شرکت
«گریشام» همواره با داستانهای هیجانانگیز و معماییِ خود که رگههایی از دانش حقوقی را بههمراه دارند، توجه مخاطبان را بهخود جلب و در بسیاری از مواقع، آنها را شگفتزده میکند. بسیاری از آثار او حتی به فیلم و سریال تبدیل شدهاند و از جذابیت بالایی برخوردارند. یکی از رمانهای معروف او، کتاب «شرکت» (The Firm) است که سال 1991 منتشر شد. داستان کتاب «شرکت»، درمورد «میچ مکدییر»؛ وکیل تازهکاریست که بهتازگی موفق شده به استخدام یک شرکت معروف حقوقی دربیاید. او و همسرش فکر میکنند که بهواسطه این اتفاق، مسیر زندگیشان هموار شده و دیگر مشکلی؛ لااقل ازنظر مالی نخواهند داشت. شرکت به «میچ»، یک ماشین اختصاصی داده است، بدهی او به دانشگاه را تسویه کرده و تسهیلات مناسبی را دراختیارش قرار داده؛ اما بهقول یکی از کاراکترهای قصه؛ «هرچیزی، هزینهای دارد!» اتفاقات، همیشه آنطورکه ما انتظار داریم، رخ نمیدهند؛ و گاهی زندگی بر لبه پرتگاهی قرار میگیرد که هیچگاه آنرا پیشبینی نمیکردیم. همانطورکه زندگی «میچ» در زمانی کوتاه، از اینرو به آنرو شد. «میچ» بهناگاه درمییابد که در منجلابی بزرگ گیر افتاده است! او درواقع، بهاستخدام شرکتی درآمده که مالامال از فساد است و در جنایات مختلفی دست داشته؛ ماجرا تا جایی پیش میرود که «میچ» میفهمد تعدادی از همکارانش (و وکلای قبلی)، توسط شرکت بهقتل رسیدهاند. پلیس اف.بی.آی، بهتازگی تحقیقاتی را روی شرکت «میچ» آغاز کرده است و برای پیبردن به جنایتهای آن، نیاز به کمک «میچ» دارد؛ اما «میچ» چندان گزینهای در مقابل خود ندارد. او مانند کوهنوردیست که ناگهان لیز خورده و بین دو صخره تیز و سخت «گیر» افتاده و چنانچه بخواهد زنده بماند، نباید لب از لب باز کند! ازطرفی، وجدان پادرمیانی میکند و اجازه سکوتکردن را به او نمیدهد. دوراهیِ مقابل «میچ»، آنچنان مهلک است که شما بههیچعنوان نمیتوانید پایان داستان را حدس بزنید. «سیدنی پولاک» براساسآن؛ فیلمی را در سال 1993 ساخت.