محققان SIPRI هشدار دادند!

افزایش ذخایر کلاهک‌ هسته‌ای در جهان

درحالی‌که تصور نمی‌شود قدرت‌های هسته‌ای مانند «ایالات‌متحده» و «فرانسه»، زرادخانه خود را از ژانویه 2022 تا ژانویه سال 2023 افزایش داده باشند؛ اما افزایش کُلی در تعداد کلاهک‌های هسته‌ای ذخیره‌شده دراین‌دوره، در سطح جهانی وجود داشته است. عمدتاً «چین»؛ و حتی «روسیه»، «کره شمالی»، «پاکستان» و «هند» بانیانِ این‌امر بوده‌اند و تعداد سلاح‌های دراختیارشان (ذخیره‌شده یا مستقر‌شده) را مجموعاً 86‌مورد افزایش داده‌اند. طبق این داده‌نما؛ روندی‌که از سال 2018 آغاز شد و دوره طولانیِ‌ عقب‌نشینیِ‌ جهانی از افزایش کلاهک‌های هسته‌ای را درپی داشت (اوج‌گیریِ تهدید به اواخر دهه 80 بازمی‌گردد؛ وقتی بیش از 64000 انبار در سراسر جهان بود)، انگار باید ‌پایان‌یافته تلقی کرد. در گزارش SIPRI (انستیتو بین‌المللی پژوهش‌های صلح استکهلم) دراین‌باره آمده است: «به‌نظر می‌رسد کاهش جهانیِ کلاهک‌های عملیاتی، متوقف شده؛ و تعداد آن‌ها دوباره درحال‌افزایش است. هم‌زمان آمریکا و روسیه برنامه‌هایی گسترده و پرهزینه را به‌جهتِ جایگزینی و نوسازیِ کلاهک‌های هسته‌ای و موشک‌های خود؛ نیز روش‌های حمل هواپیمایی و زیردریایی و تأسیسات تولید سلاح‌های مربوطه را در دستورکار قرار داده‌اند». داده‌نمای حاضر، نشان می‌دهد که در سال 2021 شاهد افزایش مواردی دراین‌زمینه بوده‌ایم که حال در سال 2023، این‌تعداد به 136مورد رسیده است.

 

نقش انرژی هسته‌ای در حوزه بازدارندگی
20 فروردین‌ماه در تقویم جمهوری اسلامی ایران، «روز ملی فناوری هسته‌ای» نام گرفته است. از 20 فروردین‌ماه سال 85 و اعلام دستاوردهای هسته‌ای قابل‌توجه درآن‌روز، این نام به تقویم رسمی اضافه شد و هرساله، مراسم جشنی دراین‌روز برگزار و دستاوردهای هسته‌ای جدید رونمایی می‌شود. کاربرد انرژی هسته‌ای در ایران اگرچه تنها به‌خاطر دریافت انرژی، تأمین برق و تولید دارو و زمینه‌های تجاری و اقتصادی استفاده می‌شود؛ اما یک بعد دیگرش که چشم‌پوشیدنی‌ نیست، ابزار قدرت شدن آن در افزایش توان بازدارندگی‌ست. اگر نگاهی به تاریخ روابط بین‌الملل تا قبل از جنگ جهانی بیندازیم، عمده مطالب آن مطالعه جنگ‌هایی بود که بر سر افزایش قدرت صورت می‌گرفت و دولت‌ها درراستای افزایش قدرت خود؛ چنانچه در بررسی هزینه-فایده حمله نظامی، فایده بیشتری احساس می‌کردند، جنگ را مُجاز می‌شمردند. بعد از جنگ جهانی اول در 1919 که ویرانگر و گسترده در ابعادی وسیع بود، تسلط اندیشه‌های صلح‌خواه بر جلوگیری از وقوع جنگ برای ایجاد «صلح پایدار» بود؛ تشکیل سازمان جامعه ملل برای جلوگیری از جنگ بود؛ اما به‌فاصله 20‌سال، جنگ جهانی دوم به‌وقوع می‌پیوندد که بین شش تا هفت‌میلیون کشته داشت و ابعاد آن فراتر از جنگ اول بین‌الملل بود. سال پایانی جنگ جهانی دوم در 1945، «بمب اتم» کالایی بود که به بازار آلات نظامی اضافه شد و نشان داد: می‌تواند کل زیست‌بوم بشر را تغییر دهد و آن‌قدر ضرر دارد که اگر دو بازیگر هسته‌ای وارد جنگ شوند، طرفینِ جنگ و تمام محیط پیرامونی خود را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند. درحقیقت، حادثه هیروشیما و ناگاساکی در پایان جنگ جهانی دوم نشان داد: با منطق هزینه-فایده که کشورها سودوزیان جنگ را می‌سنجند، دو قدرت هسته‌ای بعید است رویاروی هم قرار بگیرند؛ زیرا منطق باخت-باخت در‌میان است و این نبرد، برنده‌ای نخواهد داشت؛ به‌همین‌دلیل در دوران جنگ سرد، آمریکا و شوروی از رویارویی مستقیم پرهیز می‌کردند یا اخیراً، ناتو در عرصه اوکراین از رویارویی مستقیم با روسیه پرهیز و حتی از اعلام «منطقه پروازممنوع» بر آسمان این‌کشور خودداری می‌‌کند. با ظهور سلاح هسته‌ای از زمان جنگ جهانی دوم، بین هیچ دو کشور هسته‌ای جنگ صورت نگرفته؛ هرچند در عرصه‌های منطقه‌ای و موشکی و تجاری رقابت‌های خود را دارند و از بعد فروپاشی شوروی، الگوی بازدارندگی هسته‌ای همچنان پابرجاست. برای‌آنکه «اهمیت موضوع برای ایران» را بفهمیم، باید به جنگ تحمیلی خودمان نگاهی کنیم: به‌محض شروع انقلاب اسلامی، ما با توطئه‌ها و جنگ‌های مختلفی روبه‌رو بودیم. بعد از انقلاب اسلامی، جنگ با عراق که بیشتر کشورها با آن همکاری می‌کردند، نشان داد که ما باید برای بقاء و امنیت خودمان بازدارندگی را در حوزه‌های مختلف افزایش دهیم. بعد از جنگ و روی‌کارآمدن دولت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، وی درصدد ارتباط با کشورهای اروپایی برمی‌آید و تلاش می‌کند گفتمان «تنش‌زدایی» را دنبال کند؛ گفتمانی که در دولت سید محمد خاتمی پررنگ‌تر شد و وی تلاش کرد ارتباط ایران با سایر کشورهای غربی را بیشتر کند؛ اما درهمان‌زمان برخی کشورها سمت هسته‌ای‌شدن پیش رفتند. در اوایل دهه 1370 چین خود را به قدرت هسته‌ای تبدیل کرد؛ هسته‌ای‌شدن چین موجب شد تا آمریکا برای جلوگیری از اتحاد شوروی و چین، به‌سمت دوستی با چین برود. هند نیز به‌عنوان همسایه چین برای جلوگیری از هرگونه تهدید ازجانب همسایه شمالی خود به‌سمت هسته‌ای‌شدن رفت؛ به‌تبع‌آن پاکستان به‌عنوان دشمن هند، برای جلوگیری از خطر احتمالی، فوراً خود را به قدرت هسته‌ای تبدیل کرد. بعد از حادثه 11 سپتامبر در سال 2000 و در دوران تنش‌زدایی در سیاست خارجه و در سالی که ازطرف سازمان ملل به‌احترام سخنرانی آقای خاتمی در مجمع عمومی این سازمان «سال گفت‌وگوی تمدن‌ها» نام گرفته بود، 11 سپتامبر بهانه‌ای شد تا آمریکا به دو کشور در همسایگی ایران حمله کند. جورج بوش (رئیس‌جمهوری جمهوری‌خواه ایالات‌متحده) در 9 بهمن 1380 در سخنرانی کنگره، «ایران، کره‌شمالی و عراق» را «محور شرارت» و خطری برای صلح بین‌الملل معرفی می‌کند و حمله آمریکا به عراق 14‌ماه بعد از این سخنرانی، در 2003 اتفاق می‌افتد. تهدیدات حمله آمریکا به ایران درآن‌زمان جدی می‌شود و منطق تنش‌زدایی و تلاش‌های سیاست خارجه تاحدزیادی رنگ می‌بازد و مانند زمان جنگ به ما نشان داد: باید بازدارندگی را جدی گرفت. جمهوری اسلامی با افزایش قدرت موشکی و نفوذ منطقه‌ای و همراهی متحدان بازدارندگی را بالا برد؛ اما همان‌دوران بازدارندگی هسته‌ای اهمیت فوق‌العاده‌ای یافت و موقعیت جغرافیایی ایران به ما تحمیل می‌کرد صنعت هسته‌ای را جدی بگیریم. سیاست کلان و قطعی جمهوری اسلامی «نساختنِ بمب هسته‌ا‌ی» ا‌ست و تاکنون هم این‌را اثبات کرده است؛ اما همین‌میزان استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای نیز در قدرت بازدارندگی نقش مهمی دارد و اهمیت آن دراین‌است‌که غیر از اصالتش، در مواردی هم به‌عنوان «بازدارنده دشمن برای ورود به حوزه‌های دیگر» محسوب می‌شود تا در سایر حوزه‌های بازدارندگی مانند موشکی و منطقه‌ای وارد نشویم؛ این نشان می‌دهد: انرژی هسته‌ای علاوه‌بر مصارف در تأمین برق یا دارو؛ در حوزه بازدارندگی اثر دارد و کالای گران‌بهایی‌ست و ارتباط مستقیم با «امنیت» ما دارد. به‌تعبیر علی‌اکبر صالحی؛ رئیس سابق سازمان انرژی هسته‌ای، بهترین نوع چالش ایران و آمریکا چالش هسته‌ای بود چون یک سابقه فنی دارد: «در امور فنی علمی دودوتاچهارتاست اما در امور دیگر می‌تواند دودوتا هر عددی باشد. وقتی مسئله از نوع فنی‌ست، راه‌حلی برایش پیدا می‌شود؛ اما اگر قرار شود چالش از نوع سیاسی یا دموکراسی و حقوق‌بشر داشته باشیم چطور می‌خواهیم حلش کنیم؟» ازسویی، ما در منطقه‌ای عادی نیستیم و رقیبی داریم که ابرقدرت است و احساس بقاء و امنیت دراین‌منطقه به ما چیزهایی را تحمیل می‌کند؛ مثلاً اسرائیل بمب هسته‌ای دارد، عربستان بیش از 110‌میلیاردریال سلاح و تسلیحات می‌خرد، ترکیه عضو ناتو است، گروه‌های تکفیری فعال‌اند، آمریکا در کشورهای مختلف پیرامون ایران پایگاه نظامی دارد و در منطقه حساس غرب آسیا، الگوی رقابت ما بحث هسته‌ای‌ست. اهمیت توان هسته‌ای در برجام نیز خود را به‌خوبی نشان داد: در بند اول برجام نوشته بود که جمهوری اسلامی از داشتن هرگونه ادوات هسته‌ای محروم می‌شود. این بند نشان می‌دهد: برجام یک توافق‌نامه امنیتی و کنترل تسلیحات و به‌قول اوباما؛ پایه‌ای برای توافقات بعدی بود و بعد از روی‌کارآمدن ترامپ، 12 شرط برای ایران برشمردند و خلع‌سلاح هسته‌ای و مذاکره بر سر موشک و قدرت منطقه‌ای را عنوان کردند. با روی‌کارآمدن بایدن، آمریکا ‌دنبال این ‌بود به‌محض احیای برجام، مذاکرات بر سر موشکی و هسته‌ای را آغاز کند که ایران با محدودکردن دسترسی‌های آژانس تلاش کرد تا مذاکرات درراستای برجام باشد. خلاف باور عده‌ای در داخل کشور که انرژی هسته‌ای را بیهوده و پرهزینه می‌دانند؛ اگر انرژی هسته‌ای درطول‌این‌سال‌ها کامل داده می‌شد، قطعاً برای رفع تحریم‌ها مجبور بودیم در شرایط تهدیدآمیز منطقه ازنظر موشکی و پهپادی خودمان را خلع‌سلاح کنیم. در سال‌های اخیر، باتوجه‌به افزایش بازدارندگی ما در حوزه موشکی، پهپادی و منطقه‌ای و خروج نیروهای آمریکا از منطقه و نظم جدید جهانی که دارد شکل می‌گیرد، نشان می‌دهد: نیازمند ایجاد «بازدارندگی از نوع ساخت بمب هسته‌ای» مانند برخی‌ از جوامع که به‌این‌سمت حرکت کردند، نیستیم؛ اما باید دانست: این بازدارندگی مرهونِ داشتن صنعت هسته‌ای بود که با مذاکره بر سر آن، از ورود به حوزه موشکی و منطقه‌ای جلوگیری شد و کالای گران‌بهایی به‌نام هسته‌ای داشتیم که چانه‌زنی بر سر آن شکل گرفت و ابزاری بود که مانع از کنترل تسلیحات ایران می‌شد. تسنیم

 

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه