچار نشدهام». اندیایه، نخستین زن سیاهپوست جهان است که کنگور را بهدست آورده و از این نظر، توجه زیادی را در رسانهها برانگیخت. هرچند که رسانههای همه کشورها، همواره به کنگور، مثل نوبل و جوایز دیگر، توجه نشان دادهاند. سالها پیش وقتی ماری اندیایه در عنفوان جوانی نخستین رمان خود را با نام «اما درباره آیندهای ثروتمند» منتشر کرد، چنان تجلیلی از او بهعنوان یک «بچه نابغه» در فرانسه به عمل آمد که از آن موقع به بعد همه جا قدمش بالای چشمها بود و چه انگشتها که از حیرت به دندان گزیده نمیشد. این نویسنده سنگالیتبار ساکن برلین با رمان «سه زن قدرتمند» جایزه گنکور؛ معتبرترین جایزه ادبیات فرانسویزبان را از آن خود کرد.
اکتاویا باتلر
اکتاویا استله باتلر در ژوئن 1947 در پاسادنا ، کالیفرنیا متولد شد. هنگامی که نوزاد بود پدرش که واکسی بود،، فوت کرد و او با مادر و مادربزرگش بزرگ شد. مادرش برای امرار معاش خدمتکاری میکرد. او نوشتن را از ۱۰ سالگی آغاز کرد و از ۱۲ سالگی تا پایان عمرش شیفتهٔ ادبیات علمی تخیلی شد. اکتاویا یک کودک بسیار خجالتی بود، که دوست داشت در گوشه یک کتابخانه در حال خواندن و خیالپردازی باشد. او در نوجوانی شروع به نوشتن داستانهای علمی، تخیلی کرد. وی در جنبش سیاه قدرت در دانشکده حضور داشت و ضمن شرکت در کارگاه نویسندگان محلی، برای حضور در کارگاه کلاریون که بر داستانهای علمی تمرکز داشت ، تشویق شد. اولین داستانهای خود را به فروش رساند و در اواخر دهه 1970 نامش بهعنوان نویسندهای حرفهای و موفق، مطرح شد. باتلر در سالهای آخر عمرش دچار افسردگی شده بود، که تا حدی ناشی از عوارض جانبی دارو برای فشار خون بالا بود. این نویسنده علمی،تخیلی آمریکایی آفریقاییتبار، که هر دو جایزه هوگو و جایزه نبولا را دریافت کرده بود، یکی از شناختهشدهترین زنان این حوزه بود. همچنین در سال ۱۹۹۵ او نخستین نویسنده علمی تخیلی دریافت کننده بورس مکآرتور شد. باتلر در فوریه ۲۰۰۶ در سن ۵۸سالگی در خارج از خانهاش در پارک دریاچه جنگل، واشینگتن، فوت کرد. علت مرگ وی چندان مشخص نیست؛ چراکه برخی سکته مغزی را علت مرگ میدانند و برخی دیگر صدمات ناشی از سقوط او در گودال را. اما مجله Locus معتقد است که سکته مغزی باعث سقوط او در گودال و نهایتاً مرگ باتلر شدهاست.
مایا آنجلو
مایا اَنجلو در چهارم آپریل ۱۹۲۸ در سنت لوئیس میزوری در خانوادهای فقیر و سیاهپوست بهدنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی بسیار سختی را گذراند. این شاعر، خواننده، خاطرهنویس، بازیگر و فعال حقوق مدنی اهل آمریکا، هفت زندگینامه از خود منتشر کرد. سه کتاب از مجموعه مقالات او چاپ شد و چندین کتاب شعر بیرون داد و با فهرستی از نمایشنامهها، فیلمها و نمایشهای تلویزیونی که طی بیش از ۵۰سال تألیف آنها به طول انجامیده بود، اعتبار خاصی کسب کرد. او چندین جایزه معتبر و بیش از ۵۰ مدرک افتخاری دریافت کرد. مایا آنجلو به دنیا آمد ، پس از انتشار کتاب خاطراتش با عنوان «میدانم چرا پرنده در قفس میخواند» در سال ۱۹۶۹ به شهرت رسید. کتاب «میدانم چرا پرنده درون قفس میخواند» نامزد دریافت جایزه ملی کتاب شد و تایم آن را بهعنوان یکی از ۱۰۰ کتاب غیرداستانی دنیای ادبیات انتخاب کرد. این کتاب روایتی انقلابی از وضعیت زنان جوان سیاهپوست در آمریکا بود و از زندگی او تا سن ۱۷سالگی میگوید. آثار وی به طور گسترده در مدارس و دانشگاههای سراسر جهان مورد استفاده قرار میگیرد، اگرچه تلاش شده است تا کتابهای وی در برخی از کتابخانههای ایالات متحده ممنوع شود. او با نقد، تغییر و گسترش ژانر، كوشش آگاهانهای برای بهچالشكشیدن ساختار مشترک زندگینامه انجام داد. کتابهای او به موضوعاتی چون نژادپرستی، هویت، خانواده و مسافرت میپردازد. مایا در ۲۸ مای ۲۰۱۴ در ۸۶سالگی درگذشت.
اسی ادوجیان
اسی ادوجیان در سال 1977 در آلبرتا کانادا بهدنیا آمد. خانواده او از غنا به کانادا مهاجرت کرده بودند. او نخستین رمانش را وقتی ۱۵ساله بود نوشت که به نام «زندگی دوم ساموئل تین» منتشر شد. «بلوز دورگه» او نیز در فهرست جایزه من بوکر ۲۰۱۱ جای داشت و برنده جایزه اسکوشیابنک ۲۰۱۱ کانادا شد. این دانشآموخته دانشگاه جان هاپکینز ویکتوریا، سومین رمانش بهنام «واشنگتن بلک» را در سپتامبر 2018 منتشر کرد و جایزه گیلر را در نوامبر سال 2018 بهدست آورد. ادوگیان که در بریتیش کلمبیا زندگی میکند پس از ملاقات با استیون پرایس در دانشگاه ویکتوریا، با این رماننویس و شاعر بهنام؛ ازدواج کرد. انها دو فرزند دارند که اولین آنها در اوت 2011 به دنیا آمد و در پایان سال 2014 برای بار دوم بچهدار شدند.