کارآفرینی؛ کلید اسرارآمیزِ تسخیر آینده
مهرداد ناظری
اینروزها همه در فکر پولدارشدن هستند. از هرکس سؤال شود که «علم بهتر است یا ثروت؟» پاسخ خواهد داد «ثروت!» و این در تناقض و تضاد همه آنچیزی قرار دارد که در فرهنگ غنی ایرانی بر آن تأکید شده است. آیا فرایند «ز گهواره تا گور دانش بجوی» دگر امروز اعتباری ندارد؟ بهنظر میرسد که شرایط اجتماعی، فرهنگی و فسادهای مالی گسترده باعث شده تا هرکس بهنوعی بهفکرِ راهی برای ثروتمندشدن باشد؛ اما واقعیت ایناستکه اولاً ثروتمندشدن معناهای متفاوتی دارد. ممکن است فردی مثل مولانا، سعدی و حافظ، ثروتمندشدن را فهم گنج درون بداند و هرکس که به خود نزدیکتر شود، بیشتر بتواند از موهبت شادی و خوشبختی بهرهمند شود؛ اما غلبه زندگی مصرفی و بهتعبیری توجه بیشازحد به نیازهای ثانویه انسانی بهجای نیازهای اصلی، طبقات اجتماعی را بهسمت رسیدن آسان به پول معطوف ساخته است و هرروز دراینمسیر راههایی برای رسیدن به این آرزوهای بزرگ پدید میآید. روزی دیده میشود که شهروندان در صف سکه و دلار و روز دیگر برای ورود به بورس با یکدیگر رقابت میکنند؛ رقابتی برایآنکه اولاً احساس میکنند استانداردهای زندگی آنها درحالِسقوط است و دوماینکه مرتباً خود را با عده قلیلی از طبقه ثروتمند مقایسه میکنند که روزبهروز شرایطشان درحالتغییر و ارتقاء و صعود است؛ اما واقعیت ایناستکه اگر ثروتمندشدن را یک امر مذموم و نکوهیده ندانیم، راه موفقیت در آن بهسادگی امکانپذیر نیست. درواقع، فردِ موفق ازمنظر اقتصادی، کسیست که ایدههای کارآفرینی داشته و توان خوداشتغالی و دگراشتغالی را داراست. باید دانست که بین کارآفرینان و سوداگران اقتصادی، تفاوتهای اساسی وجود دارد. فردیکه میخواهد ازطریق کارآفرینی به موفقیت دست یابد، بهخوبی میداند که هدف او باید موفقیت در کار باشد؛ نه الزاماً انباشت ثروت. شاید سؤال اینباشدکه کارآفرین بهمعنای واقعی کیست؟ کارآفرین، فردیست که ایدههای نوآورانه و خلاق درزمینه کسبوکار داشته و میتواند با جذب سرمایهها، محصول یا خدمات جدیدی را به جامعه ارائه دهد. کارآفرینان میدانند که باید شبانهروز کار کنند تا موفقیت را در آینده بهدست آورند. کارآفرین، انسانیست که ضمن کسب منافع مالی، به جامعه خود سود میرساند و امکان ایجاد اشتغال را برای عده زیادی فراهم میکند. در کشورهای شرق آسیا یکی از رموز موفقیت آنها، رشد فرهنگ کارآفرینیست. کارآفرینانِ شرقی کسانی بودند که شبانهروز کار میکردند و هرگز از سختیکشیدن دراینمسیر دچار خستگی و ضعف نشده و برای اهداف خود همواره آماده و مهیای جنگ بودند. این افراد همواره براینباور بودند که باید بهترین کارها و بهترین ایدهها را در زندگی پیاده کنند. تجربه زندگی کسبوکارهای موفق نشان میدهد همه آنها در دورههایی ورشکستگی و شکست مالی را تجربه کردهاند و اساساً فرد کارآفرین، یک زندگی بیدردسر و راحت نخواهد داشت؛ بنابراین، کارآفرینی هرگز یک کار بیدردسر و پشتمیزنشینی نیست. «ریچارد برانسون»؛ یکی از کارآفرینان انگلیسی موفق معتقد است: «موفقیت را نمیشود با میزان درآمد افراد سنجید. موفقیت را باید با اینموضوع سنجید که یک فرد تاچهحد در زندگی خود احساس شادی میکند». خانم «آریانا هافینگتن» نیز معتقد است که «برای داشتن یک زندگی موفق، بهغیراز پول و قدرت، به چهار رکن تندرستی، خِرَد، بخشندگی و شگفتی نیاز داریم». درحقیقت، موفقیت در زندگی اقتصادی بدون موفقیت در خود زندگی بهدست نمیآید و فرد اگر خِرَد لازم برای بهترشدن زندگی را دراختیار نداشته باشد، هرگز نمیتواند در زندگی خود به موفقیت دست یابد. براینمبنا؛ در وهله اول فرد باید بتواند خودکاوی دقیقی انجام داده و از درون، احساس آرامش کرده و با تفکر و خلاقیت، در دنیای بیرون چیدمانهای متفاوتی انجام دهد. کارآفرینی، بسیار به قدرت تخیل انسان بستگی دارد. فردیکه میتواند ایدههای نو درمورد یک موضوع ارائه دهد، مشکلات را با درایت و هوشمندی حلوفصل و باذوقوشوق برای فردا طراحی و برنامهریزی کند را میتوان فردی موفق درراستای اهدافش دانست. در یک صورتبندی کلی باید گفت که کارآفرین کسیست که قدرت خلاقیت بالایی دارد. «گری دیویس» در تحقیقاتی که درمورد افراد خلاق انجام دادهاند، هفت ویژگی را برای اینگونه افراد درنظر گرفته است: ١. خود را خلاق میدانند؛ مثلاً زمانیکه از آنها سؤال میشود خلاق هستند یا خیر؟ جواب مثبت میدهند. البته هم در تفکر و هم در عمل خلاق هستند. ٢. دارای اعتمادبهنفس و استقلال بالایی هستند. به انجام کارهای جدید عشق میورزند و درپیآن هستند که با سایر افراد تفاوت داشته باشند. ٣. بهشدت ماجراجو و کنجکاو هستند. ٤. عمدتاً کارهای مشکل و پیچیده را برای انجام انتخاب میکنند. ٥. شوخطبع و بذلهگو بوده و عمدتاً حرکات غیرمعمول از خود نشان میدهند. آنها مسائل را در عالم تخیل بهبهتریننحو بررسی و تحلیل میکنند. ٦. به تفکر درزمینه راز و رمز خلقت خود و هستی و نقش خود درارتباطبا جهان میپردازند. ٧. علاقه وافری به کارهای هنری و زیباییشناسی دارند. این دیدگاه بهخوبی نشان میدهد بین فرد «خلاق و کارآفرین» و «واسطهگر»، تفاوتهای اساسی وجود دارد و هر فردی نمیتواند بهسادگی بهعنوان یک کارآفرین موفق مطرح شود. برایآنکه بتوان در مسیر موفقیت قرار گرفت، لازم است در یکی از روزهایی که بهشدت احساس تنهایی میکنیم، با خود فکر کنیم تا به یک سؤال اساسی پاسخ دهیم. هدف از خلقت ما چه بوده؟ هرچند ممکن است پاسخ به این سؤال چندان ساده نباشد؛ اما با اندکی تأمل و پذیرش این اصل که خداوند هر انسانی را برای ایجاد شگفتی در زمین خلق کرده است، میتوان در خود اینمسئله را جستوجو کرد که من کدام شگفتی را میتوانم در جهان ایجاد کنم؟ بهنظر میرسد که آدمها میتوانند با آگاهی از زمان تنهاییشان راهی برای مطلوبیت در زندگی خود بیابند. ما باید اراده و آگاهی خود را درراستای شناکردن در اقیانوس زندگی بهکارگیریم. انسان، شناگریست که دراثر تمرین و ممارست، قدرت عبور از طولانیترین مسافتها را داراست. کارآفرینان موفق افرادی بودند که با اعتقاد به ارزشهای متعالی انسانی، وطنپرستی و عشق به زندگی، جهانی بهتر را برای سایرین خلق کردند. آنها؛ هم پول آفریدند و هم جهان را بهجای بهتری برای زندگی تبدیل کردند. براینمبنا؛ اگر قرار است در ایران، هوش مالی و اقتصادی دانشآموزان را تقویت کنیم، باید از ابتدا به آنها یاد بدهیم که دنیا مکان سوداگری و تقلب و مکر و حیله نیست و با فساد مالی و رانتخواری نمیشود زندگی اقتصادی مناسبی داشت. در مدرسهها باید به بچهها یاد بدهیم که از امروز برای هرروزشان فکری نو و اندیشهای خلاق را در سر بپرورانند. انسان، موجودی هوشمند است که میتواند رشد اقتصادی خود را منوط به رشد اقتصادی همه مردم جهان بداند. درواقع، جهان، خانواده بزرگ ما بهحساب میآید. «ریچارد باخ» در کتاب «پندار» میگوید: «حلقهای که خانواده حقیقی تو را بههم متصل میکند، همخونی نیست؛ بلکه احترام و خوشحالیست که نسبت به زندگی یکدیگر داریم». بهندرت اعضای یک خانواده در زیر یک سقف باهم بزرگ میشوند. ما با جهان، اعضای یک خانواده هستیم که در زیر سقف یک آسمان بزرگ میشویم. برای انسان کارآفرین، مفهوم انسان از هرچیز والاتر و مهمتر است. زندگی، یک پیوند است؛ پس باید بگذاریم که در تجارت و اقتصاد نیز این پیوند برقرار شود. ما محصول یا خدماتی را برای سایرین تولید میکنیم تا آنها در آسایش و امنیت زندگیشان را بگذرانند. شادی هر انسانی میتواند انرژی عشق را در جهان گسترش بخشد. در زندگی، چیزهایی وجود دارد که با آزمودن میتوان به عمق آنها پی برد و راه دیگری برای آموختنشان وجود ندارد. برخی از تجربههای «سواد مالی»، در عمیقفکرکردن به زندگی بهدست میآید. ما امروز به کارآفرینان وطنپرستی نیاز داریم که ایران برایشان از هرچیز مهمتر باشد؛ چراکه آنچه به هر فردی اعتبار و ارزش میبخشد، هویت ملی و فرهنگی اوست که ریشه در تاریخ دارد. هرچندکه ما ضمن احترام به هویت ملی، به هویت جهانی و یکپارچه خود با همه مردم جهان نیز اعتقاد داریم. این بینهایتبودن، همانچیزیست که خداوند در وجود انسان بهودیعه گذاشته است؛ پس در راه آنچه خدا برایمان درنظر گرفته، گام برداریم. «ویلیام آرتور وارد» میگوید: »تکتک ما سرانجام روزی داوری خواهیم شد. مهم ایناستکه چقدر زندگی کردهایم؛ نه چقدر زنده بودهایم. چقدر بخشیدهایم؛ نه چقدر داشتهایم. چقدر خوب (صرفاً خوب) بودهایم؛ نه چقدر عظیم جلوه کردهایم». این گفتار بیانگر آناستکه هرکس باید راه زندگیکردن را پیدا کند. به کودکانمان یاد بدهیم که هیچ دیواری آنقدر بلند نیست که ما نتوانیم از روی آن، به آنسوی زندگی پرش کنیم. با تلاش و کوشش و عشق میتوان همواره راهی برای اوجگرفتن و پروازکردن در زندگی پیدا کرد؛ این، کلیدیترین نکته اسرارآمیز هستی برای نسل آینده ایران است.