چرا اخبار جعلی رسانههای دیجیتال ما را جذب خود میکنند؟
اخغار!
مصطفی رفعت
آنهاییکه یکبارهم شده به سایت «نظربازار» سرزدهاند، میدانند اینمجموعه بستری برای تحقیقات آماری اقتصادیست که دادههای مختلفی را در موضوعات گوناگون، بررسی و نتیجهگیری میکند. در یکیاز پژوهشهای اینمنبع، ۳۷۰۷ ایرانی ۱۸ تا ۶۵سال که ۲۸۲۹نفر آنها مرد و ۸۷۸نفر زن بودند، مورد پرسش قرار گرفتند که چکیده آن، بهتاریخ ۱۵ شهریورماه ۱۳۹۶ در وبگاه همینمجموعه بهانتشار رسید؛ در بخشیازآن میخوانیم: «ایران، کشوریست با ۸۰میلیوننفر جمعیت که ۴۸میلیون آنها گوشی هوشمند دارند، ۴۷میلیون کاربر متفاوت شبکههای اجتماعی و ۴۱میلیوننفر مصرفکننده اینترنت گوشیها هستند؛ همه اینها هم در سهسال رخ داد!» بیشک شماهم به گستردگی حضور «تلگرام» و نقش پررنگ آن بر زندگی و روابط میانفردی ایرانیان پی برده بودید؛ اما چنین آمار و ارقامیمیتواند ابعاد اینتاثیرگذاری را بیشتر و گویاتر نشان دهد. بههمینعلت، آنچه ازطریق اینپیامرسان فوری مخابره میشود، بهسرعتی باورنکردنی دستبهدست میشود و به دورترین نقطه از محل وقوع اصل ماجرا میرسد. حال، سوال اینجاست که آیا امانتداری درآنخبر نیز بهنسبت این سرعت انتقال، رعایت میشود؛ یعنی وقتی خبری برای مثال، از شرقیترین نقطه شهر به غربیترین نقطه شهر میرسد، همان چیزیستکه روی داده یا دچار تغییراتی میشود که دیگر آنچه بهدست گیرنده میرسد، اصل ماجرا نیست؟ بااینتفسیر، چگونه میتوان صحت ادعایی را که در یک گوشه جهان روی داده، در گوشه دیگری از جهان تائید کرد و مهر «موثقبودن» برآن زد؟ امروزه با رشد پدیده «شهروندخبرنگار»، ارسال اخبار روندی دیگر پیدا کرده و هرکسی در هرنقطه از جهان، خود را بههرعلتی طبق قانونی نانوشته موظف به مخابره رویدادهای پیرامون خود میداند؛ رویدادهایی که دور از اصول خبررسانی و آگاهیرسانی رسانهای، تنها از فیلتر ذهنی و سلیقهای ارسالکننده اولیه گذشته و درجریان «دستبهدستشدن»، رنگی از فیلترینگ ذهنی و سلیقهای ارسالکننده بعدی را بهخود میگیرد و درنتیجه، گاهی آنچه در انتهای شب بهعنوان خبری ویژه مورد استقبال قرار گرفته و ممکناستکه بیشترین بازدیدکننده را هم داشته باشد، صددرصد آن واقعیتی نباشد که در ابتدای امر رخ داده بود. آنچه مسلم است نه شیوه تغییریافته یککلاغچهلکلاغی دنیای مدرن، که عدم تغییر نگرش باور شایعات پیرامون توسط مخاطبان عام و خاص است که میتواند تاسفبار باشد. بهعبارتی، دراینسالها با رشد فزاینده و گسترده کیفیت عوامل سختافزاری مدیاهای مختلف، در بعد درک و دریافتی که ازآن به «سواد رسانهای» یاد میشود، پسرفت داشتهایم و گاه حتی چهرههای معروف نیز تنها بهجهت عقبنماندن از قافله روی بورس و آنلاینبودن صفحات مجازیشان و در گامیسخیفتر، دریافت لایک و کامنت و ویوی بیشتر، تصاویر و متونی را منتشر میکنند و بهاشتراک میگذارند که هیچ سند معتبری برای تائید آن، وجود ندارد. عده قابل توجهی از مخاطبان اینرسانهها و شبکهها هم در سادهترین راه، «پذیرش بدون تنش» را برمیگزینند؛ بهاینمعناکه هیچ سعی اولیهای در ردیابی صحتوسقم ماجرا بهعمل نمیآورند و با فورواردکردن آن پست، خود نیز به جرقهای در داغنگهداشتن بازار شایعات تبدیل میشوند. باید پرسید که آیا اینروش تائید همدلانه با هرآنچه که درلحظه، احساسات ما را برانگیخته میکند و شاید بهنوعی با پیشفرضهای ذهنی ما همخوانی و همسویی دارد، درست است؟ بهتر است کمیدقیقتر بهاینموضوع نگاه کنیم. در مقالهای منتشره ازسوی رسانه تحلیلی The Conversation با موضوع «چرا عاشق اخبار جعلی میشویم؟» که بهتاریخ هشتم دسامبر ٢٠١٦ توسط اس. شیام سندر؛ استاد برجسته ارتباطات در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا و از اعضای موسس لابراتوار Media Effects Research نوشته شده است، میخوانیم: «اخبار جعلی مادامیکه ازسوی مردم پذیرفته و بهاشتراکگذاری نشوند، تنها درحد ویروسی نهفته هستند». اشاره سندر درواقع، به اصطلاح «ویروس دیجیتال» است که نشریه The New York Times به وضعیت پراکندگی اخبار جعلی و شایعات، اطلاق کرده است. سندر در مقاله خود مدعیست که با دودهه تحقیق و مطالعه در شیوه استفاده از رسانههای آنلاین توسط عموم، بهایننتیجه رسیده که «تیترها» بیشاز «منابع» برای مردم اهمیت دارند و این شیوه درز خبر را «گاف دروازهبانی رسانه» میداند؛ بهاینمعناکه جاعل خبر، بدون درج منبع یا تنها بهاستناد درج منبعی ناموثق، مطلب هدفگذاریشدهاش را وارد رسانهها میکند و ازآنپس، این، مردم هستند که وظیفه انتشاردهندگی را برعهده میگیرند. رسانه مورد استفاده هم بدون هیچگونه اعمال سانسور یا پیششرطی برای جلوگیری از پراکندن شایعات، مانند دروازهبانیست که لایی خورده یا هنگام دریافت ضربه، جاگیری درستی انجام نداده است. درهمینزمینه گزارشی منتشره ازسوی The American Press Institute بهتاریخ ١٧ آپریل ٢٠١٦، آورده است: «تنها در ایالات متحده، ٦٦درصد مردم بهسمت خبرگیری از رسانههای دیجیتال رو آوردهاند که ٦٣درصدشان ترجیح میدهند از روی گوشی همراه خود پیگیر اخبار مورد علاقهشان باشند». این مرکز علمیفعال درزمینه ژورنالیسم درادامه میافزاید: «تحقیقات نشان میدهد که متاسفانه ازاینتعداد علاقهمند به خبرخوانی مدرن، ٥١درصدشان بدون توجه به منبع خبر، آنرا برای دوستان خود میفرستند یا در شبکههای اجتماعی بهاشتراک میگذارند؛ اینیعنی باورپذیری بدون نگاه تائیدی به عامل ارسالکننده، در کمیبیشاز نیمیاز کاربران شبکههای مجازی، وجود دارد». بیشک چنین مسئلهای درمورد سایر کشورها حال با اعداد و ارقامیمتفاوت ازهم دیده میشود که باید برای جلوگیری از بسط و تشدید ماجرا، فکری کرد. دکتر دیوید براچر؛ سردبیر نشریه آنلاین Contemporary Psychoanalysis در مقالهای منتشره بهتاریخ ٢٨ دسامبر ٢٠١٦ در ماهنامه معتبر Psychology Today دراینباره مینویسد: «حضور در شبکههای اجتماعی برای عموم مردم بهمنزله ساخت و تجهیز پایگاهی از جزیرهای مسکوتمانده است تا دلمشغولیات خود را با سایرین بهاشتراک بگذارند و ازاینمسیر، همفکرها و همراهانی پیدا کنند تا احساس تنهایی نداشته باشند. اینمسئله ناشیاز لذت یافتن همدرد است و بههمینعلت، هر خبری که از تفکرات و احساسات ما، درخود داشته باشد، بهمذاقمان خوش میآید و سعی در انتشار بیشتر آن داریم. هرچه اینوجهاشتراک بیشتر باشد، دلبستگی ما به آنماجرا بیشتر بوده و درنتیجه، دیگر به رسمیبودن منبع ارائهدهندهاش توجهی نخواهیم داشت» وی، اینپروسه را «تقلید نامنظم» و آنرا دلیلی بر همراهپنداری فرستنده و گیرنده پیام میخواند. مقالهای که ازسوی نشریه The Guardian بهتاریخ ١٢ جولای ٢٠١٦ منتشر شده نیز براینتفکر صحه میگذارد و مینویسد: «٥٠٠سال پساز ابداع چاپ توسط گوتنبرگ، حالا مردم در سرخوشی فرمت تازهای از ردوبدلکردن دادهها هستند که بیشک دوران پرتبوتابی را پشت سر میگذارد؛ هرچند ٢٥سال نیز از ارائه اولین وبسایت آنلاین میگذرد؛ اما مردم خواهان هیجان بیشتری هستند و شاید، بخشیازاینهیجان، در شایعات نهفته است؛ شایعه هم نیازی به منبع موثق ندارد!»