دیشب دوباره باران آمد و خاطرات کهنهام خیس شدند چندروز بعد... نوشتههایم یکییکی جوانه زدند یکروز صبح خورشید بیدار نشده روی همه برگها تصویر تو بود سلیمان خدابخشی