گفت‌وگو با اعضاي گروه هفت 7th Band

عشق، تکراری‌ترین حرفی است که همیشه تازگی دارد!

مصطفی رفعت

امروزه در سیستم‌های مدیریتی و سازمانی عباراتی مانند کار تیمی و گروهی نقش مهم و سازنده‌ای در موفقیت‌های سازمانی دارد. این مسئله نه‌تنها در زمینه‌‌های اقتصادی و اجتماعی و ورزش بلکه در عرصه‌های هنری هم نمود دارد. در‌این‌سال‌ها گروه‌های زیادی در موزیک در ایران پاگرفته‌اند و حتی استارت‌های موفقی هم داشتند؛ اما همه آنها به نتیجه خوبی نرسیدند و همه آنها هم عمر مشترک طولانی‌مدتی نداشتند. تنها یک‌سری از بندهای موسیقی بودند که همچنان توانسته‌اند کار تیمی خود را با موفقیت جلو ببرند. «سون» یکی از نمونه‌های شاخص و مطرح این‌گونه بندهاست که در‌این‌سال‌ها قدرت و استحکام خود را حفظ کرده‌اند. آنها و عاشقانه‌هایی که دراین‌چندسال منتشر کرده‌اند، آن‌قدر محبوب و معروف هستند که نیاز به معرفی ندارند؛ اما طبق معمول بسیاری مصاحبه‌ها باز هم از نقطه شروع مشترک یعنی معرفی شروع کرده‌ایم و در ادامه با آنها از نگاه‌های‌شان به مقوله‌های مختلف پرسیده‌ایم.

  اگر طبق روال معمول بخواهیم شما را بشناسیم؟
کیارش: از نظر سنی از بچه‌های گروه بزرگ‌ترم. بچه جنوب هستم و در 9 بهمن 1356 در بندرعباس متولد شدم.
آرش: من هم در 10 شهریور 1357 در تهران متولد شدم.
امیر: من هم کوچک‌ترین عضو گروه هستم که 7 اردیبهشت 1362 در کرج به دنیا آمدم.

 همه شما موسیقی خوانده‌اید؟
کیارش: نه اتفاقا. مثلا من مهندسی صنایع‌ غذایی خوانده‌ام.
امیر: من هم دیپلم نقشه‌برداری دارم.
آرش: تحصیلات من هم موسیقی نیست و ديپلم تجربي هستم.

 وظایف هر کدام‌تان در گروه مشخص است؟
کیارش: همه ما به‌شکلی که می‌توانیم در کارها کمک می‌کنیم؛ اما به‌هرحال هر یک کار خودمان را انجام می‌دهیم. من كارهاي تنظیم، ترانه‌سرایی، نوازندگی، خوانندگی و آهنگ‌سازی را انجام مي‌دهم؛ البته ساز تخصصی‌ام کیبورد و پیانو است.
آرش: من نوازنده کیبورد و آکاردئون هستم و در گروه سون به‌عنوان سرپرست گروه در امور اداری، نوازندگی، خوانندگی و آهنگ‌سازی فعاليت مي‌كنم.
امیر: من هم آهنگ‌سازی، ترانه‌سرایی و خوانندگی انجام مي‌دهم. ساز تخصصی من گیتار کلاسیک و گیتار الکتریک است.
آرش: در سون همه كارها تقسيم شده اما هركسي در كاري كه مي‌تواند، كمك مي‌كند. مثلا، من ملودی و تنظیم‌ انجام مي‌دهم؛ اما چون از ترانه زياد سردرنمي‌آورم، در‌اين‌كار دخالت نمي‌كنم. يكي از خوبي‌هاي كار ما اين است كه همه ما در آن، نظرات خودمان را ارائه مي‌دهيم و اگر كسي ايده خوبي داشته باشد، همه آن‌را مي‌پذيريم.

 چطور شد کار حرفه‌ای در موسیقی انجام دادید؟
آرش: برای من و امیر این ماجرا تقریبا هم‌زمان شکل گرفت. درواقع من و برادرم از نوجواني در خانه براي خودمان كار مي‌ساختيم و اجرا مي‌كرديم؛ اما از جايي به بعد فكر كرديم كه بايد جدي‌تر به اين مسئله بپردازيم. دل‌مان می‌خواست کارمان را کامل‌تر ارائه دهیم. براي همين شروع كرديم به آهنگ‌سازي براي ديگران.
امیر: همان‌طور که گفتم، ساز تخصصی من گیتار است و به‌همین‌علت كارم را به‌شكل جدي با تدریس گیتار شروع كردم. موسیقی برای من و آرش، دنیای جذابی بود.
آرش: کارمان را در آهنگ‌سازی ادامه دادیم تا اینکه به اين نتيجه رسيديم خودمان كار كنيم و براي خودمان كار بسازيم؛ چون خودمان بهتر از هركسي كارهاي‌مان را اجرا می‌‌کنیم.

 شما چطور؟
کیارش: همه‌چیز از یک رفاقت و آشنایی استارت می‌خورد. من خودم کارم را با آهنگ‌سازی شروع کردم. در کنسرت‌ها تنظیم كارها را انجام مي‌دادم و چند کار هم برای چند خواننده‌ ساخته بودم. تا اینکه با آرش و امیر آشنا شدم و تصمیم مشترک‌مان این بود که یک گروه داشته باشیم.
امیر: ما با کیارش سال‌هاست رفيق هستيم. راستش همه ما کار انفرادی داشتیم؛ اما يك‌زماني احساس كرديم خودمان مي‌توانيم كارهايي را كه مي‌سازيم، اجرا كنيم. از آنجا به بعد زندگي‌مان كلا عوض شد.

 چطور شد یک گروه سه‌نفره با نام هفت شروع به کار کرد؟
کیارش: اتفاقا نام گروه ما در ابتدا سون نبود و بعد تغییر کرد. نام اولیه گروه ما کیمیا بود.
امیر: این انتخاب هم به‌خاطر تعداد نفرات گروه نبود. حتی در‌آن‌زمان گروه هفت هم بود که واقعا هفت نفر بودند. ما البته عنوان هفت را قبل از آنها استفاده کردیم.
آرش: یک علاقه جمعی بین ما بوده که ناشی از حس و انرژی خوب در عدد هفت است.
کیارش: تقدیس این عدد در چیزهای مختلفی حضور داشته و مسائل معنوی زیادی در آن وجود دارد. این اسم، حس خوبی دارد و فکر می‌کنم بسیاری از مردم هم مفهوم انرژی آن را می‌شناسند.

 به نظر شما موفقیت گروه شما مدیون رعایت چه چیزهایی‌ست؟
کیارش: شاید قبل‌از هر نگاه تخصصی به نوع موسیقی‌ای که ما انجام می‌دهیم، این باشد که ما به‌معنای واقعی کار تیمی انجام می‌دهیم.
آرش: شما باید در یک کاری با هدف مشخص که چندنفره انجام می‌شود، درک درستی از هدف‌تان داشته باشید و بدانید که اختلاف‌نظرها وجود دارد و فقط باید به‌درستی مدیریت شوند و باعث تنش نشوند.
کیارش: همدلی، همفکری و حمایتی که خانواده‌های ما داشتند، باعث شد تا نسبت‌به کارمان با روحیه بهتری کار کنیم.

 در اوقات فراغت‌تان چه کارهایی انجام می‌دهید؟
آرش: فقط موسیقی. من خيلي به موسيقي مي‌پردازم و شايد اين عشق ديوانه‌وار باشد؛ اما اعتراف مي‌كنم اين ديوانگي حس خوبي براي من دارد؛ تاجايي‌كه باور كنيد مرا از كارهاي بسياري جدا كرده است. دلم مي‌خواهد براي خودم فرصتي بگذارم تا كارهاي مختلفي را انجام بدهم؛ اما كاش فرصتش را داشتم به آنچه واقعا در ذهنم مي‌گذرد، بپردازم.
کیارش: واقعا وقت فراغتی به آن شکل نداریم. دست‌کم فعالیت در سون وقت آزادي براي من باقي نمي‌گذارد تا به كار ديگري برسم. به‌خصوص هنگام ساخت ترك‌ها كه در استوديو هستيم يا با شروع كنسرت‌ها كه سرمان خيلي شلوغ است و مدام در سفر هستيم. فرصتي كه بشود، فيلم‌هاي روز را مي‌بينم يا كارهاي موسيقي دوستان را مي‌شنوم.
آرش: کیارش درست می‌گوید. یک‌جورهایی موسیقی تمام‌وقت ما را می‌گیرد و به‌نوعی زندگی‌مان است. تفریحی هم اگر باشد، در ادامه همین فعالیت است. من و برادرم عاشق موسيقي‌هاي خارجي بوديم. خولیو ایگلسیاس محبوب من است. شنیدن کارهایی که دوست دارم، لذت بزرگ ساعت‌های بیکاری من است.

 یعنی سه نفری با هم سفر نمی‌روید؟
امیر: سفر، بخشی از کارمان است. اجراهایی که در جاهای مختلف داریم، خودش سفر است؛ اما باز هم رنگ‌و‌بوی کار می‌دهد.
کیارش: دقیقا. ازآنجاكه بخشي از كار ما به‌علت كنسرت‌ها در سفرها مي‌گذرد، ديگر چيزي به‌عنوان سفر مفهومي ندارد. ما تمام كارهاي‌مان به‌نوعي تحت‌الشعاع كار موسيقي‌مان است. يعني سون تمام زندگي ما را احاطه كرده است. تفريح و سفرمان هم با كارگروهي گره خورده و در هر زماني چه در سفر باشيم چه نباشيم، فكرمان ساختن آهنگ و ترانه و ايده‌پردازي‌هاي جديد است.

 شهرت روی زندگی شما چه تاثیری گذاشته است؟
کیارش: خوبی‌ها و بدی‌های خودش را دارد. مثل هر مفهوم دیگری در دنیا بسته به نگاه خود آدم تعریف می‌شود. مثلا من اگرچه آدمي اجتماعی هستم؛ اما ناخواسته از بعضی مسائل جدا شدم. بعداز شهرت ديگر كمتر مي‌تواني به‌راحتي در بيرون آزادانه رفت‌وآمد كني و قاطي مردم شوي. وقتي مجبور مي‌شوي كه به‌هرعلتي در جامعه نباشي، خيلي خوب نيست؛ اما ناگزير است چون مردم خيلي لطف دارند.
آرش: من خودم را درگیر این مسائل نمی‌کنم و چیزها را  پیچیده نمی‌بینم. اصلا شهرت با همه خوبی‌هایش آن‌قدر مهم نیست که نگرش ما را به زندگی عوض کند. راستش شايد نگاه من به زندگي كمي يا شايد خيلي ايده‌آليستي باشد؛ به‌همين‌علت خودم را تنها به‌عنوان يك انسان كه آمده و فقط يك‌سري كار روتين انجام بدهم، نمي‌بينم. به‌نظرم زندگي هر یک از ما مي‌تواند اتفاقی مهم باشد؛ به‌شرطي‌كه نقش خودمان در اين دنيا را بشناسيم و به‌دنبال اين باشيم كه چيزي مناسب از خودمان به‌جا بگذاريم؛ حالا می‌خواهد معروف باشیم یا نباشیم.

 یعنی از حضور در میان مردم فرار نمی‌کنید؟
امیر: چرا  باید فرار کنیم؟ شهرت یک‌جورهایی عامل پیوندخوردن است؛ نه دیوار بین مردم و هنرمند.
کیارش: من که دوست دارم بين مردم باشم اما اين خيلي براي ما امكان ندارد؛ هرچند كارهاي روزمره را به‌راحتي انجام مي‌دهم.

 اهل رسیدگی به خودتان هستید؟
کیارش: از هر كسي در كار هنر بپرسيد، به شما خواهد گفت كه زندگي‌اش آن شكل نرمال زندگي خيلي‌ها را ندارد. مثلا آن‌طور نيست كه سر ساعت مشخصي بيدار شويم، به كارهاي‌مان برسيم و بعد هم تمام. كار ما موسيقي‌ست و اين‌كار تمام روز ما را مي‌گيرد. گاهي حتي تا ديروقت در استوديو هستيم.
امیر: قاعدتا براي هنرمندي كه روي صحنه مي‌رود، ظاهر اهميت زيادي دارد. البته اين خوب‌بودن ظاهر كه مي‌گويم تناسب اندام تا حد ممكن و خوش‌پوشي و آراستگي‌ست؛ نه اينكه شما حتما چهره خاصي داشته باشيد. اينكه هنرمند نامرتب باشد و اصلا به خودش نرسد و صرفا صداي خوبي داشته باشد را قبول ندارم.
کیارش: قبل‌ازآنكه كارهاي‌مان در گروه زياد شود، فرصت بيشتري داشتم و به‌عنوان يك ورزش روتين دنبال بدنسازي بودم؛ اما درحال حاضر حتي فرصت درست و حسابي براي اين‌كار هم ندارم. بااينكه هربار همه ما برنامه مي‌ريزيم كه به بعضي كارها از جمله ورزش جدي‌تر بپردازيم، چون براي روي استيج‌رفتن هم خيلي خوب است؛ اما بازهم گاهي همه‌چيز جفت‌وجور نمي‌شود.

 عاشقانه‌های سون بسیار مطرح شده‌اند. این نگاه به عشق عمدی بود؟
امیر: حرف ما در كارهاي‌مان عموما عشق است. موضوعي كه هميشه تازگي دارد و هرگز كهنه نمي‌شود. به‌نظرم اينكه ما در تكرار هستيم، اصلا معني نمي‌دهد؛ چون كل مضامين دنيا محدود است؛ آن‌هم در قالبي كه ما اجرا مي‌كنيم. خب وقتي مي‌توان يك حرف هميشگي را كه مخاطب هم دوست دارد، با ايده‌هاي جديد و تازه اجرا كرد، چرا اين كار را نكنيم؟ عشق مفهومي‌ست كه همه آن را درك مي‌كنند.
آرش: یک عمر می‌توان سخن از زلف یار گفت... معتقدم عشق، تکراری‌ترین حرفی‌ست که همیشه تازگی دارد.

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه