نظم آینده باید ارزشهای غیرغربی را بهرسمیت بشناسد
بازتاب بحران کرونا بر نظم بینالملل لیبرال
شیوع ویروس کرونا در جهان را بعد از حادثه 11 سپتامبر و بحران اقتصادی 2008، سومین بحران ازحیث گستره و عمق تأثیرگذاری در هزاره سوم قلمداد میکنند. برخی پا را از اینهم فراتر نهاده و آنرا با سقوط دیوار برلین در پایان جنگ سرد و سقوط اقتصادی بزرگ در 1929 مقایسه میکنند که علاوهبر بهچالشکشیدن کارآمدی، شایستگی و صلاحیت دولتها؛ باعث تحولاتی عمیق در سیاست و اقتصاد جهان خواهد شد و نظم جهانی را از خود متأثر خواهد ساخت. باآنکه بحران کرونا در نگاه اول یک بحران بهداشتی بهنظر میرسد؛ اما نمیتوان از تأثیرات ژئوپلیتیک آن چشم پوشید. پاندمی کرونا بهویژه تأثیرات شگرفی در دو عرصه حیات بینالمللی؛ یعنی اقتصاد و امنیت بینالمللی بهدنبال داشته است؛ امریکه نمود اصلی خود را در شکلگیری نظم آینده جهانی بروز خواهد داد.
کرونا بهطرز شگفتآوری ترمز رشد اقتصادی جهان را کشید. پیشبینی میشود بسیاری از کشورها حتی آمریکا و چین برای مدتی نامعین در پشت سد رکود اقتصادی متوقف بمانند و بسیاری از شاخصهای اقتصادی، خط سیر نزولی خود را ادامه دهند. حتی برخی از اقتصاددانان، از احتمال شروع یک بحران اقتصادی جهانی سخن بهمیان آوردند. در عرصه امنیت بینالمللی، کرونا علاوهبر تهدیدات زیستی و بیولوژیک در حوزه سخت امنیت؛ موجب افزایش بدبینی، تنش و خودیاری کشورها و عطف توجه آنها به لزوم اتکاء به توانمندیهای داخلی درمواجههبا سایر کشورها شده است و نقش سازمانها و سازوکارهای امنیت جمعی را با علامت سؤال مواجه میکند.
دیدگاه موافقان نظم لیبرال
نظم لیبرال که حامیانش از فردای فروپاشی شوروی، پایان تاریخ با سیطره و چیرگی لیبرالیسم را بهعنوان سرنوشت محتوم بشر بشارت دادند، اکنون با رقبای جدی در عرصه بینالملل مواجه شده که مشروعیت و کارآمدی آنرا بهچالش کشیدهاند. برخی از منتقدان نظم لیبرال ادعا میکنند پاندمی کرونا روند افول نظم لیبرال را که از سال 1945 در کنار سوسیالیسم شوروی، ارکان نظم مسلط روابط بینالملل را تشکیل میدادند، سرعت بخشیده؛ اما اینموضوع با ناخرسندی حامیان نظام بینالمللی لیبرالیستی که همچنان بر قوت و توان تبیین آن درمواجههبا تحولات بینالملل تأکید دارند، مواجه شده است. «جوزف نای»؛ اندیشمند سرشناس آمریکایی میگوید که بحران کرونا یک نقطهعطف ژئوپلیتیک نیست و نباید درباره آثار بینالمللی آن اغراق کنیم و آنرا آغازی بر پایان دوران جهانیسازی لیبرال بهرهبری آمریکا که نظم غالب در تمام سالیان پس از جنگ جهانی دوم بوده است، بدانیم؛ زیرا کرونا از ظرفیت تحولآفرینی مانند جنگهای بزرگ جهانی برخوردار نیست و نهایتاً میتواند با آنفلوآنزای اسپانیایی در سالیان 1917-1918 مقایسه شود که بهرغم تلفات انسانی فراوان؛ تغییرات ژئوپلیتیک چندانی را بهدنبال نداشت. لذا بازار آزاد، نهادهای بینالمللی، امنیت جمعی، اجتماعی دموکراتیک، حاکمیت مشترک و حاکمیت قانون و تغییر مترقیانه بهعنوان مهمترین جنبههای آرمان لیبرال همچنان از مقبولیت و تقاضای جهانی برخوردار خواهند بود. آمریکا بهعنوان حامی نظم لیبرال، همچنان قدرت اول جهان در دوران پساکرونا باقی خواهد ماند. او معتقد است کرونا نمیتواند نقش نهادهای بینالمللی و کشورهای متحد و سیاست درهای باز مهاجرتی که باعث میشود آمریکا استعدادهای درخشان را از سراسر جهان جذب کند را در قدرت این کشور کم کند؛ موضوعی که گویا تنها بهمدد سیاستهای عوامگرایانه «دونالد ترامپ» ممکن است کمرنگ شود. نظام امنیت دستهجمعی که پس از فروپاشی نظام وستفالیایی بهدنبال جنگ جهانی اول بهابتکار «ویلسون»؛ رئیسجمهوری آمریکا بهعنوان رکنی اساسی در نظم لیبرال جهانی مطرح شد، همچنان مهمترین و بهصرفهترین گزینه کشورها برای تأمین امنیت خود باقی خواهد ماند و به آن، میتوان برخی از چشماندازهای لیبرال در تأمین غذا، آب، محافظت از محیط زیست و سلامتی انسان را نیز افزود. ازسویی، بیفایدگی قدرت نظامی کشورها و زرادخانههای موشکی و تسلیحاتی آنها درمواجههبا بحران کرونا، ضرورت همبستگی بینالمللی و مساعی جمعی ملتها و دولتها برای گذار از چنین تهدید جمعی را روشن ساخت. در نظم لیبرال فعلی، ملتها با زنجیرههای گسترده و جهانی تأمین کالاها و خدمات به یکدیگر متصل شدهاند و هرچند دولتمحوری و خودیاری دولتها در شرایط کرونا ممکن است تهدیدی برای این همبستگیها تلقی شود؛ اما ضرورت و سودمندی این همکاریها در دوران پساکرونا نیز همچنان گزینهای پرطرفدار میان کشورهای جهان خواهد بود و گسستن این شبکه، هزینه بسیاری را بر ساختار اقتصادی جهانی تحمیل خواهد کرد. بینالمللگرایان لیبرال، در این دیدگاه اتفاقنظر دارند که دموکراسیها درقیاسبا حکومتهای اقتدارگرا مایلاند در درون یک نظام بینالمللی باز و قانونمحور عمل و برای سود متقابل، همکاری کنند؛ لذا نهادها و قواعد بین دولتها همکاری و توافق جمعی را تسهیل و تقویت میکنند. راهکار بینالمللی و لزوم مشارکت جهانی با ابتکاراتی نظیر «طرح مارشال» میتواند نقش مهمی در موفقیت جامعه بشری در برخورد با بحران کرونا و بحرانهای مشابه داشته باشد و از جمله درسهای مهم این بیماری برای آینده کشورها و تعاملات بینالمللیست. آنها یادآور میشوند بهرغم اشاره به نظام سرمایهداری و نئولیبرالیسم بهعنوان متهم اول تخریب طبیعت و آسیبرساندن به چرخه طبیعت بهمثابه یکی از علل بروز بیمارهای همهگیر نظیر کرونا، بازسازی این چرخه، نیازمند سرمایهگذاری و دانش فزایندهایست که صرفاً از عهده نظام سرمایهداری برمیآید.
منتقدان دیدگاه لیبرال
منتقدان نظام لیبرال تأکید دارند؛ جهان پس از دهه 1990 و اوایل هزاره جدید که متأثر از خوشبینی به شکلگیری نظم لیبرال بود و بهسوی همکاری و محوریت نهادهای بینالمللی درحرکت بود؛ اما از اواسط دهه اول قرن 21، سویههای رئالیستی خود را نشان داد که مسابقات تسلیحاتی و توسل بیشازانتظار به تسلیحات، مهمترین نمودهای آن بودند. برخی از رخدادهای بینالمللی نظیر کاهش اهمیت و جایگاه غرب بهعنوان محور نظام بینالملل لیبرال در عرصه جهانی را نشانهای دال بر افول این نظم تلقی میکنند؛ بهنحویکه در کنفرانس مونیخ 2020، کشورها از غربزدایی در نظام بینالملل و تغییر نظم غرب پایه سخن بهمیان آوردند. پاندمی کرونا روند مذکور را تشدید کرد؛ خصوصاً که بهدلیل عملکرد قابلتوجه دولتهایی نظیر سنگاپور و کره جنوبی و نیز چین بهرغم اشتباهات اولیه؛ در کنار عملکرد سؤالبرانگیز آمریکا و کشورهای اروپایی در برخورد با پاندمی کرونا، شاهد انتقال توجه و قدرت از غرب به شرق خواهیم بود. «استفان والت»؛ استاد برجسته آمریکایی روابط بینالملل، به جنبه دیگری از تضعیف نظم لیبرال توجه میدهد و میگوید ویروس کرونا به تقویت جایگاه دولتها و رشد ناسیونالیسم دامن خواهد زد. درپی شکلگیری شرایط اضطراری ناشی از همهگیری این ویروس، دولتها دست به اتخاذ تصمیماتی درجهت کنترل مرزها خواهند زد که از حمایت شهروندان آنها برخوردار است و موجب رنگباختن جهانیشدن و تضعیف بازار آزاد خواهد شد. پیامدهای کوتاهمدت این بحران بهشکل نزاع میان ملیگراها و مخالفین جهانیشدن، با حامیان جریان جهانیشدن، نگاه پرخاشگرانه نسبت به چین و صدمات اقتصادی و فروپاشی اجتماعی، همچنین شدتگیری رقابت میان قدرتهای بزرگ و جدایی استراتژیک کشورها بروز و ظهور خواهد یافت. منافع ملی، بر وابستگی متقابل کشورها اولویت خواهد یافت. مشروعسازی نظامهای اقتدارگرا، رقابت روزافزون قدرتهای بزرگ و بیثباتی و نزاعهای گسترده در داخل و خارج از مرزهای کشورها از دیگر نتایج شیوع ویروس کروناست. «هنری کیسینجر» پیامد بحران کرونا را تضعیف روابط بین ملتها و فروپاشی نظمهای منطقهای و بینالمللی میداند. اتحادیه اروپا همزمان با قدرتگرفتن ملیگرایان افراطی با شیوع کرونا بهسوی واگرایی بیشازپیش سوق خواهد یافت. الگوی موفق و کارآمد اقتدارگرایی چینی در نیل به رشد اقتصادی و رشد ناسیونالیسم، کنار پاندمی کرونا، از دیگر تهدیدات نظم لیبرال غربی و وابستگی متقابل کشورها قلمداد میشود. برخلاف لیبرالها که برای سالهای متمادی بر مزیت همکاری و وابستگی متقابل کشورها در برابر بحرانهای بینالمللی تأکید داشتند؛ این نظر رئالیستها مبنیبر خودیاری کشورها در حفظ منافع خود است که رنگ تحقق یافته؛ زیرا بهرغمآنکه بحران کرونا یک بحران همهگیر بینالمللیست و کشورهای بسیاری در جهان با آن دستوپنجه نرم میکنند؛ راهحل را درون مرزهای ملی و اتکا بر توانمندیهای داخلی خود میدانند و امیدی به همبستگی بینالمللی ندارند. عملکرد موفق برخی نظامهای اقتدارگرا نظیر چین و روسیه در مهار کرونا در مقابل دموکراسیهای مردد و ناتوان از تصمیمگیریهای مؤثر در درگیری با این بیماری، امتیاز بالایی در انظار ملل به آنها داده و لحن آنها را مقابل سیاستهای ترویجگرایانه دموکراسی و حقوق بشر کشورهای غربی و نهادهای تأسیسشده برمبنای آمال لیبرال، تهاجمی کرده است.
دوگانه چین و آمریکا
ناهماهنگی و ناهمسازی آمریکا و چین در هشدار بهموقع درباره بیماری و عدمشفافسازی ازطریق دستکاری و پنهانکاری در آمار مبتلایان و جانباختگان و سپس رویآوری به پروپاگاندای سیاسی در متهمسازی یکدیگر به نقشآفرینی عمدی در تولید و سرایت ویروس کرونا بیشازهرچیز به قدرت نرم و وجهه آمریکا و چین لطمه زد. بهاعتقاد «ریچارد هاس»؛ این بحران وخیمترشدن روابط آمریکا و چین را بههمراه خواهد داشت. بهدنبال پاندمی ویروس کرونا درحالسیر به حالت نه جنگ و نه صلح حاصل از گسترش بیاعتمادی بین چین و آمریکا و تقسیم جهان به دو اردوگاه موافقان چین و آمریکا هستیم و احتمالاً بهسرعت شاهد خواهیم بود که رقابتهای اقتصادی دو کشور رنگوبوی تنشهای نظامی و امنیتی بهخود میگیرند. درپی پاندمی کرونا ارکان قدرت ایالات متحده آمریکا؛ یعنی ثروت و قدرت این کشور، دموکراسی دیرپای ایالات متحده و توانایی اجماعسازی این کشور در سطح جهانی در محاق تردید فرورفتهاند. افول رهبری جهانی آمریکا ناشی از بیمهارتی و ناشایستگی این کشور درمواجههبا پاندمی کرونا اذهان مردم سراسر جهان را بهخود معطوف خواهد ساخت. «پاتریک کاکبرن»؛ کارشناس روابط بینالملل میگوید: «آمریکا در لحظه چرنوبیل؛ یعنی در محاق رفتن جایگاه جهانی این کشور قرار گرفته است که به افول شوروی پس از حادثه انفجار نیروگاه اتمی چرنوبیل اشاره دارد. درطول نیمقرنگذشته، آمریکا برمبنای نیازها و اهداف خود نظم لیبرال را شکل داده و حامی و مروج آن بوده و هزینه آنرا بهمثابه موتور اقتصادی پرداخت کرده؛ اما دونالد ترامپ با رویکرد رئالیستی اول آمریکا از زیر بار الزامات این نظم شانه خالی کرده». در بحرانهای جهانی گذشته مانند بحران مالی ۲۰۰۸ و همهگیرشدن ویروس ابولا در سال ۲۰۱۴، ایالات متحده نقش رهبر جهان را برعهده گرفت؛ اما دولت کنونی از سمَت رهبری کنارهگیری کرده. این دولت، آشکار بیان کرده است که بیش از آینده بشریت، به عظمت آمریکا اهمیت میدهد. حتی اگر دولت دونالد ترامپ برنامه مشترکی برای رهبری جهانی درمبارزهبا کرونا درپیش گیرد، دیگر کمترکسی دنبالهروی رهبری خواهد بود که هرگز مسئولیتی قبول نمیکند و مدام به خودش اعتبار داده و تقصیر را گردن دیگران میاندازد. در مقابل نقش منفعل آمریکا، چنانکه «کیشور محبوبانی»؛ دیپلمات سابق سنگاپوری اذعان دارد؛ مهمترین ویژگی جهان پساکرونا عبور از جهانیشدن آمریکایی به جهانیشدن با مرکزیت چین خواهد بود. این امر، روندهای بنیادین اقتصادی جهان را مخدوش نخواهد کرد. چین بهدلیل تجربه ناگوار گذشته در انزوا از بقیه جهان در فاصله سالهای 1842 تا 1949 که منجر به تحقیر و خواری این کشور در میان سایر همسایگان و قدرتهای جهانی شد، تمایلی به کنارهگیری از روندهای جهانی ندارد؛ زیرا این کشور رشد و توسعه خود در دهههای اخیر را به همین تعامل جهانی که بازشدن درهای فناوری و بازارهای جهانی را بهروی این کشور بههمراه داشته، مدیون است. برخلاف اجماع واشینگتن، اجماع پکن با صرفنظر از نوع رژیمهای سیاسی حاکم بر کشورها امکان همکاری با آنها را در حوزههای اقتصادی موردتأکید قرار میدهد و اقتدارگرا یا دموکراتیکبودن نوع رژیمها را دراینامر دخیل نمیداند. نظم جهانی فعلی نظمی غربمحور و در غیاب سایر قدرتهای جهانی نظیر چین بود؛ اما نظم آینده لاجرم باید ارزشهای غیرغربی را بهرسمیت بشناسد؛ زیرا توزیع قدرت جهانی برخلاف گذشته، سهم عمدهای را به قدرتهای غیرغربی؛ خصوصاً در شرق آسیا مانند چین داده است. چین علاوهبر مبارزه بهظاهر موفق با پاندمی کرونا در داخل کشور خود، با گسیل سیل کمکهای بهداشتی برمبنای اقتصاد نیرومندش درصدد تبدیلشدن به بدیل آمریکا در رهبری جهانیست. اخیراً «شی جی پینگ»؛ رئیسجمهوری چین، از جاده ابریشم بهداشتی سخن بهمیان آورده که حاکی از عزم این کشور برای بهرهگیری از این بحران بهداشت جهانی درراستای تحکیم سیطره جهانی چین است که با نگرانی غربیها همراه شده و از آن بیم دارند که نظم آینده با محوریت چین و بدون سهمی بایسته برای رقبای غربی چین طرحریزی شود.
احمد آدینهوند/ دیپلماسی ایرانی