با نگاهی به زندگی استفن هاوکینگ؛ نابغه فیزیک

غیر ممکن، غیر‌ممکن است

مصطفی رفعت

آلبرت آینشتاین، الکساندر گراهام‌بل، توماس ادیسون، فرانسیسکو گویا، هلن کلر و لودویگ فن بتهوون؛ کدام‌یک‌‌ازاین‌افراد را می‌شناسید؟ حتماً می‌دانید که در چه زمینه‌ای به‌شهرت رسیده‌‌اند و ماندگار شده‌اند؛ اما احتمالا نمی‌دانید که موفقیت خود را به‌رغم دچاربودن به نوعی از اختلال به‌دست آورده‌اند. بله؛ آن‌ها همگی «کم‌توان» بودند. مجموعه آموزشی HCDG با انتشار این‌مطلب؛ نوشته است: «به‌نظر شعار می‌آید؛ اما شعار نیست اینکه کم‌توان‌بودن، ناتوان‌بودن نیست!» جهان اندیشه و علم، یکی‌ از اسطوره‌هایش را از دست داد؛ چهره‌ای که به‌زعمِ میشیو کاکو؛ استاد فیزیک نظری دانشگاه نیویورک در مصاحبه با نشریه The New York Times به‌تاریخ ١٤ مارس ٢٠١٨؛ تنها نمونه بعد از آینشتاین در حیطه علم بود که مردم عادی هم جذب نبوغش شدند؛ گرچه به‌سختی می‌توانستند یافته‌هایش را درک کنند و سر از ماهیت تحقیقاتش دربیاورند ... از استفن هاوکینگ می‌گوییم که در ٧٦سالگی، بدرودِ‌حیات گفت. آنچه شاید برای عموم قابلِ‌توجه بوده، نه زمینه فعالیت هاوکینگ؛ بلکه شرایط جسمانی‌اش بود که نتوانست این‌مردِ بزرگ را متوقف کند. استفن، متولد دوران جنگ جهانی دوم است. والدینش نگران بودند مبادا نخستین‌فرزندشان هنوز طعم زندگی را نچشیده؛ طعمه مرگ شود و برای فرار از این ‌خطر، به آکسفورد نقلِ‌مکان کردند؛ اما تقدیر، بازی‌های دیگری در آستین داشت. پسر نابغه هاوکینزها که از سایه شوم جنگ، جان‌به‌در برده بود، درست در روزهای شکوفایی در سال آخر آکسفورد یک‌روز که بند کفش‌هایش را نبسته بود، از پله‌های دانشگاه سقوط می‌کند و درپی تکرار این ماجرا مشخص می‌شود که یک ضرب‌دیدگی مغزی، او را دچار عارضه «اسکلروز جانبی آمیوتروفیک» کرده است؛ بیماری تخریب‌کننده انتقال‌دهنده‌های عصبی و پیش‌رونده‌ بدون بازگشت در دستگاه عصبی مرکزی که باعنوان ALS نیز شناخته می‌شود. اگر خاطرتان باشد چندسال‌پیش، چالشی تحتِ‌عنوان «سطل یخ» به‌سرعت در فضای مجازی موردِتوجه قرار گرفت که ستارگان سینما و ورزش جهان نیز به ‌آن پرداختند. آن‌چالش درواقع، به‌خاطر بیماران مبتلا به ALS راه‌ افتاد؛ اما شاید تنها کسی‌که به‌رغم این ‌عارضه، نیازی به حمایت‌های بیرونی ندید و خودش به خودش کمک کرد، هاوکینز بود. گزارش ١٤ مارچ ٢٠١٨ رسانه BBC دقایقی بعداز‌انتشارِ خبر فوت این ‌نابغه نوشت: «آپریل سال ٢٠٠٧؛ درست چندروز پس‌از تولد ٦٥سالگی‌اش، هاوکینز دست به اقدامی زد که جسارت خاصی را می‌طلبید؛ او معلق‌ماندن در وضعیت جاذبه صفر را تجربه کرد که همان حالت بی‌وزنی فضانوردان در سفرهای خارج‌ از جو است. وقتی از او سؤال شد چرا دست ‌به ‌این‌کار زد؟ پاسخ داد: می‌خواستم نشان دهم که ما گاهی به‌لحاظ جسمی ناتوان می‌شویم؛ اما روح آدم که ناتوان نمی‌شود!» ماجرای مرگ و زندگی این‌ دانشمند فیزیک می‌تواند برای همه ما درسی بزرگ باشد؛ درسی که محدود به افراد کم‌توان نیست. گزارش به‌روزشده سازمان UNICEF در دوم اکتبر ٢٠١٧ حاکی‌ازآن‌است‌که تخمین زده‌اند بیش‌از ٩٣میلیون کودک دچار انواعی از کم‌توانی در جهان امروز زندگی می‌کنند. در این‌ گزارش می‌خوانیم: «آن‌ها همیشه بچه نمی‌مانند و بالاخره روزی یکی از آدم‌‌های دوروبرمان می‌شوند که اجتماع را شکل می‌دهند. آیا باید از حق زندگی محروم شوند؟ آیا این‌تعداد ذهن را می‌توان در تعریف توسعه جهان همواره روبه‌رشد، نادیده گرفت؟» اگر ٩٣ فکر خلاقی که می‌توانند آینده جهان را دگرگون کنند، در این ‌٩٣میلیون‌نفر باشند چه؟ اگر از دایره کودکان خارج شویم و جامعه بزرگ‌سال را درنظر بگیریم، بیش‌ از یک‌میلیاردنفر در جهان حال‌ِ‌حاضر دچار نوعی از کم‌توانی هستند و این‌یعنی ١٥درصد جمعیت کره خاکی! گزارش ٢٧ آپریل ٢٠١٧ مجموعه The Borgen Project با اعلام‌ این ‌داده، ادامه می‌دهد: «مسئله اینجاست که اگرچه عمده این‌افراد در کشورهای فقیر زندگی می‌کنند؛ اما آن‌هاکه در کشورهای توسعه‌یافته هم زندگی می‌کنند، چندان به‌لحاظ حضورهای اجتماعی و امکان پیشرفت، درمعرضِ‌حمایت نیستند؛ مثلاً ٩٠درصد افراد مبتلا به کم‌توان و ناتوان در بینایی؛ ساکن کشورهایی با درآمد پائین هستند، اما از ١٠درصد دیگری که در کشورهای غنی هستند، چندنفرشان توانسته‌اند به مدارج عالی در مشاغل یا جایگاه‌های اجتماعی خاص برسند؟» گزارش Sunrise Medical به‌تاریخ ٢٠ سپتامبر ٢٠١٧ با نام‌بردن از دنور، رم، برلین، لندن، دبی، سنگاپور و ملبورن به‌عنوان شهرهایی که بیشترین امکانات اجتماعی را برای آسایش کم‌توان‌ها فراهم کرده‌اند، می‌نویسد: «حضور معلولین در جامعه و حرکت در مسیر پیشرفت، به دو جنبه بیرونی و درونی بستگی دارد؛ قسمتی‌ازماجرا متأثر از خواست و اراده تغییر درونی‌ست؛ اما آیا خواست بدون حمایت بیرونی، راه به جایی می‌برد؟» این‌نگاه به‌لحاظ منطقی، کاملاً درست و بجاست؛ اما نمی‌توان عزم درونی افراد را در بهبود شرایط خود نیز نادیده گرفت؛ مثلاً در عرصه ورزش و سینما ستاره‌هایی پرشمار بوده‌اند که به‌رغم ضعفی فیزیکی یا نقصی بدنی توانسته‌اند خود را به درجات بالا برسانند. چندنفر از هواداران تام کروز می‌دانند که او دچار ناتوانی در خواندن و درک مطلب است یا هالی بری از یک گوش ناشنواست یا بروس ویلیس لکنت‌زبان داشته؟ نمونه‌های متعددی از کم‌توان‌ها با شدتی بیش‌ازاین‌مثال‌ها هم بوده‌اند که ثابت می‌کند هیچ‌ عارضه‌ای نمی‌تواند مانع از پیروزی شود. دکتر کاتلین هاولی؛ استاد دانشگاه سنت اندروز در اسکاتلند و نویسنده کتاب Trust: A Very Short Introduction در مقاله‌ای منتشره به‌تاریخ ٢٢ سپتامبر ٢٠١٧ در نشریه Psychology Today نوشته است: «آیا با دیدن فردی‌که دچار نوعی معلولیت است، برایش احساس تاسف می‌کنید؟ بسیاری‌ازما چنین ‌حالتی داریم و البته اگر بروز ندهیم؛ اما در درون خود این‌ حس را تجربه خواهیم کرد. یادمان می‌رود که انسان‌ها هریک منحصربه‌فردند و این یگانه‌بودن در‌مورد افراد معلول یا دچار کم‌توانی نیز وجود دارد. کم‌توان‌ها هم می‌توانند مانند همه انسان‌ها بخواهند و حس کنند؛ اما این ‌واقعیت نادیده گرفته می‌شود و نه‌تنها جامعه، حقوق انسانی را از آن‌ها دریغ می‌دارد؛ بلکه خود آن‌ها هم گاه خودشان را محق نمی‌بینند و مشکلات متعددی از این نخواستن‌ها ریشه می‌گیرد. درواقع، گاهی افراد کم‌توان گاهی خودشان مانع خودشان هستند و این ‌تفکر، از هر مانع اجتماعی و ناعدالتی، اثرگذارتر است». مسئله‌ای‌ که شاید گاهی مانع از تحقق رؤیاها و جریان زندگی معمول در هر‌ فردی می‌شود، مقایسه و درکنارآن، باورهای افراطی‌ست. بی‌شک یک معلول جسمی از ناحیه دوپا، نمی‌تواند بالرین شود؛ اما آیا تنها زمینه موفقیت، بالرین‌شدن است؟ ازآن‌سو، این‌باور رایج که فردی معلول وقتی درزمینه‌ای موفق می‌شود؛ از او همچون «ابرقهرمان» یاد می‌شود، این‌نگاه را به آن‌ها و جامعه عمومی دیکته می‌کند که حتماً باید کاری درحداعلاء انجام داد؛ وگرنه انسانی بی‌مصرف هستیم! این‌مسئله باعث شده تا حقیقت مهمی پنهان بماند که همه نمی‌توانند قهرمانی شبیه هم باشند و مسیر موفقیت هرکسی، متفاوت از دیگری‌ست. دراین‌زمینه مقاله‌ای به‌تاریخ ١٥ سپتامبر ٢٠١٦ رسانه آگاهی‌رسان تحلیلی The Conversation آورده است: «کم‌توان‌ها نیز مانند همه ما هستند؛ بعضی‌های‌شان موفق می‌شوند و برخی نه؛ آن‌ها نمی‌خواهند الگوی موفقیت کسی باشند و چنین‌انتظاری از آن‌ها نابجاست. آدم‌ها با هر وضعیت فیزیکی، شکست می‌خورند و این‌ قهرمان‌پروری از معلولین، برای‌آنکه بگوییم انگار بال‌هایی آهنین دارند، می‌تواند باعث سرخوردگی عده بسیاری‌ازآن‌ها شود؛ زیرا واقعاً شرایط رشد و موفقیت برای همه به‌یک‌اندازه مهیا نیست و این، الزاماً ربطی به کم‌توان‌بودن یا نداشتن نقص در سلامتی، نیست». می‌توان گفت که نگاه درست چه ازسوی خود کم‌توان‌ها و چه ازسوی عموم به‌این‌ماجرا روندی مثبت‌تر را برای آن‌ها رقم خواهد زد. برای‌ِ‌نمونه، گزارش مجمع عمومی اقتصاد موسوم‌ به Weforum منتشره به‌تاریخ دوم دسامبر ٢٠١٦ دراین‌باره نوشت: «حدود ٤٠درصد مردم بریتانیا در نظرسنجی بااین‌سؤال که آیا ناتون‌ها و کم‌توان‌ها نسبت‌به افراد عادی، راندمان کاری کمتری دارند؟ پاسخ مثبت داده بودند و می‌گفتند کارآیی این‌افراد پائین‌تر است و نمی‌‌توانند همپای افراد بدون ‌نقص از‌نظر جسمی، در سطحی مطلوب به موفقیت برسند!» آیا خود این نگاه نابرابر نمی‌تواند میدان را از حضور استفن هاوکینگ‌ها خالی کند؟ بی‌شک همه دراین‌راه نابغه فیزیک نخواهند شد؛ اما جهان تنها به هاوکینگ‌ها نیاز ندارد؛ زندگی متعلق به همه و موفقیت و شادکامی سهم همه ماست. هاوکینگ گفته؛ «هوش یعنی توانایی سازگارشدن با تغییرات!» آیا برای پذیرش یک تغییر کوچک در نگرش‌تان آماده‌اید؟ 
 

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه