نگاهی به کارنامه‌ بازیگری مهتاب کرامتی در‌این‌سال‌ها

زنی تنها درآستانه‌ فصلی «سخت»!

مصطفی رفعت

مهتاب کرامتی تحصیلاتش را در رشته میکروبیولوژی با مدرک کارشناسی از دانشگاه آزاد اسلامی به پایان رساند. دوره بازیگری را در کلاس‌های آزاد می‌گذراند و همان‌جا برای ایفای نقش هلن در فیلم،مجموعه «مردان آنجلس» انتخاب می‌شود. کرامتی با همین مجموعه شناخته می‌شود؛ ولی نمی‌تواند از این موقعیت استفاده مناسبی کند. سال ۱۳۷۷ در «مردی از جنس بلور» به کارگردانی سعید سهیلی ایفای نقش می‌کند که نمی‌تواند درخششی برایش محسوب شود. یک سال پس از آن در فیلم «مومیایی ۳» و «مرد بارانی» بازی می‌کند. «مومیایی ۳»؛ کمدی خوش‌ساختی با بازی پرویز پرستویی بود که جای کار چندانی برای او به نقش یک دلال عتیقه نداشت و «مرد بارانی» به کارگردانی ابوالحسن داوودی نیز با بازی ابوالفضل پورعرب بود که در آن ایفاگر نقش یک وکیل بود. کرامتی برای همین‌فیلم کاندیدای دریافت جایزه از هجدهمین جشنواره فیلم فجر می‌شود. سال ۱۳۷۹ را درحالی به پایان برد که یک مجموعه تلویزیونی و یک فیلم سینمایی را به کارنامه‌اش اضافه کرده بود. «مریم مقدس» باز هم یک اثر تاریخی،مذهبی به کارگردانی شهریار بحرانی بود که به صورت فیلم و مجموعه تلویزیونی ساخته شد و «بهشت از آن تو» تجربه‌ای متفاوت از علیرضا داوودنژاد بود که بازی خوب کرامتی به آن جلوه داد. سال ۱۳۸۰ تنها به بازی در مجموعه تلویزیونی «خاک سرخ» می‌پردازد که اولین تجربه تلویزیونی حاتمی‌کیا محسوب می‌شود. او در نقش یک زن جنوبی که به دنبال دخترش می‌گردد، برای دومین‌بار رویاروی پرویز پرستویی قرار می‌گیرد. پس از آن در سال ۱۳۸۱ در اکشن «ملاقات با طوطی» همراه با ماهایا پطروسیان و محمدرضا فروتن ظاهر می‌شود که دومین همکاری او با علیرضا داوودنژاد محسوب می‌شود. «شاه خاموش» در سال بعد به کارگردانی همایون شهنواز تجربه ناموفقی تاریخی بود و نتوانست هیچ موفقیتی چه از لحاظ تجاری و چه از لحاظ هنری برای او در پی داشته باشد. «هشت پا» حاصل سومین همکاری او با علیرضا داودنژاد است. پس از آن در همکاری با سیروس الوند «رستگاری در هشت و بیست دقیقه» را بازی کرد که در آن با شهاب حسینی و بهرام رادان هم‌بازی است. وی در سال ۱۳۸۵ نیز در دو فیلم «آدم» و «پاداش سکوت» به ایفای نقش پرداخت. کرامتی در سال ۱۳۸۷ به پروژه «بیست» ساخته عبدالرضا کاهانی می‌پیوندد و با درخشش خود در این فیلم برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن مکمل از بیست و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر می‌شود. کرامتی در سال ۱۳۸۹ در فیلم موفق «آلزایمر» بازی کرد. وی در سال ۱۳۹۰ در فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» هم‌بازی ابراهیم حاتمی‌کیا و حمید فرخ‌نژاد شد. کرامتی در سال ۱۳۹۳ با بازی در فیلم «عصر یخبندان» به کارگردانی مصطفی کیایی نامزد جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر شد و بازی او مورد تحسین قرار گرفت. سینمای ایران بازیگران زن خوب بسیاری دارد؛ اما تعداد آنهایی که تنها محدود در یک سبک بازی و نقش‌های کلیشه‌ای نباشند و در عین‌حال، از پس نقش‌های دشوار به‌خوبی برآمده و حضورهای موفق‌شان شکلی از اتفاق نبوده و در موارد مختلف و متعددی تکرار شود، آن‌قدرها نیست. اگر به حافظه‌ی تاریخی سینمایی خود رجوع کنید، نام‌های اندکی هستند که می‌توان آنها را به معنای واقعی بازیگر با قدرت درخشش در نقش‌هایی طولانی به‌طوری که غالب فیلمی را رقم بزنند، شایسته‌ی لقب ستاره دانست؛ ستاره‌هایی که شهرت خود را بی‌حاشیه‌سازی و تنها متکی بر استعداد و توانایی‌شان به‌دست آورده‌اند. در این فهرست محدود، مهتاب کرامتی نام قابل اعتنایی‌ست که ردپای حضورش در آثاری که بازی کرده‌است، به شما این امکان را می‌دهد تا با قدرت تشخیص دقیق‌تری به قضاوتی عادلانه بنشینید و با خیال راحت او را یکی از نام‌های افتخارآمیز سینمای ایران در حدود دو دهه‌ی اخیر بخوانید. هرچند او هم می‌توانست مانند چهره‌های خوش‌سیمای دیگری در این وادی تنها به‌ اتکای زیبایی بصری چند صباحی به ضرب‌وزور هم که شده در طول سینمای ما کش بیاید و بعد هم خداحافظ! مهتاب کرامتی آدم تحصیل‌کرده‌ای‌ست و شخصیت معقول و موقری در سینما و تلویزیون ما محسوب می‌شود که بازی‌هایش در هر فیلم، بخشی از توانایی‌هایش را به نمایش گذاشته‌است؛ طوری‌که اگر بخواهید این بخش‌های بروزیافته در هر اثر را مانند تکه‌هایی از یک پازل گردآوری کنید، منتج به تصویری تکامل‌یافته از هنرمندی با حس خوب در ارائه‌ی مناسب دشواری‌های نقش‌هایی می‌شود که به کارنامه‌اش ارزش دفاع‌کردن می‌دهد. مهتاب کرامتی از جنس بازیگرهای کشف و شهودی‌ست. نقش‌ها را ساده نمی‌گیرد و به‌جز تعدادی اندک انتخاب‌هایی که در هر کارنامه‌ای هست و با ارفاق قابل چشم پوشی‌ست، نشان داده دست رد به سینه‌ی نقش‌هایی که بازیگر را به چالش دریافت صحیح از متن و شخصیت می‌کشند، نمی‌زند. روزی که سر صحنه‌ی فیلم سینمایی «بیست» با او همکلام بودم می‌گفت که برای درآوردن نقش آن زن جنوب‌شهری دردکشیده، گاهی با همان گریم و پوشش راهی خانه می‌شد تا ضمن همه‌ی تلاش‌های ضمنی برای رسیدن به باور درست‌تر از آن نقش، واکنش‌های جامعه را ببیند تا نتیجه‌ی مطلوب‌تری را در این تجربه‌ی جدید، کسب کند. مهتاب کرامتی تجربه‌گراتر از آن است که بگوییم تنها حسی یا تنها کوششی به نقش‌ها نزدیک می‌شود. وقتی او را در قالبی تکراری مانند معتاد در «عصر یخبندان» می‌بینیم، می‌توانیم به‌خوبی تفاوتش را با سایر معتادهای زن و مردی که در سینمای ما بازی شده‌اند ببینیم و این تفاوت تنها منحصر به این نیست که بگوییم هر بازیگری برداشت خود را از نقش دارد و بازیگرهای مختلف می‌توانند نمایشی متفاوت از یک نقش ارائه دهند. تفاوتی که در جنس بازی کرامتی در «عصر یخبندان» است، از نوع چالشی با چاشنی لایه‌بخشی به کاراکتر است؛ نه معجزه‌ی گریم و چند تیک و رفتار کپی‌شده در این‌گونه قالب‌های کلیشه‌ای. مسیری که مهتاب کرامتی در سینما از «مردی از جنس بلور» تا به امروز طی کرده‌است، دست‌اندازهایی از جنس اشتباه هم داشته‌اند. برای مثال، نمی‌توان کارهایی چون «زن‌ها فرشته‌اند»، «هشت‌پا»، «ملاقات با طوطی» یا حتی «مومیایی3» را با کارهای متاخرتر او مقایسه کرد و اینکه در سال‌های اخیر تعداد کارهای او که از تراز متوسط به سمت مثبت حرکت کرده‌اند، نشان می‌دهد که او در این نردبان رشد، سعی کرده کم‌اشتباه‌تر ظاهر شود و به‌همین‌علت او را در هر فیلمی نمی‌بینیم؛ کمااینکه این پتانسیل جذب مخاطب عام به‌ حدی در او هست که یکی از گزینه‌های کارگردان‌های «هر فیلمی‌ساز» شود. «رستگاری در هشت و بیست دقیقه» به‌نوعی نقطه‌عطف اول در مسیر بازیگری او بود. جایی در فیلم، وقتی که شهاب حسینی در نقش یک افراطی تندرو به بهرام رادان درباره‌ی او (مهتاب کرامتی) به نقش آهو شریفی توضیح می‌دهد تا مبادرت به کشتنش کرده و محله را از ناپاکی‌ها پاک کنند، می‌گوید: «اسمش آهو هست؛ اما شریف نیست!» مخاطب ناخودآگاه چهره‌ی «او» را با جزئیات اسکن می‌کند و محال است در این بررسی دقیق به این نتیجه نرسد که مهتاب کرامتی از آن‌دست هنرپیشه‌هایی‌ست که چهره‌اش در جان‌بخشی به هر دو نوع شخصیت‌ بی‌گناه و باگناه در فیلم‌های سینمایی از سوی مخاطب پذیرفتنی‌ست و او هم بارها درفیلم‌های مختلف هر دو قالب انسان‌های بادرد و بی‌درد جامعه را تصویر کرده و در هر دو گونه هم موفق شده‌است. کرامتی در»پاداش سکوت» ساخته‌ی مازیار میری نقشی کوتاه و خنثی داشت؛ اما در همان روزها یک کارگردان جوان و جویای نام به‌نام عبدالرضا کاهانی به کشف دوباره‌ای از این هنرمند می‌رسد. «آدم» فیلم تحسین‌شده و بسیار متفواتی بود که راه را برای حضورهای خاص‌تر برای کرامتی باز کرد و اگرچه از موهبت اکران عمومی بی‌بهره ماند؛ اما آن‌قدری توانست در جشنواره نگاه‌ها را جذب کند که بخشی از این تحسین و تحیر را هم متوجه حضور دیدنی مهتاب کرامتی با دیالوگ‌های کم و حضور گویای چشم‌هایش سازد. او سپس فیلم گیشه‌پسندی چون «زن‌ها فرشته‌اند» را بازی کرد که می‌توان با دیده‌ی اغماض و نگاه تجربه‌ی یک فضای مفرح در کنار نقش‌های عموما تلخی که بازی کرده، از کنارش گذشت. «تردید» ساخته‌ی واروژ کریم مسیحی برای او و همه‌ی بازیگران کار یک اثر ویژه محسوب می‌شود. کارگردانی که سال‌ها بعد از «مادیان» و «پرده آخر» می‌خواست یک درام روان‌شناختی را روی اکران ببرد و بی‌شک کرامتی با آغوش باز به استقبال حضور در چنین فیلمی از چنین کارگردانی رفت. بازی او در نقشی دشوار بار دیگر این واقعیت را به مخاطب گوشزد کرد که او آمده تا تجربه‌های سخت بیندوزد و خود سینما برایش بسیار جدی‌تر از حاشیه‌های یک حرفه‌ی پرزرق‌وبرق و لوکس است. کرامتی در کنار بازیگری فعالیت‌های اجتماعی متعددی را داشته‌است که بخشی از دغدغه‌های او محسوب می‌شوند. او حتی تلاش‌هایی در زمینه‌ی حقوق زنان انجام داد که می‌رفت تا انگ فمینیست‌بازی بخورد؛ اما در یکی از مصاحبه‌هایش گفت: « من اصولاً آدمي هستم كه فمينيست نيستم به‌هيچ‌عنوان؛ من اعتقاد دارم به اينكه زن و مرد بايد پاياپاي در كنار هم و شانه‌به‌شانه‌ی هم فعاليت كنند. به‌نظر من هيچ جنگي نبايد باشد. شايد پرداختن به وضعيت زن در سينماي ايران باعث كدورت‌هايي شود كه حركت فعال را از بين ببرد». بازی در فیلم «بیست» و تقدیرشدن در جشنواره‌ی فجر سرانجام این امکان را داد تا او به‌عنوان یک بازیگر جدی که به قیدوبند چهره‌ی خوب در قاب تصویر اهمیتی نمی‌دهد، شناخته شود و از این نقطه‌عطف دوم که کاهانی برایش رقم زد، در مسیر مشخص‌تری قرار گرفت. او در سال‌های بعد از «بیست» گزیده‌کارتر شد و گفت: «بی‌شک مسئله‌ی انتخاب در كارهايم وجود دارد. فيلمنامه را بايد دوست داشته باشم و نقش را؛ البته يك بازيگر تمام آرزويش اين است كه بتواند نقش‌هاي متفاوت را تجربه كند ولي حتما بعد انتخاب مي‌كنم». فیلم سینمایی «اسب حیوان نجیبی است» در همکاری مجدد با کاهانی بازهم وجوهی تازه از او را عیان ساخت که گواهی بر حرفش در یکی از مصاحبه‌هایش بود که گفت: «دوست دارم تماشاگر از من نقش‌هاي متفاوت بخواهد و ببيند و هميشه آن نقش‌هايي را كه فكر مي‌كنم كارشده را تكرار نكنم. تكراركردن به‌نظر من كهنگي به‌وجود مي‌آورد. بهتر است كه آدم تجربه‌هاي نو را داشته باشد و اين ريسك را كه تجربه‌هاي نو انجام دهد». کرامتی که فعال حقوق کودکان در یونیسف نیز هست، یک بار در یادداشتی درباره‌ی این موضوع نوشت: «كودكان در كنار ما بزرگ می‌شوند، می‌خندند، می‌گریند، بازی می‌كنند و یاد می‌گیرند. همه‌ی بزرگ‌ترها خوب می‌دانند مسئولند به بچه‌ها یاد بدهند؛ اما در حین یاددادن گاهی اوقات فراموش می‌شود كه كودكان  منفعل نیستند. كودكان نیز فكر می‌كنند، احساس دارند و می‌خواهند نظر بدهند. همه‌ی این موارد ارزش این را دارند كه شنیده شوند، در مورد آنها اندیشیده شود و در رابطه‌ی هر روزه با كودكان جدی گرفته شوند».

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه