مادر

«مادر» یکى از بهترین نمونه‌هاى ادبیات کارگرى و راه‌و‌رسم مبارزه است که دیگر به اثرى کلاسیک بدل شده است. این کتاب در‌مورد روایت عشق یک مادر به فرزندش است و بازگو‌کننده تلاش مادری برای رسیدن به خوشبختی برای خود٬ فرزند و مردمش. «نیلوونا (مادر)»،‌ زنی‌ست که خواندن و نوشتن نمی‌داند، از شوهرش کتک می‌خورد؛ هم همسر یک کارگر است و هم مادر یک کارگر دیگر؛ که آن‌ها خود، قربانیان هیولای آهنینی به‌نام کارخانه هستند. می‌خوارگی‌های تمام‌نشدنی‌ پس‌از‌آنکه منجر به کتک‌زدن زن‌ها و بچه‌ها می‌شود، تنها دل‌خوشی و تفریح چنین انسان‌هایی‌ست که زندگی نابسامان و ابلهانه‌ای را دنبال خود می‌کشند و سرانجام به مرگی زودرس می‌میرند. «ولاسف» (شوهر نیلوونا) نیز از این‌دسته است؛ شخصی که تلاشی برای گریز از سرنوشت نمی‌کند. وقتی به شخصیت‌های قهرمان در دنیای ادبیات اشاره می‌کنیم، از چه سخن می‌گوییم؟ آیا منظور، مردان قوی‌هیکلی هستند که با قدرتی حیرت‌آور، حتی سنگین‌ترین اشیاء را هم روی دست بلند می‌کنند؟ آیا درباره‌ زنانی فریبا صحبت می‌کنیم که با زیبایی یا سحر خویش، همه را تحت‌سلطه‌شان درمی‌آورند؟ آیا شوالیه‌ها و جنگجوها تنها پهلوانان داستانی هستند؟ «گورکی» در «مادر» (Mother) به تمام این سؤالات پاسخ منفی می‌دهد. نویسنده‌ شهیر روسی، تعریفی منحصربه‌فرد از قهرمان دارد. کسی‌که نامش در حوزه ادبیات داستانی جهان جاودانه است، رمانی سراسر مبارزه درباره‌ جوانانی نوشته که زندگی‌شان را بی‌هیچ تردید در راه عدالت فدا می‌کنند. آن‌ها به‌امید سقوط ظلم می‌پویند و می‌خروشند، از آرزوهای خود می‌گذرند و هرچه دارند را با دیگری شریک می‌شوند. تکه‌نانی برای خوراک و جرعه‌ای آب برای آشامیدنشان بس! چون شیره‌ حیات را نه خوشی‌های گذرا؛ بلکه حقیقتی می‌دانند که صاحبان قدرت برای پنهان‌کردنشان می‌کوشند. رمان «مادر» درباره کارگران و فرزندانشان است که برای انباشته‌شدن جیب‌های اربابان از شأن انسانی‌شان سقوط می‌کنند و به ابزاری برای چرخاندن کارخانه‌ها تبدیل می‌شوند. این مردان و زنان، مبارزانی ستودنی‌اند و با‌این‌وجود اما هیچ‌یک قهرمان نیستند.

 

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه