دانستنی‌هایی درباره انگیزش و هیجان

مدیریت خواستن‌ها و توانستن‌های‌مان

انگیزش درونی و بیرونی یا به شکل دقیق‌تر، انگیزاننده‌های درونی و انگیزاننده‌های بیرونی یکی از بحث‌های زیربنایی در ایجاد انگیزه و مدیریت آن هستند. مستقل از این‌که کدامیک از تئوری‌های انگیزش در مدیریت و روانشناسی را دنبال کنید، همواره با این مسئله مواجه خواهید شد که انگیزه می‌تواند منشاء درونی یا بیرونی داشته باشد. البته در نهایت طبقه‌بندی انگیزه‌ها به درونی و بیرونی، شبیه رابطه‌ی عقل و احساس است. به این معنا که ما انسان‌ها بوده‌ایم که برای درک بهتر رفتارها و مکانیزم‌های ذهنی خود، این مدل‌سازی را انجام داده‌ایم و این نوع تقسیم‌بندی‌ها، بیشتر شبیه تلاش برای شناخت فیل در اتاق تاریک است. اما به هر حال، تا این لحظه، این تقسیم دوگانه کمک بزرگی به شناخت بهتر انگیزه داشته و پیشنهاد ما این است که پس از پایان بحث هدف‌گذاری و قبل از ورود به جزئیات انگیزش، خوب است مطلب زیر را بخوانید:

اغلب هیجان‌ها ما را برانگیخته می‌‌کنند؛ اما هیجان و انگیزش همیشه دارای هم‌پوشی نیستند. یکی از عناصر اصلی در انگیزش نحوه احساس‌کردن ماست. هیجان‌های ما واکنش‌های غیر عینی در مقابل محیط همراه با پاسخ‌های عصبی و هورمونی هستند. انگیزش و هیجان یکی از موضوعات کلیدی و مهم روان‌شناسی‌ست و این اثر علاوه‌بر توصیف و تبیین نظریه‌های روان‌شناختی انگیزش و هیجان، مبانی و عوامل مؤثر بر انگیزش و هیجان را در منابع و متون دینی نیز مورد بحث قرار داده است. انگیزش؛‌ عبارت از نتیجه رابطه متقابل ( تعامل ) فرد با موقعیت یا وضعیتی که در آن قرار می‌گیرد، هنگام عمل مدیران برای افرادی که به‌نظر می‌رسد انگیزه ندارند، برچسپ تنبلی می‌زند؛ در‌صورتی‌که این تصور صحیح نیست، زیرا ممکن است نداشتن انگیزه فرد به شرایط و محیط بستگی داشته باشد؛ پس انگیزه را این گونه تعریف می‌کنیم؛ میل به کوشیدن فراوان در جهت تامین هدف‌های سازمان به گونه‌ای که این تلاش در جهت ارضای برخی از نیازهای فردی سوق داده شود. به‌عبارت ساده، انگیزه یك حالت بیرونی‌ست كه می‌توانیم ان را مشاهده كنیم و ارتباط تنگاتنگی به نیاز‌های ما دارد و مثلا» در نیاز به گرسنگی انگیزه ما غذا محسوب می‌شود؛ ولی این نیاز یك حالت درونی‌ست و اما نقش انگیزش در این میان چیست؟ انگیزش حالت انگیختگی‌ست  كه ما را به سمت هدف كه در مثال ما غذا می‌شود، پیش می‌برد. پس انگیزش نیروی حركت از نیاز به سمت انگیزه است. در بررسی مبحث انگیزش همیشه دو سوال همیشگی وجوددارد: 1. چه چیزی موجب رفتار می‌شود؟ به‌نظر شما چه عملی باعث می‌شود كه به سمت انجام‌دادن بعضی فعالیت‌ها پیش رویم و از انجام‌دادن بعضی از انها امتناع كنیم؟ 2.چرا شدت رفتار تغییر می‌كند؟ (ریو،1388).چرا در بعضی فعالیت‌ها هیجان زیادی داریم و تلاش می‌كنیم ولی در بعضی فعالیت‌ها فقط برای انجام وظیفه است و هیچ هیجانی نداریم منفعل هستیم؟ از این دو سوال این‌گونه بر‌می‌آید كه انگیزش پاسخ گوی هر دوی آنهاست در ادامه و مبحث‌های دیگر به این دو سوال پاسخ خواهیم داد. در تعریف دقیق انگیزش، نظریه انگیزش به ما كمك می‌كند. در این نظریه این‌گونه تعریف شده است كه انگیزش مربوط به فرایندهایی‌ست كه به رفتار انرژی و جهت می‌دهند. هنگامی كه شما فعالیتی را انجام می‌دهید؛ مثلا» مطالعه كتاب رمان، فرایند مطالعه كتاب یك فعالیت است؛ ولی چه چیزی باعث می‌شود شما از بین گزینه‌ها مختلف و كتاب‌های مختلف به سراغ كتاب رمان بروید؟چرا كتاب تاریخ و یا دانشگاهی نه؟ چرا شما از خواندن مدت زمان طولانی خسته نمی‌شوید و همچنان به خواندن ادامه می‌دهید؟ كمی فكر كنید؟ آیا تعریف بالا  از انگیزش می‌تواند رفتار شما را توجیه كند؟ انگیزش، مسائل مختلفی را در برمی‌‌گیرد. چندین نظام انگیزشی انسان‌ها را در تلاش مداوم برای رفع حالت‌های ناخوشایند می‌‌دیدند، نظیر»فروید» که انسان را در یک میدان نبرد دائمی با نیرو‌های جنسی و پرخاشگری می‌دید. در‌این‌حال چندین نظام انگیزشی، انسان‌ها را موجوداتی کنجکاو، هیجان‌خواه، با هدف و برنامه و تلاش‌گر در نظر می‌‌گیرد. با این حال آنها تا حدودی درست هستند و نه کاملا درست یا غلط. بنابراین انگیزش مسائل مختلفی را دربرمی‌ گیرد. انگیزش یک فرآیند است. انگیزش فرآیندی پویا‌ست و نه ایستا. خیلی از انگیزه‌‌ها (و نه همه آنها) از یک فرآیند چهار مرحله‌‌ای «پیش‌‌بینی، برانگیختگی، عمل ‌رفتاری و پیامد» پیروی می‌کنند. در مدت پیش‌بینی، فرد انتظار پیدایی انگیزه را دارد. ویژگی آن وجود یک حالت محرومیت و تمایل به هدف است. در مدت برانگیختگی، محرک درونی یا بیرونی انگیزه را تحریک کرده و به رفتار جهت می‌‌دهد. در مدت عمل رفتاری، فرد برای نزدیک‌شدن یا دور‌شدن از شی هدف انگیز، به رفتار هدف‌‌گرا می‌‌پردازد. در مدت پیامد، فرد پیامد‌های سیری یا اشباع انگیزه (فروکشی انگیختگی) را تجربه می‌‌کند. هنگامی‌ که رفتار توسط نیرو‌ها‌ی درونی (نظیر خستگی، کنجکاوی و ...) برانگیخته شده باشد، خود‌گردان است. انگیزش خودگردان معمولا از گرایش‌‌ها، نیاز‌ها و واکنش‌های فردی به رفتار شخص ناشی می‌شود. در مقابل زمانی‌که رفتار توسط نیروهای بیرونی (نظیر پول یا جایزه و ...) برانگیخته می‌‌شود، به‌صورت محیطی‌ست. انگیزشی که توسط محیط کنترل می‌شود، از پیامد‌های مصنوعی و بیرونی رفتار ناشی می‌شود. انسان‌ها در هر لحظه معین چندین انگیزه را تجربه می‌‌کنند. اغلب یک انگیزه نسبتا نیرومند است، در‌حالی‌که سایر انگیزه‌ها در درجه دوم قرار دارند و نیرومندترین انگیزه بیشترین تاثیر را بر رفتار دارد. اگر چه انگیزه‌های نسبتا درجه دو فورا رفتار را تحت تاثیر قرار نمی‌دهند، ولی ما مجموعه‌‌ای از این انگیزه‌‌ها را که در نهایت می‌ توانند درجه یک شوند (وارد جریان تاثیرگذاری بر رفتار شوند)، در سر می‌پرورانیم. انگیزه‌‌های انسان می‌‌توانند آشکار و یا نه چندان آشکار، توجیه‌شده یا توجیه‌نشده و هوشیار یا ناهوشیار(Unconscious) باشند. برای مثال تحقیقات نشان داده‌‌اند که مردم در روزهای آفتابی بیشتر لبخند می‌‌زنند، در ماه‌های تابستان بیشتر از ماه‌های دیگر مرتکب اعمال پرخاشگری می‌شوند و اگر بی‌‌پولی را به صورت غیر‌منتظره پیدا کنند، به احتمال بیشتری به یک غریبه کمک می‌کنند. هر یک از این موارد به دلیل انگیزه‌هایی هستند که فورا آشکار نخواهند شد. می‌توان اصول انگیزشی را در سه زمینه اصلی «آموزش و پرورش، درمان و زمینه‌های اجتماعی و شغلی» به‌کار برد. بهبود بخشیدن به آموزش و پرورش، سلامت روانی،هیجانی، افزایش قدرت تولید و رضایت شغلی و... اهداف جالبی هستند که مطالعه انگیزش با این هدف که «چگونه خود و دیگران را برای رسیدن به این اهداف برانگیزانیم؟» به ما بینش می‌‌دهد. برای جلوگیری از بی‌انگیزگی می‌توان راه‌های مختلفی را به‌کار برد از جمله مصاحبه: اگر هنگام ایجاد انگیزه در یکی از اعضای گروه با مشکل روبه‌رو شدید ابتدا سعی کنید که بفهمید که او متعلق به گروه است یا نه و گروه از او استفاده می‌کند یا نه سپس جلسه ای را برای مصاحبه با این فرد ترتیب دهید و هدفتان را کاملاً بیان کنید و با اشاره به نکات مثبت او ترس و نگرانی وی را از بین ببرید و از او بپرسید که از شرایط راضی هست یا نه و از نظر او چه مواردی نیاز به اصلاح و تغییر دارند، حتماً به قول‌هایی که در طول مصاحبه می‌دهید عمل کنید.
صحبت رودرو: معمولاً مصاحبه‌شونده در طول مصاحبه مطابق انتظار شما به سوال‌ها پاسخ نمی‌دهد، به دقت به حرف‌های او گوش دهید و سعی کنید با هم یک راه حل مناسب را پیدا کنید، برای هر‌گونه سوء‌تفاهم اقدام کنید و هنگام خروج از اتاق به او یادآور شوید که هر زمان تمایل داشت مستقیماً نزد شما بیاید و مشکلاتش را در میان بگذارد.
حل مشکلات: مشکلات شخصی و مشکلات کاری هر دو از علل احتمالی بی‌انگیزه‌شدن افراد در محیط کار هستند. هرگز از مشکلات شخصی و عاطفی کارکنان خود ( حتی در صورت خوب بودن عملکردشان) غافل نشوید؛ چراکه به احتمال زیاد این قبیل مشکلات بر کار آنها اثر گذار خواهد بود، از آنان بخواهید مشکلات‌شان را با شما در میان بگذارند، ببینید راه حلی وجود دارد که مورد قبول آنها باشد یا خیر اگر راه حل پیدا نشد، از کسانی کمک بگیرید که بتوانند مشکل ایشان را حل کنند.
از سوی دیگر اغلب هیجان‌ها ما را برانگیخته می‌‌کنند اما هیجان و انگیزش همیشه دارای هم‌پوشی نیستند. یکی از عناصر اصلی در انگیزش نحوه احساس‌کردن ماست. هیجان‌های ما واکنش‌های غیر‌عینی در مقابل محیط هستند که همراه با پاسخ‌های عصبی و هورمونی هستند. هیجان‌ها را واکنش‌های انطباق نیز می‌دانند که روی نحوه فکر‌کردن ما اثر می‌‌گذارند و عموما تحت عنوان خوشایند تجربه می‌شوند. اغلب هیجان‌ها ما را برانگیخته می‌‌کنند؛ اما هیجان و انگیزش همیشه دارای هم‌پوشی نیستند. بسیاری از اوقات ممکن است ما در جهت خاصی برانگیخته شویم بدون این که هیجانی را احساس کنیم. از طرفی این دو به هم مربوطند. رفتار ما نسبت به کسی که به او اعتماد داریم و نسبت به کسی که از او می ‌ترسیم متفاوت است و در مقابل رویداد ها وقتی سرحال و خوشحال هستیم و هنگامی که احساس غمگینی یا عصبانیت می‌‌کنیم به‌طور متفاوت پاسخ می‌‌دهیم. به عبارت دیگر حالات هیجانی اغلب رفتار ما را برانگیخته می‌‌کنند. انگیزش و هیجان اغلب به‌اندازه‌ای به هم بستگی دارند که تمییز بین آنها مشکل است. ما اغلب به کارهایی دست می‌‌زنیم که سبب به‌وجود آمدن احساس خوشایند در ما می‌‌شوند و از انجام اموری اجتناب می‌‌ورزیم که سبب به‌وجود آمدن احساس ناخوشایند در ما می‌شوند؛ اما گاهی اوقات هم به کارهایی دست می‌زنیم حتی اگر بدانیم نتیجه آن عدم نشاط است و از انجام کارهایی اجتناب می‌‌کنیم حتی اگر موجب شادی و خوشحالی ما شوند. پژوهشگران با متمرکز ساختن توجه خود روی واکنش‌های افراد در مقابل فشار روانی و اختلال عاطفی افسردگی به‌دنبال تبینی برای چنین تناقضاتی می‌‌گردند. اگر شما با این قبیل مسائل برخورد کرده باشید که چرا بعضی افراد برای نجات بیگانگان زندگی خود را به خطر می ‌اندازند؟ چرا برخی با پرخوری خود را به کام فربهی می‌ کشانند یا در اثر کم خوردن و به خود گرسنگی دادن جان خود را از دست می‌ دهند؟ چرا برخی گرفتار هیجان شدید حسادت می‌ شوند و چگونه این هیجان شدید و رفتارهای آن ها را تحت تاثیر قرار می‌ دهد؟ چرا برخی افراد کسانی را رنج می‌ دهند که هیچ گونه آسیبی به آن ها رسانده‌اند؟ چرا برخی معتاد به مواد مخدر و گروهی معتاد به الکل می‌ گردند؟ چرا عده‌‌ای در صدد بر می‌‌آیند از قله‌های سخت و صعب العبور صعود کنند؟ و چرا برخی رهسپار سرزمین های غیر مکشوف می‌ شوند؟ در این صورت شما با مسائلی که پژوهشگران انگیزش و هیجان برخورد می‌ کنند، مواجه هستید. انگیزش و هیجان هر دو تحت تاثیر سه نوع عامل هستند؛ عامل بیولوژیکی، عامل آموخته و عامل شناختی، مثلا علت غذا خوردن ما بوسیله ترکیبی از احساس های بدنی یا جسمانی گرسنگی که در نتیجه نیاز ما به غذاست تعیین می‌ شود(عامل بیولوژیکی) ترجیح دادن یک نوع غذا بر غذاهای دیگر(عامل آموخته) و اطلاعات ما درباره کیفیت و مغذّی بودن غذا مثلا استفاده از شیر به جای نوشیدنی دیگر(عامل شناختی) است. حالات هیجانی مانند ترس، خشم و برانگیختگی بوسیله علائم فیزیولوژیکی از قبیل تند‌شدن ضربان قلب و میزان تنفس، بالا رفتن فشار خون و سرخ شدن پوست مشخص می‌ شود، چنین تغییراتی ظاهرا به علت فعال شدن یا برانگیختگی قسمت های معینی در مغز و تولید هورمون های گوناگون در بدن بوجود می‌ آید. هیجان ها هم چنیبن دارای جنبه‌ های آموخته و شناختی هستند که مربوط به تفاوت در نحوه‌ های مختلفی است که افراد به یک نوع تجربه واکنش نشان می‌ دهند. مثلا در حالی که یک نفر وقتی روی آب بر یک قایق سوار است، از ترس می ‌لرزد، دیگری از تصور عمق آب، دچار وحشت می‌ شود. گاهی اوقات پاسخ ما نسبت به احساس مان غیر منطقی است(مانند جیغ زدن، گریستن، خندیدن یا فرار کردن،میگنا دات آی آر) و گاهی پاسخ به طریقی که آموخته‌ ایم مناسب است (مانند بالا رفتن از یک درخت برای نجات یافتن از یک خرس و شمردن از یک تا ده برای جلوگیری از طغیان ناشی از خشم)، گاهی اوقات نیز ما به احساس های مبهمی که فکر می‌‌کنیم مربوط به موقعیت خاصی باشند، عنوان هیجان می‌ دهیم. بطور کلی ترکیب واکنش های بیولوژیکی، آموخته شده و شناختی هم روی نحوه احساسات و هیجانات ما و هم روی انگیزش ما روی عمل تاثیر می‌‌گذارد. انگیزش را فرآیندی می‌دانند که به رفتار جهت و نیرو می‌‌بخشد. در طی این فرآیند نیرودهی به رفتار، تغییراتی فیزیولوژیایی اتفاق می‌افتد که قابل بررسی هستند. برخی از نظریه پردازان که به علل زیستی انواع انگیزه‌‌ها توجه دارند بررسی فرآیند‌های فیزیولوژیک را در ایجاد انگیزش مهم می‌ دانند. برخی از آنها از نیازهای زیستی صحبت می‌‌کنند که سبب ایجاد انگیزش می‌ شوند. بر این اساس پژوهش‌هایی که در روانشناسی فیزیولوژیک صورت گرفته، مراکز و مکانیزم‌هایی را در جریان انگیزش شناسایی کرده‌‌اند. برخی از این یافته‌‌ها نشان می‌دهند که مراکزی در مغز ظهور این انگیزه را کنترل می‌‌کنند./ منبع: میگنا

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه