مدیریت خودشیفتگی

ناصربزرگمهر

خودشیفتگی و خود بزرگ‌بینی در جامعه‌ی ما ریشه در تاریخ دارد به‌طوری‌که با مراجعه به متون تاریخی و کتب ادبی و سخنان و نوشته‌های بعضی از سیاسیون و روشنفکران و فضای مجازی، این ناهنجاری اجتماعی و فرهنگی را می‌توان به سادگی مشاهده کرد. دکتر ملکیان در نشریه‌ی مهرنامه شماره ۴۲ نمود‌های خودشیفتگی تاریخی را چنین توضیح می‌دهد:
خود شیفتگی همیشه فردی نیست و بعضی اوقات می‌تواند جمعی و فکری باشد، فردوسی که می‌گفت "هنر نزد ایرانیان است و بس" یا نظامی‌ گنجوی که می‌گفت "همه عالم تن است و ایران جان" خودشیفتگی گروهی داشتند، خودشیفتگان به دور خود دیوار می‌کشند و امکان گفت‌و‌گو را از بین می‌برند. ایشان در شماره ۳۳۴۷ روزنامه‌ی اعتماد در همین مورد می‌گویند: این سخنان ظاهرشان خیلی فریبنده است ولی باطن‌شان باعث ایجاد مرز بین انسان‌ها می‌شود و هر چیزی که بین انسان‌ها مرز بگذارد یک جنایت بالقوه در حق انسان‌هاست. اکثریت هم‌وطنان ما بر این باورند که ملت ایران باهوش‌ترین ملت دنیا است. درصورتی‌که طبق تحقیق دکتر محسن رنانی در کتاب اقتصاد سیاسی و مناقشه اتمی ‌(ص9) ملت ایران در ردیف ملت‌های باهوش زیر متوسط رتبه‌بندی می‌شود. این در حالی است که بخشی از جامعه زرنگی را با باهوشی، یکسان تلقی می‌کنند. "عجیب است مردمی ‌که متوسط بهره هوشی‌شان ۸۴ است (در مقایسه با دامنه‌ی نرمال ۹۰ تا ۱۰۹) و در طبقه‌ی ملت‌های دارای «هوش زیر متوسط» قرار می‌گیرند، خود را باهوش‌ترین ملت دنیا می‌دانند و از تکرار این باور لذت می‌برند و غره می‌شوند و با همین خودفریبی پی در پی فرصت‌های تاریخی را به ملت‌های رقیب واگذار می‌کنند." شاید یکی از نادر‌ترین ملت‌های دنیا هستیم که اکثر مردم از سیاست‌مداران و اقتصادیون تا مردم کوچه و بازار، در هنگام اظهارنظر درخصوص مسائل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی نسخه‌های شفابخش جهت دنیا تجویز می‌کنند. به‌طور مثال شاه ایران در دهه‌ی پنجاه شمسی با بالارفتن قیمت نفت در مصاحبه با روزنامه‌نگاران خارجی از سر خودشیفتگی ضمن سخن از قدرت خدایی خود درس دموکراسی به کشورهای غربی می‌دهد. همچنین در فاصله‌ی سال‌های ۸۴ لغایت ۹۱ با بالا رفتن قیمت نفت و کسب ۷۰۰ میلیارد دلار درامد ارزی در دولت دهم، رئیس‌جمهور محترم  وقت سودای تغییر و مدیریت جهان را به جهانیان اعلام کرد: ماموریت تغییر مدیریت جهان بر عهده‌ی ملت ایران گذاشته شده است (فرارو ۲۹ /۲/۹۲). یا فرمودند که بیش از ۱۰۰سیاستمدار دنیا در گفت‌وگو با من این توقع یعنی مدیریت جهان را بیان کردند و آنها می‌گویند ایران پتانسیل مدیریت جهان را دارد (خراسان رضوی۲۴ /۱ ۸۷).
این ادعا‌ها درحالی بیان می‌شد که دولت نهم و دهم در پایان دوره خود و در نتیجه مدیریت ایشان نرخ تورم  به ۴۲درصد و رشد اقتصادی منفی ۶ درصد و نرخ بیکاری بالای ۲۴درصد به اقتصاد کشور تحمیل شد. به‌راستی چرا صدراعظم آلمان  با ۳۹۱۱ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه‌ی ۴۸۰۰۰دلار و صادرات ۱۵۰ میلیارد دلار سودای تغییر جهان و مدیریت جهان را ندارد؟
یکی دیگر از نمودهای خودشیفتگی جمعی ما این است که تمام اختراعات بشری را به ایرانیان به‌خصوص ایران دوره‌ی باستان ربط می‌دهیم! و اساسا از نظر ما همه‌چیز ریشه‌ی ایرانی دارد. اصولا پدیده‌ای در جهان نیست که اصل یا ریشه‌ی آن را ما کشف نکرده باشیم. آخرین مورد کشف شده هم کراوات است که خبر مسرت بخش آن! توسط صادق خرازی، سفیر پیشین ایران در فرانسه در روزنامه‌ی شرق شماره ۲۴۱۸ اعلام شد: «کراوات از بخش صحرایی و کویری جهان یعنی فلات ایران به اروپا رفته است مردم دستمالی را به عنوان کراوات می‌بستند تا هنگام بادهای موسمی‌جلوی بینی بگیرند. مردم ایران مبدع کراوات بوده‌اند کراوات مال ایرانی‌ها بوده است و بس.» شاه هم در مصاحبه با اوریانا فالاچی در اکتبر ۱۹۷۳ همه دستاوردهای غرب را ناشی از ایران باستان می‌داند: «فراموش نکنید تمام آن چیزهایی که شما (غرب) امروز دارید ما سه هزار سال پیش به شما یاد داده‌ایم.»
نکاتی که دکتر ملکیان برشمرده‌اند را باید بارها خواند و مهر تکذیب براین نگاه عامیانه زد. باید باور کرد که همه‌چیز جهان به ما ایرانیان مربوط نیست. نباید همه دستاوردهای دنیا و مفاخر ادبی و هنری و سیاسی و دینی سایر ملت‌ها را جزو ذخایر فرهنگی خود قلمداد کنیم و آنگاه که ملل همسایه، بزرگان ایران زمین را به خاطر زبان یا مذهب از خود می‌دانند آشفته شویم و بعد هم با خود شیفتگی، تاریخ سایر کشورها را جعلی و حقیر شمرده و از موضع خود بزرگ‌بینی با کوچک شمردن دیگران، خود را مرکز عالم بپنداریم. تا ما درگیر خود و نگاه خاص خویش هستیم که ثابت کنیم از همه برتریم، جهان کار خود را می‌کند و راه خود را می‌رود. هنر نزد ما ایرانیان بسیار است، همچنان که در نزد سایر ملل جهان هم وجود دارد و باید از دانش و تکنولوژی همگانی امروز برای پیشرفت سرزمین خود بکوشیم و بس. باید از منم زدن‌ها دوری کنیم و به انسان و انسانیت باقیمانده در جهان بیاندیشیم. باید به خدای واحد بیاندیشیم که جهان هستی را با حکمت خود آفرید. باید فرد فرد ما هر روز به خود بگوییم من برای این سرزمین بزرگ که با خون هزاران شهید و میلیون‌ها انسان ارزشمند سبز مانده است، چه کرده‌ام؟ همین و بس.

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه