درگیری «اسرائیل» و «فلسطین» که جان دههاهزارنفر را گرفته و میلیونهانفر را آواره کرده، ریشه در اقدامی استعماری دارد که بیش از یکقرنپیش انجام شد. با اعلام جنگ «اسرائیل» به «نوار غزه» پس از حمله بیسابقه گروه فلسطینیِ «حماس» در 7 اکتبر 2023، چشمان جهان دوباره بهشدت به آنچه ممکن است در آینده رخ دهد، متمرکز شده است. مبارزان «حماس» بیش از 800 اسرائیلی را در حملات اولیه به چند شهر در جنوب «اسرائیل» کشتند. «اسرائیل» نیز درواکنشبه این حمله، بمباران «نوار غزه» را آغاز و تاکنون نهتنها حدود 10هزارنفر فلسطینی (ازجمله بیش از 3000 کودک و بیش از 2000 زن) را شهید کرده و شمارِ مجروحان را به بیش از 30هزارنفر رسانده؛ بلکه «محاصره کامل» آنرا اعلام و عرضه غذا، سوخت و سایر کالاهای اساسی را به منطقه محاصرهشده متوقف کرد. ایناقدام طبق قوانین بینالمللی؛ «جنایت جنگی» بهحساب میآید؛ اما متحدان صهیونیستها چشمانِ خود را بهرویِ این فجایع بستهاند و تمامقد از این نسلکُشی حمایت میکنند. گزارش 9 اکتبر 2023 رسانه Al Jazeera، یک «راهنمای ساده» است برای آنهاییکه میخواهند آنچه دراینسالها بر فلسطینیان گذشته را روشنتر درک کنند.
«فلسطین» کشوری در غرب آسیاست که «مسجدالاقصی»؛ نخستین قبله مسلمانان، در آن قرار دارد و از سال ۱۹۴۸، «اسرائیل» آنرا اشغال کرده است. پایتخت اینکشور، «بیتالمقدس» است. کشور «فلسطین» در حاشیه شرقی «دریای مدیترانه» قرار دارد. اینکشور از شرق با «سوریه» و «اردن»، از شمال با «لبنان» و بخشی از «سوریه» و از جنوب با «مصر» همسایه است. مساحت «فلسطین» بیش از ۲۷هزارکیلومترمربع است. طبق نظر تاریخنگاران؛ «فلسطین» از عصر حَجَر محل سکونت بشریت بوده است. قدیمیترین نام شناختهشده آن، «سرزمین کنعان» است که از عربهای کنعانی نخستین گروه مهاجر به «فلسطین»، گرفته شده است. اینگروه در سال ۳۵۰۰ قبلازمیلاد، «فلسطین» را برای مهاجرت برگزیدند. اسم «فلسطین»، برگرفته از اقوام مهاجریست که درحدودِ ۱۲۰۰ قبلازمیلاد، از غرب آسیا به این سرزمین مهاجرت کردند.
«بیانیه بالفور» چه بود؟
بیش از 100سالپیش؛ در 2 نوامبر 1917، وزیر امور خارجه وقت «بریتانیا» (آرتور بالفور) نامهای خطاب به «لیونل والتر روتشیلد» (رهبر جامعه یهودیان بریتانیا) نوشت. نامهای کوتاه (67 کلمه)؛ اما چنان ویرانگر که تأثیر آن بر «فلسطین» تابهامروز احساس میشود. طبق این نامه؛ دولت «بریتانیا» متعهد شد که «در فلسطین، یک خانه ملی برای مردم یهود ایجاد و دستیابی بهاینهدف را تسهیل کند!» این نامه بهعنوان «بیانیه بالفور» شناخته میشود. دراصل، یک قدرت اروپایی، به جنبش صهیونیستی وعده کشوری را داد که بومیان عرب فلسطینی، بیش از 90درصد جمعیت آنرا تشکیل میدادند! نهادِ ژئوپلیتیکِ «قیمومت بریتانیا بر فلسطین» (فلسطین تحتسرپرستی بریتانیا) در سال 1923 ایجاد شد و تا سال 1948 ادامه داشت. درآندوره، «بریتانیا» مهاجرت گسترده یهودیان را تسهیل کرد (بسیاری از ساکنان جدید، درحالفرار از «نازیسم در اروپا» بودند) و آنها نیز با اعتراضات و اعتصابات روبرو شدند. فلسطینیها از این تغییر جمعیت کشورشان و مصادره زمینهایشان توسط «بریتانیا» برای تحویل به شهرکنشینان یهودی، نگران بودند.
ماجراهای دهه 1930
تشدید تنشها درنهایت به شورش اعراب منجر شد که از سال 1936 تا 1939 ادامه یافت. در آوریل 1936، «کمیته عالیِ عرب» (AHC) که تازهتأسیس بود؛ از فلسطینیان خواست برای «اعتراض به استعمار بریتانیا و مهاجرت فزاینده یهودیان»، اعتصاب عمومی، عدمپرداخت مالیات و تحریم محصولات یهودی را آغاز کنند. این اعتصابِ ششماهه توسط بریتانیاییها که کمپین «دستگیری دستهجمعی» و سیاست تنبیهیِ «تخریب خانهها» را بهراه انداختند، بهطرز وحشیانهای سرکوب شد؛ رویهای که هنوز «اسرائیل» به اجرای آن علیه فلسطینیها ادامه میدهد. مرحله دوم شورش، در اواخر سال 1937 آغاز و توسط «جنبش مقاومت دهقانان فلسطین» رهبری شد و نیروهای «بریتانیا» و استعمار را هدف قرار داد. تا نیمه دوم سال 1939، «بریتانیا» 30هزار سرباز را در «فلسطین» جمعآوری کرد. روستاها بمبارانِ هوایی شدند، مقررات منع آمدوشد اِعمال؛ خانهها تخریب و بازداشتهای اداری و اعدامهای بدون محاکمه اجمالی و فراقانونی، گسترده شد. «بریتانیا» درهمکاریبا «جامعه مهاجران یهودی»، گروههایی مسلح همراهِ یک «نیروی ضدشورش» (بهرهبری بریتانیا) از مبارزان یهودی بهنام «جوخه شبانه ویژه» (SNS) تشکیل داد. در داخل «یهشو» (زیستگاه یهودیان و جامعه شهرکنشینان پیش از دولت اسرائیل) بهطور مخفیانه سلاح وارد میشد و کارخانههای اسلحهسازی برای گسترش «هگانا» (سازمان شبهنظامی یهودی که بعدها به هسته اصلی ارتش «اسرائیل» تبدیل شد) را ایجاد کردند. در آن سهسال قیام، 5000 فلسطینی کُشته، 15هزار تا 20هزار زخمی و 5600نفر زندانی شدند.
«طرح تقسیم» سازمان ملل
تا سال 1947، جمعیت یهودیان به 33درصد از کُلِ جمعیتِ «فلسطین» افزایش یافت؛ درحالیکه آنها تنها ششدرصد از زمین را دراختیار داشتند! «سازمان ملل متحد» در 29 نوامبرِ آنسال، با ۳۳ رأی موافق (استرالیا، بلژیک، بولیوی، برزیل، کانادا، کاستاریکا، چکسلواکی، دانمارک، دومینیکن، اکوادور، فرانسه، گواتمالا، هائیتی، ایسلند، لیبریا، لوکزامبورگ، هلند، نیوزلند، نیکاراگوئه، نروژ، پاناما، پاراگوئه، پرو، فیلیپین، لهستان، سوئد، آفریقای جنوبی، آمریکا، شوروی، اروگوئه و ونزوئلا) که 58درصدِ آراء را تشکیل میداد؛ «قطعنامه 181» را تصویب کرد که در آن، خواستارِ تقسیم «فلسطین» به کشورهای عربی و یهودی شد. فلسطینیها طرح را رد کردند؛ زیرا حدودِ 55درصد از «فلسطین»؛ ازجمله بیشتر «مناطق حاصلخیز ساحلیِ» آنرا رسماً به «دولت یهود» اختصاص میداد. درآنزمان فلسطینیان، مالکِ 94درصدِ «فلسطینِ تاریخی» بودند و 67درصد از جمعیت آنرا تشکیل میدادند.
«نکبت 1948» یا «پاکسازی قومی»
حتی قبل از پایان «قیمومت بریتانیا» در 14 می 1948، شبهنظامیان صهیونیست ازقبل عملیات نظامی را برای نابودی شهرها و روستاهای فلسطینی آغاز کرده بودند تا مرزهای «کشور صهیونیستی» را که قرار بود متولد شود، گسترش دهند. در آوریل سال 1948 بیش از 100 مرد، زن و کودک فلسطینی در روستای «دیر یاسین» (در حومه بیتالمقدس) کشته شدند. قتلعامهای بعدی که از سال 1947 تا 1949، بیش از 500 روستا و شهر فلسطینی ویران کردند، از اینروز آغاز شد که در خاطره فلسطینیان بهعنوان «نکبت» (فاجعه) از آن یاد میشود. تخمین زده شده 15000 فلسطینی، در این دهها قتلعام کشته شدند. «جنبش صهیونیستی» 78درصد «فلسطینِ تاریخی» را تصرف کرد. 22درصد باقیمانده نیز به «کرانه باختری اشغالی» و «نوار غزه» کنونی تقسیم شد. طبق آمار؛ درپیِ کشتارها، 750000 فلسطینی مجبور به ترک خانههای خود شدند. امروز فرزندان آنها بهعنوان «ششمیلیون پناهنده» در 58 اردوگاه محقر در سراسر «فلسطین» و در کشورهای همسایه (لبنان، سوریه، اردن و مصر) زندگی میکنند. سرانجام در 15 می 1948 «رژیم جعلی اسرائیل» تأسیس خود را اعلام کرد. روز بعد، اولین جنگ اعراب و این رژیم آغاز شد؛ که در ژانویه 1949 پس از آتشبس بین «اسرائیل» و «مصر، لبنان، اردن و سوریه» پایان یافت. در دسامبر 1948، مجمع عمومی سازمان ملل «قطعنامه 194» را تصویب کرد که خواستارِ «حق بازگشت برای آوارگان فلسطینی» است.
از اِشغال نظامی تا تشکیلِ «فتح»
حداقل 150000 فلسطینی در جغرافیای پس از قتلعامها باقی ماندند و تقریباً 20سال در یک «اِشغال نظامی» تحتکنترل شدید زندگی کردند؛ تااینکه درنهایت به آنها شهروندی «اسرائیل» اعطا شد! «مصر» نیز «نوار غزه» را تصرف؛ و در سال 1950، «اردن» حکومت اداری خود بر «کرانه باختری» آغاز کرد. در سال 1964، «سازمان آزادیبخش فلسطین» (ساف) تشکیل؛ و یکسالبعد، حزب سیاسی «فتح» تأسیس شد.
«جنگ ششروزه» و سرطان شهرکسازی
«اسرائیل» در 5 ژوئن 1967 بقیه «فلسطین تاریخی»: «نوار غزه»، «کرانه باختری»، «بیتالمقدس شرقی»، «بلندیهای جولان» (سوریه) و «شبهجزیره سینا» (مصر) را درطول «جنگ ششروزه» علیه ائتلاف ارتشهای عربی، اشغال کرد. برای برخی از فلسطینیها، اینامر منجر به جابجاییِ اجباریِ دوم یا «روز نکسه» شد که در عربی یعنی «پسرفت». در دسامبر 1967، «جبهه مردمی برای آزادی فلسطین» (PFLP) تشکیل شد. در دهه بعد، وقوع حملات و هواپیماربایی توسط گروههای چپ، توجه جهان را به وضعیت اسفناک فلسطینیان جلب کرد. شهرکسازی در «کرانه باختری اشغالی» و «نوار غزه» آغاز شد. یک سیستم دوسطحی با شهرکنشینان یهودی ایجاد شد که تمام حقوق و امتیازات «شهروندی اسرائیل» را دراختیار داشتند؛ درحالیکه فلسطینیها مجبور بودند تحتاشغال نظامی زندگی کنند که کاملاً تبعیضآمیز بود و هرگونه بیان سیاسی یا مدنی را «ممنوع» میکرد.
انتفاضه اول؛ 1987-1993
اولین «انتفاضه» در دسامبر 1987 پس از کشتهشدن چهار فلسطینی دراثر برخورد کامیون اسرائیلی با دو وَن حاملِ کارگران فلسطینی در «نوار غزه»، آغاز شد. تظاهرات بهسرعت در «کرانه باختری» گسترش یافت و جوانان فلسطینی بهسمت تانکها و سربازان ارتش «اسرائیل» سنگ پرتاب کردند. همچنین منجر به تأسیس جنبش «حماس» شد؛ شاخهای از «اخوانالمسلمین» که درگیر «مقاومت مسلحانه علیه اشغالگری اسرائیل» بود. پاسخ سنگین صهیونیستها با سیاستِ «استخوانهایشان را بشکن» که توسط «اسحاق رابین» (وزیر دفاع وقت رژیم) حمایت میشد، برنامهریزی شد؛ شامل اعدامهای بدون محاکمه، تعطیلی دانشگاهها، اخراج فعالان و تخریب خانهها. «انتفاضه» عمدتاً توسط جوانان انجام؛ و توسط رهبری متحد ملی قیام، ائتلافی از جناحهای سیاسی فلسطینی که متعهد به پایاندادن به «اشغالگری اسرائیل» و ایجاد «استقلال فلسطین» بودند، هدایت شد. در 1988 «اتحادیه عرب» اعلام کرد که «ساف» را بهعنوان «تنها» نماینده فلسطینیان بهرسمیت میشناسد. «انتفاضه» با «بسیج مردمی، اعتراضات تودهای، نافرمانی مدنی و اعتصابات سازمانیافته» مشخص میشد. طبق گزارش «سازمان حقوق بشر اسرائیل» (B’Tselem)؛ 1070 فلسطینی درخلالِ «انتفاضه» توسط نیروهای اسرائیلی کشته شدند که 237نفر از آنها «کودک» بودند. بیش از 175000 فلسطینی نیز دستگیر شدند. «انتفاضه» همچنین جامعه بینالمللی را برآنداشت تا بهدنبال راهحلی برای درگیری باشد.
«پیمان اُسلو» و «تشکیلات خودگردان فلسطین»
«انتفاضه» با امضای «پیمان اُسلو» در سال 1993 و ایجاد «حکومت خودگردان فلسطین» (PNA) پایان یافت؛ یعنی تشکیلِ یک دولت موقت با خودمختاریِ محدود در «کرانه باختری اشغالی» و «نوار غزه». «ساف» رژیم «اسراییل» را براساس راهحل دو دولتی بهرسمیت شناخت و بهطور مؤثر توافقنامههایی را امضا کرد که کنترل 60درصد از «کرانه باختری» و بسیاری از منابع آبی و زمینی این سرزمین را به «اسرائیل» میداد! «تشکیلات خودگردان» قرار بود راه را برای «اولین دولت منتخب فلسطین» که یک «کشور مستقل» در «کرانه باختری» و «نوار غزه» بهپایتختی «بیتالمقدس شرقی» را اداره کند، باز کُنَد؛ اما ابداً چنین نشد. منتقدان «تشکیلات خودگردان»، آنرا «پیمانکار فرعی فاسد» برای اشغالگریِ «اسرائیل» میدانند که با ارتش رژیم، در سرکوب مخالفان و فعالیتهای سیاسی علیه «اسرائیل» همکاری نزدیک دارد. در سال 1995، «اسرائیل» یک حصار الکترونیکی و یک دیوار بتنی در اطراف «نوار غزه» ساخت و تعاملات بین مناطق تقسیمشده فلسطینی را «قطع» کرد.
انتفاضه دوم
«انتفاضه دوم» در 28 سپتامبر 2000 آغاز شد؛ وقتی «آریل شارون» (رهبر مخالفان لیکود)، با هزاران نیروی امنیتی مستقر در شهر قدیمی «اورشلیم» و اطرافش، بازدیدی تحریکآمیز از «مسجدالاقصی» انجام داد. درگیری بین معترضان فلسطینی و نیروهای اسرائیلی طی دوروز منجر به کشتهشدن پنج فلسطینی و زخمیشدن 200نفر شد. این حادثه، باعث قیام مسلحانه گسترده شد. طیِ «انتفاضه»، «اسرائیل» صدمات بیسابقهای به اقتصاد و زیرساختهای «فلسطین» وارد کرد. «اسرائیل» مناطق تحتحکومت خودگردان را دوباره اِشغال؛ و ساخت دیوار جدایی را آغاز کرد که همراه با شهرکسازیِ بیرویه، «معیشت» و «جوامعِ» فلسطینی را ویران کرد. شهرکسازیها براساس قوانین بینالمللی غیرقانونیست؛ اما درطولسالها، صدهاهزار شهرکنشین یهودی به مستعمرات بناشده در اراضیِ مسروقه «فلسطین» نقلمکان کردهاند. فضا برای فلسطینیان درحالکوچکشدن است؛ چراکه جادهها و زیرساختها بهنفعِ شهرکنشینان، «کرانه باختری اشغالی» را تکهتکه میکند و شهرها و شهرهای فلسطینی را به «بانتوستان» (منطقهای که طبق سیاست آپارتاید برای ساکنان سیاهپوست آفریقای جنوبی و جنوبغربی درنظر گرفته شده بود؛ و همین سیاست را صهیونیستها در قبالِ فلسطینیان درپیش گرفتهاند) تبدیل میکند؛ یعنی خلق مناطق ایزوله! در زمان امضای «پیمان اُسلو»، کمی بیش از 110هزار شهرکنشین یهودی در «کرانه باختری»؛ ازجمله «بیتالمقدس شرقی» زندگی میکردند؛ امروزه، اینرقم به بیش از 700هزارنفر رسیده که در بیش از 100هزارهکتار از زمینهای مصادرهشده از فلسطینیان زندگی میکنند.
تقسیم «فلسطین» و محاصره «غزه»
«یاسر عرفات»؛ رهبر «ساف» در سال 2004 درگذشت و یکسالبعدش، «انتفاضه دوم» پایان یافت؛ شهرکهای اسرائیلی در «نوار غزه» برچیده شدند و سربازان اسرائیلی و 9000 شهرکنشین، منطقه را ترک کردند. یکسالبعد، فلسطینیها برای اولینبار در یک «انتخابات عمومی» رأی دادند. «حماس» اکثریت را بهدست آورد؛ بااینحال، جنگ داخلیِ «فتح» و «حماس» آغاز شد که ماهها طول کشید و منجر به کشتهشدن صدهانفر شد. «حماس» سرانجام «فتح» را از «نوار غزه» بیرون کرد؛ و «فتح» (حزب اصلی تشکیلات خودگردان فلسطین)، کنترل بخشهایی از «کرانه باختری» را از سر گرفت. در ژوئن 2007، «اسرائیل» با متهمکردن «حماس» به «تروریسم»، عملاً «نوار غزه» را محاصره زمینی، هوایی و دریایی کرد.
جنگ در «نوار غزه»
«اسرائیل» چهار حمله نظامی طولانیمدت به «غزه» انجام داده است: در سالهای 2008، 2012، 2014 و 2021. هزاران فلسطینی؛ ازجمله بسیاری از کودکان کشته شدهاند و دههاهزار خانه، مدرسه و ساختمان اداری ویران شدهاند. بازسازی تقریباً «غیرممکن» بوده است؛ زیرا محاصره، مانع از رسیدن مصالح ساختمانی مانند فولاد و سیمان به «غزه» میشود. حمله سال 2008 نیز شامل استفاده از تسلیحات ممنوعه بینالمللی مانند «گاز فُسفر» بود. در سال 2014، طی 50روز، «اسرائیل» بیش از 2100 فلسطینی؛ ازجمله 1462 غیرنظامی و حدود 500 کودک را شهید کرد. در جریان این حمله که اسرائیلیها «عملیات تیغه حفاظتی» نامیدند، حدود 11هزار فلسطینی زخمی، 20هزار خانه ویران و نیممیلیوننفر آواره شدند.